نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
یکی از عناصر مهم در هویت شیعی، نهضت عاشورا و عوامل متأثر و متعلق به آن است. در میان معارف شیعی، بیشترین چیزی که تحقق اجتماعی واقعی و فرهنگی داشته و هویت اجتماعی و عینی و روزمره و ملموس شیعه را رقم زده، واقعة عاشورا بوده است.
در این راستا، بقعه امامزادگان در ایران، مکان و جایگاهی متعالی برای تجلی عواطف شیعی مردم بوده است. در این مکانها مردم برای برگزاری مجالس مذهبی یا بیان معضلات اجتماعی گرد هم میآمدند و به برپایی مجالسی چون روضهخوانی و تعزیهخوانی میپرداختند. منطقة گیلان، از نخستین جوامع شیعی ایرانزمین است که در جغرافیای خود مقبرة امامزادگان فراوانی را جای داده است. این بقاع در گیلان به علت سبقة شیعی منطقه، از پراکندگی بسیار زیادی برخوردارند به گونهای که در هر شهر، آبادی و روستایی، بقعة امامزاده، پیر، درویش یا شهیدی رونقبخش منطقه است. مردم محلی احترام ویژهای برای این اماکن مقدس قایلاند. شرکت در مراسم و مجالس مذهبی در این بقاع، ایجادگر حس مشترک روحانی و معنوی در میان مردم است و بر صلابت اعتقادات شیعهپرور ایشان میافزاید.
شیعیان گیلانی برای بهعینیت درآوردن واقعة عاشورا، صحنههایی از واقعه را بر در و دیوار و ستون بقاع بهتصویر درآوردند. در طول سالیان، این رسم همانند آیینی مذهبی در میان عوام تداوم یافت؛ به گونهای که آنها با وقف این نقاشیها بر دیوار بقاع، به اولیاءالله توسل میکردند و از ایشان شفاعت میطلبیدند یا آنکه دِینِ خود را به باورها و علایق شیعی ادا مینمودند. در خاستگاه مردمی، این نقاشیهای دیواری، رنگی حماسی و شور و بیانی عاشقانه و عارفانه بهخود میگیرد و نشانگر اخلاص و عشق وافر ایشان به آرمانها و باورهای شیعی است.
در واقع، مناسک و مراسم و بازخوردهای مختلف دیگر عاشورایی، هویت شیعی را بازتولید میکند. در طول تاریخ، همین مناسک عاشورایی بوده است که شیعیان را در کنار یکدیگر جمع میکرده است؛ جامعة شیعی را تشکیل میداده و همچنین اجتماعات شیعی را دور هم جمع میکرده است. در دورههایی که شیعه حکومت و ملت خاصی نداشته و معمولاً در اقلیت و تحت فشار بوده است، این مناسک و مراسم باعث میشده است که شیعیان در کنار یکدیگر جمع شده و قوت خودشان را حفظ کنند... نهضت عاشورا و مناسک عاشورایی، از این جهت دایرمدار کل تاریخ شیعه بوده است و تاریخ شیعه تداوم خویش را مدیون این حوزهها و هیئتهاست؛ هم از وجه معرفتی که هویت معرفتشناسی تشیع را بازنمایی میکند و هم از جهت تحقق اجتماعیاش. (شهرستانی، سید حسین، 1390)
نوع برخورد جوامع شیعی با نهضت عاشورا فرق دارد؛ همانگونه که دینداری عوام از خواص جداست. عوام با دل و جان خود با هستی رابطه برقرار میکنند؛ شاید از دلایلِ عقلی دین گریزان باشند، ولی با حس و روح خود به درک این مطالب در حد دیگری نایل میآیند.
در بررسی مضمونی دیوارنگارههای بقاع گیلان، متوجه این امر میشویم که تقریباً تمامی مجالس نقاشیشده، دارای مضامینی مذهبی با بار مفاهیم شیعیاند و بیانی روایتگرانه دارند. بیشتر مجالس این دیوارنگارهها با توجه به باورهای مردم منطقه، دربارة واقعة کربلا و حوادث قبل و بعد از آن است. این مضامین، با روح دردآشنای مردم و نیازشان به ملجأ و پناهگاهی امن، ارتباطی تنگاتنگ دارد و بهنظر میرسد نقاشان این دیوارنگارهها مجالس سوگواری را برای همة زمانها در راستای عشق و ارادت و سرسپردگی مردم این دیار به اهلبیت بهتصویر کشیدهاند. مجالس سوگواری شیعیان را باید یکی از مهمترین مظاهر دینداری شیعیان و از زمره آیینهای دینداران بهشمار آورد. محوریت مجالس عزاداری شیعیان، از بدو تأسیسشان توسط امامان شیعه، واقعة عاشوراست. در باور شیعه، این واقعه، هولناکترین فاجعة بشری در طول تاریخ است.
روش تحقیق این مقاله، میدانی است و در آن بیش از بیست بقعه در منطقه، در دو دورة زمانی دهة شصت و هشتاد بازدید شد. افزون بر آن، برای تکمیل مستندات، از منابع کتابخانهای بهره گرفته شد. فرضیة غالب در این مقاله آن است که دیوارنگارههای بقاع گیلان، از آنرو بیشتر حاوی موضوعات عاشورایی است که در راستای نیازهای معنوی و عقاید شیعهپروری مردم منطقه و تمنای شفاعت، شکل گرفته است. مضامین این آثار، با نگاهی عامیانه تصویر شدهاند و بیشتر روایتگر وقایع شیعیاند و از منظر واقعنگاری تاریخی، قابل استناد نیستند. این آثار، وامدار میراث معنوی شیعی در میان عواماند و از ارزشهای والای مردمشناسی و جامعهشناسی شیعی برخوردارند.
