نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
انقلاب اسلامی ایران تنها نمونة تاریخی قیام یکپارچة تودههای مسلمان در برابر نظام فاسد حاکم بر اساس آرمانهای دینی بوده است؛ بهگونهای که سرانجام در مسیر تحقق نظام اجتماعی اسـلام، به تشکیل «حکومت اسلامی» انجامید. در واقع، نمونة منحصربهفرد در تاریخ اسلام و جهان است که از این حیث، نه در سدههای معاصر و نه پیش از آن، نمیتوان برای آن مشابه دیگری درنظـر گرفت. (جمعی از نویسندگان، 1385، ص 83)
انقلاب اسلامی پس از پیروزی، همة تلاش خود را بر مسائل داخلی و ملی متمرکز نکرد؛ بلکه از همان ابتدا به چشماندازهای فرامرزی نیز توجه داشت؛ چراکه جوهرة اصلی آن، مسائل دینی، اعتقادی و اسلامی بود و از ویژگیهای دین اسلام، جهانگرایی و داشتن آرمانهای جهانی است. (حافظنیا و احمدی، 1388، ص74)
انقلاب ایران با الهام از ایدئولوژی اسلامی، که داعیهدار سعادت و خوشبختی تمام جهانیان است، طبیعی بود که نتواند در محدودة جغرافیایی ایران بماند و میبایست پیام آن و امواجش، در درجة اول به ملل مسلمان کشورهای همسایه و سپس به همة ملل مستضعف جهان برسد. ازاینرو، صدور انقلاب، به مفهوم صدور اندیشه و عقاید انقلاب، که برخاسته از دین مبین اسلام بود، از همان روزهای نخست در برنامة کار انقلابیان قرار گرفت. (فاضلینیا، 1386، ص 35)
انقلاب اسلامی ایران، به دلیل برخورداری از شاخصهای دینی و مکتبی، بـهمثابه الگویی برای تلاشهای ایدئولوژیک در میان دیگر ملل اسلامی مورد ملاحظه قرار گرفت و تحولی عمیق در راهبرد یا شیوة عمل و چگونگی تعیین اهداف آنها ایجاد کرد. حرکت اسلامــی در ایران، زمینة این ذهنیت را فراهم آورد که هنوز توان تصور آرمانی فراتر از آنچه در گذشته جنبشهای دیگر درپیش گرفته بودند و امکان دگرگونی و بازگشت به آنچه «دوران طلایی اسلام» گفته میشود، وجود دارد. شاید اعتقاد به همین توانمندی بود که روحیة دیگر جنبشهای اسلامی متأثر از انقلاب اسلامی را فزونی بخشید. (امرایی، 1383، ص178)
جمهوری اسلامی ایران کوشیده است تا انقلاب اسلامی خود را نمونهای از حرکت شجاعانه در مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی به دیگر ملتهای مسلمان و غیرمسلمان معرفی کند تا آنان نیز از حقوق خود و شیوة دستیابی به آن آگاه شوند. (نوازنی، 1388، ص5)
اهمیت اصل صدور انقلاب به اندازهای بوده است که در اصل 154 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به آن تصریح شده است: «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعة بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همة مردم جهان میشناسد».
افزون بر قانون اساسی، اهداف فرامرزی انقلاب اسلامی ایران در دیدگاه امام خمینی بنیانگذار انقلاب، نمایان است. در صحیفة نور چنین آمده است: «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم؛ چراکه انقلاب ما اسلامی است و تا بانگ لااله الاالله و محمد رسولالله بر تمام جهان طنین نیفکند، مبارزه هست؛ و تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبرین هست، ما هستیم». (خمینی، 1358، ص266) ایدئولوگ انقلاب اسلامی، حضرت امام، صدور انقلاب را به مفهوم صدور ارزشها آرمانها و تجربیات اسلامی، همچون استقلال، دستیابی به خصلتهای انسانی و خودکفایی، حمایت از مستضعفان و رنجدیدگان و محرومان، ایجاد عدالت اجتماعی، و نفی اشرافیگری و تبعیض و نژادگرایی تعریف کردند.