نقش امامزادهها در شکلگیری باورهای شیعی در گیلان
بقاع و امامزادههای گیلان که اماکنی مقدس شناخته میشوند، داستان عشق و دلدادگی و توسل مردمی است که به پاکیها و مروتها دل باختهاند. از آنجا که مردم گیلان اسلام را با رهبری علویان پذیرفتند، دلدادگی ایشان به اهلبیت و علویان نیز سابقهای طولانی دارد. «بسیاری از پژوهندگان را اعتقاد بر این است که رسم عزاداری برای امام حسین از زمان آلبویه آغاز شد و این اعتقاد بر روایت ابن کثیر مبتنی است که در احسن القصص آورده». (الهی، 1377، ص24)
مذهب اکثریت مردم گیلان تا دورة صفویه زیدی بود و پس از تسلط صفویان بر گیلان، صوفیگری و طرفداری از صوفیان رواج یافت و شیعیان دوازدهامامی توانستند به رواج دین و آیین و شریعت خود بپردازند. اینان به بقاع امامزادگان نیز علاقه نشان میدادند و برای آنان صندوق و ضریح ساختند. تعداد بالایی از مزارهای قدیمی منسوب به سادات، از این دوران زیارتگاه مردم شدند و کمکم به صورت اماکن متبرک و مقدس درآمدند و در رشد باورهای شیعی منطقه تأثیرگذار شدند. امامزادگان بقاع گیلان، اکثراً دارای شجرهنامهاند و به امامزادگان علوی، شهیدان، دراویش، عرفا یا سید و سادات منطقه منسوباند.
به واقع، تعداد بقاع متبرکه و مزار در گیلان چنان زیاد است که نسبت به مساحت آن، هیچ منطقهای در ایران بهپای آن نمیرسد. این امر نشاندهندة قدمت تاریخی شیعهگری در گیلان، علاقة شدید مردم منطقه به سادات و فرزندان امامان معصوم و حریم امن بنای امامزادهها و بقاع بهعنوان اماکنی است که مردم به آنجا متوسل میشدند و در آنجا پناه میگرفتند و به منظور نگهداری حرمت آن، به حفظ و زیباسازی آن میپرداختند.
بر اساس اعتقاد به شفاعت امام حسین که در دعاها و زیارتها و احادیث آمده است، دوستی، شفاعت، و طلب نجات، از عوامل اصلی تحول و گسترش آیینهای عاشورا در میان شیعیان است. مردم گیلان نیز بهعنوان یک جامعة شیعی، بنا به سنت دیرینة خود، مراسم عزاداری حسینی را بیشتر در کنار این بقاع برگزار میکرده و میکنند.
دیوارنگارههای بقاع
یکی از ویژگیهای مهم و بارز هنر مردمی آن است که بیانی صریح، بیواسطه و برآمده از نهاد درونی جامعه دارد و هویت مذهبی، ملی و بومی خود را حفظ میکند. در دیوارنگارههای بقاع متبرک گیلان نیز میتوان این ویژگیها را یافت. این دیوارنگارهها، به نمایش حماسهها، رشادتها و حقطلبیهایی میپردازد که هم مظلومیت اهلبیت را نشان میدهد و هم مردم را همدرد آنها میکند؛ به گونهای که این مصیبت را مصیبت خود میدانند. مردم با یاد اهلبیت و زنده نگه داشتن قیام و مبارزات حقطلبانهشان، آن شور و عشق و حماسه را زنده نگه داشتند و بارور ساختند. اندیشة شفاعت و نجات در باور شیعی با مظلومیت امام حسین ارتباط تنگاتنگ دارد و واقعة کربلا همیشه الهامبخش انقلاب و قیامهای مردمی برضد بیداد بوده است. این افکار و باورها به شعر و ادبیات و هنر نیز راه یافت و در میان عوام پررنگتر رخ نمود. دیوارنگارههای بقاع، شاهد ما بر این مدعاست.
همان گونه که در تصاویر 1 تا 10 مقاله میبینیم، دیوارنگارههای بقاع با مضامینی باوری گره خورده است. هنرمند بیوضو و بیطهارت به خلق اثر نمیپرداخت و تا روضة سیدالشهدا را نمیخواند و بر مظلومیت اهلبیت اشک نمیریخت و توسل نمیجست، توان کار نمییافت. «برای کاری تا این حد و از این دست، باید نقاش، خود دارای اعتقادات و احساسات قوی و ریشهداری باشد تا هنرش بتواند دیگران را تحت تأثیر قرار دهد». (بلوکیفر، 1364، ص54) هنرمندان این دیوارنگارهها، در واقع کسانی بودند که وقتی صحنههایی نظیر گودال قتلگاه را تصویر میکردند، خود در کنار مجلس سیدالشهدا اشک میریختند و روضه میخواندند. خلق این آثار، نه به واسطة شهرت یا دستمزد، بلکه توسلی بود و طلب شفاعت و ادای وظیفه. هنرمند ترجیح میداد گمنام بماند و شناخته نشود. از همین روست که هنرمندان این آثار بهسختی شناسایی شدهاند و در برخی موارد، همچنان مجهولالهویه ماندهاند. این هنرمندان، با روش درویشمآبانة خود، آثاری آفریدند که برآمده از باور قلبی و ایمان باطنیشان بود.
پس از رواج شیعهگری توسط صفویان، تصویرسازی مضامین مذهبی با بیان اسطورهای و حماسی بر دیوار بقاع متبرک ایران مورد توجه قرار گرفت و حمایتهای مردمی را بهخود اختصاص داد. این امر در ارتباط با امامزادههای گیلان شیوع بیشتری داشت.
آراستن بقاع را حداقل در سدههای نخست اسلامی، باید در راستای آرایش مساجد پیگیری کرد. همانگونه که مساجد هیچگاه به تصویر جانداران آراسته نشد و همواره تزییناتی تجریدی مانند کتیبههای خوشنویسی و نقش و نگارهای مذهب داشت، در آرامگاهها نیز از این گونه تزیینات بهره میبردند. بناهای متعددی از دورة سامانی و غزنوی و سلجوقی وجود دارد که تنها نقوش تجریدی زینتبخش آنهاست. گفتنی است که این گونه تزیینات، با اندیشة دینی اهل سنت که بر اریکة قدرت بودند نیز هماهنگ بود. مسلم است از یک زمانی و در گروهی از آرامگاهها، شیوة آرایش تغییر کرد و در کنار نقوش تزیینی و کتیبهنگاری، بازنمایی پیکرهوار روایات مذهبی نیز رایج شد. (میرزایی مهر، 1386، ص19)
هرچند تاریخ دقیقی از این دیوارنگارهها موجود نیست، اما در جستوجوی قالب و شیوههای اجرا میتوان ردپایی از تصویرگری اواخر دورة صفویه و اوایل قاجار را در آن یافت. در سفرنامة مکنزی، که آقای دکتر منوچهر ستوده در کتابش به آن اشاره میکند، شخصی به این نام در زمستان و بهار (1858-1859م) یعنی نزدیک به 150 سال پیش، سفری از رشت گیلان تا استرآباد مازندران میکند و در سفرنامهاش میآورد: «پس از ورود به شهر لاهیجان، در اول شهر تکیهای بود که بر دیوار آن نقاشیهای صحرای کربلا دیده میشد. این نقاشیها کار «شوشتر» نقاش بود و ایلچی فرنگی با لباس برازندهای نقاشی شده بود». (ستوده، 1349، ج2، ص75)
نظریة دیگری بر این امر تأکید میورزد که این دیوارنگارهها زمانی در میان توده مردم جای پیدا کرد که تعزیه بهاجرا درآمد. البته تعزیهخوانی در گیلان، سنتی غیربومی بود و به احتمال قوی از منطقة طالقان آمده است.
تعزیه از مهمترین، پرشورترین و پرجاذبهترین مراسم سنتی مذهبی، و در عین حال کاملترین گونة نمایش سنتی و مردمی ایران است... تعزیهخوانی در گیلان، از جهت روش و شیوة اجرا و نوع تعزیهنامه، زیر نفوذ و تأثیر قزوین است. در شهرهای گیلان، تعزیهخوانها محلی هستند و گروههای تعزیهخوان گیلان، تا شهرها و روستاهای جلگهای مازندارن هم میروند... در گیلان، مکان خاصی به منظور خواندن تعزیه ساخته نشده است. فضای باز جلوی مساجد را تکیه مینامند و مجالس تعزیه در آنجا برگزار میشود. (اصلاح عربانی، 1374، ج3، ص465)
در بسیاری از بقاع گیلان ـ که ادارة حفظ آثار هنری در چهل سال پیش از آنها نام میبرد ـ دیوارنگاری دیده شده است. محل بقاع ثبتشده در «ادارة حفظ آثار هنری» که در آنها دیوارنگاری انجامگرفته است، از غرب به شرق گیلان، بالغ چهل بقعه بود که در مجموع، در مناطق کوچصفهان، آستانه (نیاکو)، لاهیجان، لنگرود و رودسر و املش، لشت نشاء، و دیلمان واقع بودند؛ در حالی که امروزه به دلیل بازسازی، تعداد بقاعی که در آنها دیوارنگاره باشد، به کمتر از بیست بقعه رسیده است.
مضامین عاشورایی، دیوارنگارهها
در دیوارنگارههای بقاع، مضمون شهدا و واقعة کربلا، گستردگی بسیار چشمگیری دارد؛ به گونهای که بدون استثنا در تمامی بقاعِ نقاشیشده، دستکم یک صحنة مربوط به واقعة کربلا وجود دارد. پراکندگی موضوعی این واقعه، به طور کلی در 28 مجلس بهتصویر کشیده شده است. در تمامی این مجالس، شخصیت اباعبدالله، اصحاب و اهلبیت اسطورهپردازی شدهاند و در عین نمایش مظلومیت، بر حقانیت و غلبة ایشان بر کفار تأکید شده است. در این دیوارنگارهها، شخصیت امام و یارانشان در مرکز کار و در اندازهای بزرگتر کشیده شدهاند؛ در حالی که یزیدیان و کفار با چهرههای نگران در گوشة کادر قرار دارند یا آنکه به دو نیم تقسیم شدهاند. در حقیقت، هنرمند در این آثار بر ترکیببندی مقامی تأکید دارد.
بیشترین مضامین عاشورایی عبارتاند از:
1. بهمیدان رفتن حضرت علیاکبر، شیون و فغان اهل حرم (حضرت زینب، سکینه و...) (تصاویر شمارة 1 و 3)؛
2. گهوارة حضرت علیاصغر (تصاویر شمارة 1 و 4)؛
3. در بستر بودن حضرت زینالعابدین (تصاویر شمارة 1 و 4)؛
4. بهمیدان رفتن قمر بنیهاشم، علمدار کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (تصویر شمارة 3)؛
5. بهمیدان رفتن حضرت قاسم (تصویر شمارة 5)؛
6. مجلس حضرت سکینه؛
7. بهحجله ماندن عروس حضرت قاسم؛
8. شهادت حضرت علیاکبر (تصویر شمارة 7)؛
9. حضرت سیدالشهدا بر بالین جناب علیاکبر (تصویر شمارة 7)؛
10. نبرد حضرت قاسم با ازرق شامی و پسرانش (تصویر شمارة 5)؛
11. اتمامحجت امام حسین (تصویر شمارة 2 و 6)؛
12. بهیاری طلبیدن امام حسین (تصویر شمارة 2 و 6)؛
13. حضرت سیدالشهدا با جناب علیاصغر (تصویر شمارة 2 و 6)؛
14. شهادت حضرت علیاصغر (تصویر شمارة 6)؛
15. بهتصویر کشیدن صف انبیا و اولیا و آمدن جعفر جنّی و سپاه جنیان به یاری امام حسین (تصویر شمارة 2 و 6)؛
16. صف بستن ملائک ـ نامة درویش کابلی (تصویر شمارة 2 و 6)؛
17. گودال قتلگاه؛
18. اجساد شهدا و زاری شیرها و حیوانات بر اجساد؛
19. پاسداری شیران از شهدا؛
20. اشک خون ریختن شیران و پرندگان بر جنازههای بیسر و تیربارانشده؛
21. شام غریبان؛
22. بردن اسیران و سرهای شهدا به شام (تصویر شمارة 9)؛
23. حضور اسیران در کاخ یزید؛ اهانت به سرهای شهدا؛ اهانت به حضرت زینب؛ اهانت به حضرت زینالعابدین و بیحرمتی به حرم اهلبیت امام حسین (تصویر شمارة 8)؛
24. حارث و طفلان مسلم بن عقیل؛
25. نبرد حضرت مسلم بن عقیل با کوفیان؛
26. قیام مختار و خونخواهی او از کوفیان؛
27. محاربه با قاتلان کربلا؛
28. شمعآجین کردن مسببان صحرای کربلا (تصویر شمارة 10).
از دیگر مضامینی که به صحنة شهدا و مقام والای روح شهید میپردازد، شهادت ائمة اطهار است. برخی از این مضامین عبارتاند از:
1. شهادت حضرت امام موسی بن جعفر در زندان؛
2. ضربت خوردن حضرت علی؛
3. شهادت حضرت امام رضا با انگور زهرآلود.
در این دیوارنگارهها، افزون بر مضامین صحنههای واقعة کربلا و شهادت مظلومانة ائمة اطهار تصاویر بسیار تکاندهندهای از بیان باورهای شیعی از جهان پس از مرگ، قیامت، روز جزا، بهشت و جهنم و ترازوی عدل الهی وجود دارد.
در گذشته، این دیوارنگارهها همچون صحنههای نمایش یک فیلم، قادر بود واقعة عظیم کربلا را با رشادتهایش برای مردم تصویر کند. مردم عوام بدون آنکه به متون «مقتل»مراجعه کنند، با دیدن این تصاویر، واقعة حماسی عاشورا را در ذهن خود ثبت میکردند. قهرمانان این نگارهها، اسطورههای ایثار و بزرگمردی و صلابت بودند که با رشادتهایشان بر حقانیت راهشان تأکید میکردند. وجود مردم، با این رشادتها عجین میشد. امروزه مردم بیشتر در ایام سوگواری ماههای محرم و صفر یا شهادت اولیاءالله در این امامزادهها گرد هم میآیند تا در مراسم و آیینهای مذهبی شرکت کنند و کمتر به بیان روایی واقعة کربلا، که بر دیوارها منقوش شدهاند، توجه میکنند. بهنظر میرسد، آن آیین تشرف جمعی، در میان نسل جدید منسوخ شده است. امروزه جامعة شیعی مردم منطقه و متولیان این اماکن، کمتر به مجالس این دیوارنگارهها توجه میکنند.
تحلیلی بر مضامین عاشورایی دیوارنگارههای پنج بقعه
در این بخش از مقاله، پنج بقعه از میان بقاع نقاشیشده در گیلان، که هنوز بهعنوان اماکن مقدس مورد احترام و توجهاند و مناسک و آیینهای شیعی، همچون عزاداری ایام محرم و صفر را با ویژگیهای بومی خود در آن برگزار میکنند، بهعنوان شاهد انتخاب شدهاند.
1. بقعة آقاسیدمحمد بن امام جعفر صادقدر محلة پینجا
این بقعه واقع در پنج کیلومتری جنوب آستانة اشرفیه، یکی از پراعتبارترین و مشهورترین بقاع محلی است که دارای مجالس مختلف نقاشی بر دیوارهای خارجی و داخلی آن بود. نگارنده در سال 1365 از فضای خارجی و داخلی این بقعه بازدید بهعمل آورد. در آن زمان، آثار حماسی بسیار جانسوزی از واقعة کربلا بر در و دیوار بقعه مشاهده میشد که شخصیت اباعبدالله و اصحابش اسطورة مقاومت و مردانگی نشان داده شده بودند. متأسفانه در بازسازی بنای این امامزاده، تمامی مجالس دیوارنگارهها و کلیه نقوش و تزیینات آن از بین رفت. در کتاب گیلان ما، دربارة این بقعه میخوانیم:
بقعة آقاسیدمحمد بن امام جعفر صادق یکی از بقاع محلی است که بر دیوارهای داخلی و خارجی آن، مجالس مختلفی نقاشی شده است. این بقعه دارای یک ضریح چوبی مشبک با طرحهای هندسی زیبا و سقف هرمی شکل است که در وسط حرم قرار دارد. سه طرف آن، ایوان دارد و هر ایوان دارای یک در ورودی به حرم است. درهای ورودی، دارای کتیبة ساده و برخی کندهکاریهای ظریف است. در کتیبة در ورودی اصلی، تاریخ 780ق/1370م آمده است. (اصلاح عربانی، 1374، ج2، ص561)
همچنین دربارة نقاش و مجالس نقاشیشدة این بقعه میخوانیم: «دهکدة پینجا از روستاهای آستانة اشرفیه است که بقعة آقاسیدمحمد بن امام جعفر صادق در آنجا واقع است. خوشبختانه برعکس بقاع دیگر، آثارش از لحاظ هنر نقاشی غنی میباشد. نقاشیهای این بقعه در تاریخ 1333 قمری به وسیلة مشهدیآقاجان لاهیجانی ترسیم شده است». (همان، ص403 و 404)
نگارنده پس از بازدید درسال 1365، در رسالة شخصیاش دربارة این بقعه چنین مینویسد:
این بقعه تا حد زیادی سالمتر و بهتر مانده. معماری فضا مشابه سایر بقاع این منطقه است. بنای اصلی، اتاقی سادة چهارگوش است و مرقد امامزاده در وسط قرار دارد. بر روی مرقد، صندوقی چوبی و کندهکاریشده قرار دارد. مرقد این امامزاده را دیوارهای نقاشیشده پوشانده است. تمامی دیوارهای بقعه، پر از نقاشی مجالس سیدالشهدا است و تنها دیوار شرقی بنا سفید مانده است. تشابه تکنیکی در دیوارنگارههای این بقعه با سایر بقاع متبرکه، استفاده از رنگها به صورت تخت و یکدست است و مرمتکاری روی نقاشیها مشاهده نمیشود. نقاشیهای این بقعه، عمل استاد آقاجان نقاش لاهیجانی است که صحنههایی از صحرای کربلا، همچون امام حسین در میدان، جنگ ابوالفضل با مارد بن سدیف، جنگ حضرت قاسم با ازرق شامی، گودال قتلگاه، اشک خون ریختن پرندگان و شیرها، و معراج رسول اکرم میباشد. ابیاتی از هفتبند محتشم کاشانی در حواشی این نقاشیها آورده شده. دیوارنگارههای این بقاع به تاریخ 1333 قمری، یعنی حدود یک قرن پیش بهتصویر درآمده است. در طرفین در ورودی اصلی بقعه نیز دو علَم و دو پرنده نقاشی شده است.
تصاویر شمارة 1 و 2، نمونههایی از دیوارنگارههایی است که در همان سال 1365 عکاسی شدهاند. نگاه کنید به تصویر شمارة 1 با موضوع «به میدان رفتن حضرت علیاکبر». در این تصویر، شاهد شیون و فغان اهل حرم، امالبنین، حضرت زینب، سکینه و... هستیم. حضرت اباعبدالله در سمت چپ دیوارنگاره در حال صحبت کردن با علیاکبر است؛ در حالی که گهوارة حضرت علیاصغر در سمت چپ بالا قرار دارد و امام سجاد در بستر آرمیده است. همان گونه که دیده میشود، جنبة روایتگری در این کار غلبه دارد. در تصویر شمارة 2 با موضوع «اتمام حجت امام حسین»، حضرت سیدالشهدا را در حالی میبینیم که جناب علیاصغر را در آغوش دارند و ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر دادهاند. در این حال، انبیا و اولیا به کمک آمدهاند؛ ملائک صف بستهاند؛ درویش کابلی اماننامه آورده و سپاه جنیان به رهبری جعفر جنّی به یاری امام حسین آمده است.
شخصیتهای اصلی در این دو دیوارنگاره، با آرامشی که در چهره دارند، اسطورههای صلابت و استواریاند. نقاش عظمت وجودی قهرمانان این حماسه را با قرار دادن پیکر آنها در مرکز اثر، و بیان نمادین دیگر عناصر تصویری نشان داده است. متأسفانه با از بین بردن این آثار، همة این جاذبههای تصویری که بیانگر هیجانات و علایق شیعی مردم بومی بود، امروزه فقط در حافظهها مانده است.
2. بقعة چهار پادشاه لاهیجان
این بقعه، از دیگر بقاع منطقه است که محل دفن سید خورکیا، مقتول به سال 647ق است. بعدها کنار قبر او، سادات زیدی کیایی به خاک سپرده شدند که به سال 791-829ق در جنگ رشت کشته شده بودند. از آنجا که در گیلان اولیا و پیشینیان دین و عرفای نامی را پادشاه میخواندند، این محل که مدفن چهار شهید سادات است، به نام «چهار پادشاه» خوانده شد. دکتر ستوده در کتاب خود در شرح چهار پادشاه میآورد:
این محل در ابتدا مقبرة سید خورکیا، مقتول به سال 647ق بود. چون سایر سادات زیدی کیایی را در جوار این سید بهخاک سپردهاند، این محل به نام چهار پادشاه شهرت پیدا کرد. بهطور کلی، بقعة چهار پادشاه مزار چهار تن از بزرگان لاهیجان است: 1. سید خورکیا، متوفی 647ق؛ 2. سیدعلی حسینی، متوفی 791ق؛ 3. سیدرضا حسینی، متوفی 829ق؛ 4. سیدرضی کیا، متوفی 829ق. (ستوده، 1349، ج2، ص75)
بر روی آرامگاهها، صندوقچههای چوبی کندهکاریشدهای قرار داده شده که اشعاری با کتیبههایی خوشخط اشعاری در وصف شهدای محل بر روی آن نقش بسته است. زمان ساخت قدیمیترین این صندوقچهها، 791ق است و متأخرترین آنها متعلق به سال 1015ق است.
معماری بنای چهار پادشاه دارای اتاقهای مستقلی در کنار یکدیگر است که مقبرة هر یک از شهدا در یکی از آنها قرار دارد. (البته در حال حاضر این بنا دچار تغییراتی شده است). دیوارهای این بنا سابقاً همگی پوشیده از نقاشی دیواری بود که بر اثر تعمیرات و گچکاریها، بهجز سه دیوارنگاره بر دیوارهای خارجی این بقعه، نقاشی دیگری برجای نمانده است. بر دیوار خارجی (نمای شمالی) اطاق مقبرة سید خورکیا در دو گوشة در ورودی، صحنههایی از واقعة کربلا نقاشی شده است. دیوارنگارة دست راست در ورودی، «مجلس به میدان رفتن علیاکبر» است (ن.ک: تصویر شمارة 3) و دیوارنگارة دست چپ در ورودی، «مجلس تقاضای آب از حضرت ابوالفضل العباس» را نشان میدهد. (تصویر شمارة 4) هر دوی این دیوارنگارهها در تاریخ 1353ق مرمت شدهاند. همانگونه که در هر دو تصویر دیده میشود، ترکیببندی مقامی بر آنها حاکم است و تأکید نقاش، بر روایتگری شخصیت اسطورهوار حضرت ابوالفضل العباس و علیاکبر است. هر دو بزرگوار در میانة اثر کار شدهاند و دیگر شخصیتهای واقعة کربلا در اطراف ایشان صفآرایی کردهاند. وجه معرفت عامیانة شیعهگری در گیلان، در نقوش سادهشدة این دیوارنگارهها نمایان است.
3. بقعة آقاسیدابوطالب و بقعة ملاشمسالدین
این دو بقعه، در محلة لاشیدان حکومتی لاهیجان قرار دارند. بنای این بقاع و آثار دیوارنگارههای هر دو بقعه، دچار آسیب کلی شدهاند. ساختمان بقعة آقاسیدابوطالب تقریباً به طور کلی از بین رفته، ولی بقعة ملاشمسالدین از تخریب کامل مصون مانده است.بقعة ملاپیرشمسالدین بنایی قدیمی و آجری با بامی سفالی است که دارای دیوارنگارههایی با مضمون عاشورایی فوقالعاده است. ملاشمسالدین از زاهدان و بزرگان عصر خود بود که در دهم ذیالحجة 959ق درگذشت. تاریخ دقیق ساخت بقعه مشخص نیست؛ ولی آمده است که این بقعه به سال 1275ق تعمیر شده. بقعة اصلی ساختمان، آجری است که متصل به مسجد (حسینیه)ای میباشد. با اتصال مسجد (حسینیه) به بقعه، حجم عظیمی از نقاشیهای دیواری از بین رفته است.
دیوارهای داخلی و خارجی بقعه، دارای نقاشیهایی با مجالس مذهبی شیعی است. در سال 1385 بر دیوارهای داخلی بقعه هنوز شش نقاشی باقی بود که در حال تخریب بودند. در تصویر شمارة 5، مجلس «نبرد حضرت قاسم با ازرق شامی و پسرانش» را میبینیم که بر دیوار فضای داخلی بقعه نقش بسته است. در اینجا حضرت قاسم خوشچهره تصویر شده و رشیدانه در حال نبرد با یزیدیان است. حرکت سر اسبها، نیزهها و سربند حضرت، بر سرعت و ستیزهجویی او با کفار میافزاید. شیوة اجرای اثر در این بقعه، با دیگر بقاع تا حد چشمگیری متفاوت است. در این آثار، بیان عاطفی عمیقی نهفته شده است. از نکات قابل توجه در این مجالس، نمایش چهرة کفار است که به صورت نیمرخ و کاریکاتوری کشیده شده که هویتی مضحک و حقیر به کفار بخشیده است. بهنظر میرسد نقاش برای بیان نفرت خود از این افراد، چهرة آنها را به تمسخر گرفته است.
مجلس اتمامحجت امام حسین بههمراه علیاصغر (تصویر شمارة 6)، از سوزناکترین مجالس این بقاع است که در سمت چپ حسینیة بقعه کار شده. در این دیوارنگاره، شاهد اجماع همة روایت واقعه با تصاویری ساده و بیانی صریح هستیم. اگرچه موضوع این اثر با تصویر شمارة 2 یکی است، ولی نحوة برخورد هنرمندان در بیان تصویری این مجلس متفاوت است. در این مجلس، همة روایت موجز شده و با بیانی صریح به تصویر درآمده است.
4. بقعة امامزاده سیدحسین و آقاسیدابراهیم بن امام موسی کاظم
بقعة این دو امامزاده، واقع در فشکالی محلة لنگرود، از قدیم پناهگاه بیپناهان و درراهماندگان و دردمندان بود. «بقعة قدیمی دو امامزادهای که با پسوند «کیا» همراه است. از قدیم... بر اثر اعتقاد و ایمانی که ساکنان محل به آن داشتند، مکان بست بود و بیپناهان یا جنایتکارانی که میخواستند از چنگال انتقام خلاص یابند، به این بقعه روی میآوردند». (همان، ص239)
این بقعه که بنایی آجری و سقفی سفالی دارد، ضریح دو امامزاده را در اطاقی چهارگوش دربر گرفته است. چهار کنج دیوارهای این بنا با چهار گوشواره جمع شدهاند و گنبد مدوری بر طاق آن قرار دارد. دیوارهای داخلی و خارجی بقعه از کاشی پوشانده شدهاند. ایوان اطراف بقعه مسقف بوده، از یک طرف نیز با پنجرههای شیشهای محصور شده است. پایین دیوار داخلی و خارجی بقعه با کاشیهای هفت رنگ که منقوش به گل و پرنده و تزیینات ذهنی دیگر است، پوشانده شده و بر قسمت فوقانی دیوارهای داخلی و خارجی بقعه، مجالس مذهبی شیعی نقاشی شده است. دیوارنگارههای این بقعه احتمالاً بیش از صد سال قدمت داشته باشد.
بر در ورودی بقعه، بهترتیب مجالس زیر دیده میشوند: 1. مجلس نبرد حضرت قاسم و به میدان رفتن ایشان؛ 2. مجلس نبرد حضرت علی اکبر؛ 3. مجلس حضرت رسول اکرم؛ 4. صحنة ظهر عاشورا؛ 5. یکی از علمای لنگرود به نام شمسالعلما؛ 6. یک عالم لنگرودی؛ 7. مجلس جنگ مسلم بن عقیل با کوفیان؛ 8. مجلس قیام مختار و انتقام از کوفیان به خونخواهی امام حسین؛ 9. ازرق شامی با شمعآجین روی دستانش؛ 10. مجلس بهمیدان رفتن حضرت ابوالفضل العباس؛ 11. مجلس بیماری حضرت زینالعابدین؛ 12. مجلس شهادت حضرت علیاصغر.
تفاوت نقاشی دیوارنگارههای این بقاع با بقعههای دیگر در آن است که بهنظر میرسد نقاش آن با آگاهی و تبحر بیشتری اصول نقاشی را رعایت کرده است. در مجاورت این بقعه سقاخانهای قرار دارد که دیوارهای آن پوشیده از نقاشیهایی با کاشیهای لعابی است و تقریباً همگی دارای مضامین عاشورایی و وقایع شیعی است؛ مجالسی چون «اشک خون ریختن شیران و پرندگان بر جنازههای بیسر و تیربارانشدة شهدا»، «شام غریبان»، «بردن اسیران و سرهای شهدا به شام»، «در کاخ یزید»، «حارث و طفلان مسلم»، «نبرد حضرت مسلم با کوفیان»، «قیام مختار و خونخواهی او از کوفیان». در تصویر شمارة 7، حضرت امام حسین را بر بالین تیرخوردة علی اکبر» میبینیم؛ در حالی که دستان بریدة حضرت ابوالفضل العباس در سمت راست تصویر دیده میشود. اگرچه صحنة این تصویر بسیار سوزناک است، ولی نقاش چهرة امام و علی اکبر را آرام و موقر به نمایش درآورده است. در تصویر شمارة 8، «در بارگاه یزید» نیز که یزید را در حال توهین به سر بریدة حضرت امام حسین و شهدای واقعة کربلا میبینیم، همین احساس آرامش و وقار در چهرة شهدا مشخص است. نکتة قابل تأمل آنکه چهره، آرایش و پوشش یزید، به حاکمان قاجاری شباهت دارد. این مطلب نشانگر نفرت مردم از حاکمان دوران و انتساب ایشان به یزیدیان دارد.
5. بقعة آقاسیدمحمد یُمنی بن امام موسی الکاظم
این بقعه واقع در روستای لیچا، لشت نشا، یکی از بقعههایی است که بر دیوارهای داخلی و خارجی و ستونهای آن نقاشیهایی با مضامین مذهبی کشیده شده است. در دهة اخیر، به دلیل رطوبت، تا کمر دیوار بقعه را با سنگ پوشاندهاند. به همین علت، نیمی از نقاشی دیوارهای ایوان و ستونها از بین رفته است. نقاشیهای بقاع را مشهدی آقاجان، فرزند مرحوم استاد غلامحسین نقاش لاهیجانی، به سال 1344ق کشیده است. ضریح فلزی مشبکی بر روی مرقد آقاسیدمحمد قرار دارد. این بقعه نیز شامل یک اتاق چهارگوش مرکزی است که ایوان مسقفی آن را احاطه کرده است. دورتادور دیوار خارجی اطاق اصلی، نقاشیهایی با موضوعاتی مانند معراج پیامبر، واقعة کربلا، گهوارة علیاصغر، پل صراط، حضرت علی اکبر سوار بر اسب کنار خیمهها، میدان قتلگاه و بردن غریبانة اسیران و سرهای شهدا به شام دیده میشود. افزون بر ترسیم موضوعات مذهبی بر دیوارهای این بقعه، نقوش گل و مرغ و مرصع و نقوش تزیینی دیگر نیز بهکار رفته است. سقف ساختمان بیرونی بقعه با دوازده ستون نگه داشته شده که بر روی هر ستون از دو طرف به صورت موضوعی کار شده است.
در تصویر شمارة 9، قسمتی از دیوارنگارة «بردن سرهای شهدا و سر امام حسین به همراه اسرا توسط لشکر یزید به شام» را از ایوان شرقی مشاهده میکنیم. این کار یکی از جانگدازترین دیوارنگارههایی است که مظلومیت اهلبیت و رنج اسارت ایشان را به دست پلیدترین و نابکارترین افراد نشان میدهد. در این اثر، با سادهترین خطوط و اشکال، معانی بلند باور شیعی را میتوان مشاهده کرد؛ پیروزی حق بر باطل. اگرچه بهظاهر پیروزی با یزیدیان است، ولی چون باطلاند، چهرهای گرفته و عبوس دارند و ضلالت و پستی را هنرمندانه در صورت ایشان میتوان دید؛ اما راه امامت و شهادت حق است، سر مبارک حضرت امام حسین در مرکز کار قرار دارد و نورافشانی میکند. در تصویر شمارة 10، که قسمتی از «شکنجة عوامل واقعة کربلا و یزیدیان» را نشان میدهد، باز به این مضمون اشاره دارد که عاقبت پلیدی و خیانت به امامت و جزای دنیایی آن، حقارت و شکنجة کفار است. سبیلهای تابناگوش آویخته و نوع آرایش و پوشش یزیدیان در آثار این بقعه نیز نشان از پوشش و منش حاکمان و خانهای دوران دارد؛ و این یکی از راههای مبارزة مردم با ظلم حاکمان زمانه است که بیان میکند حاکمان زمانه باطلاند و رو به نابودی و فنا دارند و مردم چون همسو با باور امامان شیعه و اهلبیتاند پیروز حقیقیاند.
از نکات قابل ذکر در اینجا آن است که هر یک از مجالس دیوارنگارههای این بقعه، توسط یکی از اهالی محلی روستای لیچا وقف شده است؛ به این صورت که هر یک از مردم، تمامی خرج نقاش را برعهده میگرفتند تا یک مجلس نقاشی را بهپایان رساند. از اینرو، پس از پایان هر یک از نقاشیها، در کنار موضوع نقاشی، نام وقفکنندة آن نیز ثبت شده است. (شادقزوینی، 1389، ص26)
وقف دیوارنگارهها در این امامزاده، نشانگر احترام و ارزش معنوی والای این تصاویر نزد مردمی است که برای شفاعت و توسل و ایجاد رابطة معنوی با صاحب تصویر، به این کار مبادرت میکردند. اگرچه این دیوارنگارهها نزدیک به نود سال پیش نقاشی شدهاند، ولی مضامین حماسی این دیوارنگارهها، در باور شیعی مردم منطقه همچنان نقشی مهم و تأثیرگذار داشته است و هنوز در کنار این بقعه، مراسم تاسوعا و عاشورا برگزار میشود و در ایام محرم و صفر تکیهگاه و پناهگاه مردم بومی بهشمار میآید. بیشک اگر در گذشته همة اهل محل با حسی مشترک و هدفی واحد برای حفظ حریم عقاید شیعی خود و بیان رشادتها و رادمردیهای اهلبیت در واقعة کربلا و انتقال آن به نسلهای پس از خود، به بیان این باورها در قالب تصاویر دیوارنگارههای این بقعهها پرداختند، امروزه نیز به واسطة همین ویژگی اعتقادی، میتوان نوعی حمایت مردم منطقه را در ارتباط با حفظ حرمت بقعهها شاهد بود.
نتیجه
همان گونه که بیان شد، نقش زدن بر دیوارهای بقاع متبرک، سنتی دیرینه در گیلان است که اگرچه تاریخ دقیق شکلگیری این سنت هنری در منطقه مشخص نیست، ولی از شواهد بهنظر میرسد قدمتی حدود دو قرن دارد.
این نقاشیها که بیشتر مضامین مذهبی را دربر دارند، اکثراً بر محور موضوعات حماسة عاشورا، روز جزا و قیامت، و داستان شهادت ائمة اطهار میگردند که بیانگر روحیات ظلمستیز مردم منطقه است. این دیوارنگارهها منبع بسیار خوبی برای تحقیقات جامعه شناسی شیعی، مردمشناسی و و زیباشناسی منطقهاند.
در بررسی مضمونی دیوارنگارههای بقاع، به این نتیجة مهم رسیدیم که جنبة بیان احساس و شور و حال معنوی موضوعات، قوتی بینظیر دارد. همین عشق معنوی هنرمند، وقتی بهظهور میرسد، باورهای شیعی مردم منطقه را به جوشش وامیدارد و بر شوق و ذوق ایشان میافزاید.
در این مقاله تأکید کردیم:
1. عاشورا تجلی باور شیعی است. اگر نهضت عاشورا نبود؛ شاید هرگز مذهب تشیع و کلام و تفکر شیعی نمیتوانست به این قوت تحقق اجتماعی پیدا کند؛
2. بقعهها که مزار امامزادگان و شهدایند، از جایگاهی معنوی در میان مردم برخوردارند و در سدههای گذشته مأمن و پناهگاه مردم ستمدیده و بیپناه بودند؛
3. ظهور مضامین عاشورایی در دیوارنگارههای بقاع متبرک، از نشانههای باور شیعی در میان مردم منطقه است؛
4. استفاده از نشانهها و نمادهای عاشورایی، بر اقتدار و صلابت مذهبی مردم میافزود؛
5. مضامین عاشورایی این دیوارنگارهها، نوعی مبارزة مردم در برابر ظلم حاکمان بود که با اسطورهپردازی تصویری سیدالشهدا و یاران امام، بر حقانیت راه ایشان تأکید میکردند. در حقیقت، این آثار به ایشان قدرت و توانایی مبارزه با استبداد و ستم را میبخشید؛
6. این مضامین برای مردم جنبة سرگرمی و تزیین نداشت؛ بلکه بار معنایی، محتوایی و مذهبی به ایشان میبخشید و آرامش روح در ایشان ایجاد میکرد؛
7. مردم منطقه برای ترسیم مضامین عاشورایی نذر میکردند و این نگارهها را وقف آن اماکن شریف مینمودند.
زمانی مردم، خود متولیان و پاسداران اصلی این دیوارنگارهها بودند و این آثار را، نهفقط از منظر زیبایی و هنری بودن، بلکه بیش از آن بهعنوان امری مقدس و قابل احترام ارج میگذاشتند و در حفظ آن کوشا بودند. این دیوارنگارهها برای مردم نیمقرن پیش، تنها جنبة پوشش دیوارها یا نمایش یک مضمون مذهبی را نداشت؛ بلکه فراتر از آن، روایت یک اعتقاد و باور بود که بدان وسیله هویت شیعی خود را بیان میداشتند و رنج و درد و محرومیتشان را در آن به تصویر میکشیدند. مردم منطقه، ظلم رواشده به اهلبیت را درد خود میدانستند. این دیوارنگارهها آیینه تمامنمای رنجها و محنتها و مصیبتهای ایشان بود.
اگرچه هر یک از این بقاع، امروزه میتواند یک موزة شیعهشناسی باشد و بهعنوان میراثی معنوی، فرهنگی و ملی بهشمار آید که ارزشهای نهفته در آن باید حفظ شود، ولی متأسفانه به بوتة فراموشی سپرده شدهاند. نقاشی بر دیوارهای بقاع متبرک که سنتی قدیمی در گیلان بوده، متأسفانه در چند دهة اخیر کاملاً منسوخ شده است و دیوارنگارههای برجامانده نیز به علت تغییرات جوی یا تغییرات و بازسازیهای غیراصولی، یا از بین رفتهاند یا به صورتی متروک رها شدهاند. افزون بر این، در اختیار بودن وسایل ارتباط جمعی و سرگرمیهای گوناگون، دغدغة ارتباط معنایی با مضامین این تصاویر را نزد مردم کمرنگترکرده است. حفظ معنوی و مرمت این آثار، امروزه ضرورتی اجتنابناپذیر است.
تصویر 1. بهمیدان رفتن حضرت علیاکبر؛ شیون و فغان اهل حرم (حضرت زینب, سکینه و...) در کنار بستر حضرت زینالعابدین و گهوارة علیاصغر. بقعة آقاسیدمحمد بن امام جعفر صادق در محلة پینجا آستانة اشرفیه. عکاسی در سال 1365. در حال حاضر این تصویر از بین رفته است.
تصویر 2. حضرت سیدالشهدا با جناب علیاصغر، آمدن فرشتگان و آمدن جعفر جنّی و سپاه جنیان به یاری امام حسین، بقعة آقاسیدمحمد بن امام جعفر صادق در محلة پینجا آستانة اشرفیه. عکاسی در سال 1365. در حال حاضر این تصویر از بین رفته است.
تصویر 3. بهمیدان رفتن حضرت علیاکبر، شیون و فغان اهل حرم (حضرت زینب, سکینه و...)، بقعة چهار پادشاه لاهیجان. عکاسی در سال 1385.
تصویر 4. رفتن قمر بنیهاشم علمدار کربلا حضرت ابوالفضلالعباس به سمت شریعة فرات برای آوردن آب. بقعة چهار پادشاه لاهیجان. عکاسی در سال 1385.
تصویر 5. نبرد حضرت قاسم با ازرق شامی و پسرانش. فضای داخلی بقعة ملاپیرشمسالدین واقع در محلة لاشیدان حکومتی لاهیجان. عکاسی در سال 1385.
تصویر 6. حضرت سیدالشهدا با جناب علیاصغر؛ آمدن فرشتگان و آمدن جعفر جنّی و سپاه جنیان به یاری امام حسین. بقعة ملاپیرشمسالدین واقع در محلة لاشیدان حکومتی لاهیجان. عکاسی در سال 1385.
تصویر 7. حضرت امام حسین بر بالین تیرخوردة علیاکبر. بقعة امامزاده سیدحسین و آقاسیدابراهیم بن امام موسی کاظم واقع در فشکالی محلة لنگرود. عکاسی در سال 1385.
تصویر 8. در بارگاه یزید؛ توهین به سر بریدة حضرت امام حسین و شهدای واقعة کربلا. بقعة امامزاده سیدحسین و آقاسیدابراهیم بن امام موسی کاظم واقع در فشکالی محلة لنگرود. عکاسی سال 1385.
تصویر 9. بردن سرهای شهدا و سر امام حسین توسط لشکر یزیدیان به شام. بقعة آقاسیدمحمد یُمنی بن امام موسی الکاظم واقع در روستای لیچا. عکاسی در سال 1385.
تصویر 10. شکنجة عوامل واقعة کربلا و یزیدیان. بقعة آقاسیدمحمد یُمنی بن امام موسی الکاظم واقع در روستای لیچا. عکاسی در سال 1385.
منابع
هدایت، رضاقلیخان، روضة الصفای ناصری، تهران، قم، 1339.