همچنین در گفتههای آیتالله خامنهای، رهبر کنونی ایران آمده است: «صدور انقلاب، یعنی صدور فرهنگ انسانساز اسلام و صدور صفا و خلوص و تکیه و اصرار بر ارزشهای انسانی. ما به این کار و انجام این وظیفه افتخار میکنیم. این راه انبیاست و ما این راه را باید ادامه دهیم. (www.Khameneie.ir)
مقام عظمای ولایت، الگوسازی انقلاب اسلامی را یکی از عوامل مؤثر در تحولات بسیار مهم منطقه دانستند و خاطرنشان کردند: «پیروزی انقلاب اسلامی، تشکیل جمهوری اسلامی، ماندگاری، استحکام و پیشرفتهای چشمگیر و روزافزون نظام اسلامی در زمینههای مختلف، بهعنوان یک الگوی هویتبخش و عزتآفرین، در مقابل چشمان ملتهای مسلمان منطقه قرار دارد و آنها را تحت تأثیر قرار داده است.» (www.Khameneie.ir)
از آنجا که انقلاب اسلامی انقلابی مردمی بوده است، طبیعتاً توجه ملتها را بیشتر به خود جلب کرده و آنها را تحت تأثیر قرار داده است؛ زیرا بیشتر دولتهای حاکمه شباهت زیادی به رژیم شاهنشاهی دارند. بر این اساس، تأثیرپذیری ملتها بهمراتب بیش از دولتهای حاکمه بوده است؛ زیرا این ملتها بهروشنی دریافته بودند که یگانه راه آزادی از یوغ استعمار و استبداد، قیام و انقلاب است. (محمدی، 1385، ص83)
انقلاب اسلامی ایران، از بسیاری از ویژگیهای اسلام در پرتو تشیع بهره گرفت و از اصول انقلابی تشیع، در رشد خود سود جست و بر مسلمانان شیعة جهان، بهویژه شیعیان عربستان، عراق و لبنان، تأثیر محسوسی نهاد. (فاضلینیا، 1386، ص36)
نفوذ ایران بر جهان تشیع، اساساً در مناطقی که شیعة دوازدهامامیاند، بهطور ویژه شدت دارد؛ زیرا در این مناطق، روحانیت، تشیع دوازدهامامی را نهادینه کرده است. این امر، با ایرانی شدن روحانیت شیعی مستقر در خارج از ایران روشن میشود. نفوذی که امروزه ایران در جهان تشیع دارد، از عوامل مختلفی برخاسته است؛ مانند نقش ایران بهمنزلة یگانه کشور شیعه در جهان؛ گستردگی جغرافیایی آن؛ جمعیت فراوان آن، که دستکم یک سوم شیعیان جهان را دربر میگیرد؛ و اهمیت فرهنگی آن. از اینرو در پی انقلاب اسلامی، شیعیان در دیگر کشورهای خلیج فارس که اقلیت مهمی را تحت حکومت سنیها تشکیل میدهند، جسورانه به اظهار هویت فرقهای خود و برگزاری مراسم عبادیشان پرداختند و نارضایتی خود را از حکومت موجود بیان کردند. (www.howzeh.net)
روش تحقیق و گردآوری اطلاعات
در این پژوهش، از روش توصیفی و تحلیلی استفاده شده است. اطلاعات مورد نیاز
از اسناد و مدارک مکتوب و نیز از اطلاعات شبکة جهانی اینترنت گردآوری شده است.
فرضیة تحقیق
فرضیة این پژوهش در قالب جمله زیر بیان شده است:
بهنظر میرسد انقلاب اسلامی ایران باعث رشد و ارتقای سطح فکری و
بینش سیاسی شیعیان کشور عربستان شده و در تشکیلاتی شدن آنان نقش داشته است.
مباحث نظری
1. تعریف انقلاب
در جامعهشناسی، انقلاب به معنای یک تغییر ریشهای و بنیانی و عمیق در جامعه و ساختهای اجتماعی، بهصورت ناگهانی و همراه با نارضایتی از وضع موجود است. (عمرانی درگاهی، 1381، ص48)
شهید مطهری انقلاب را چنین تعریف میکند: «وضعی را با ارادة خود خراب کردن، برای رسیدن به وضع بهتر» یا «واژگون کردن وضع حاکم برای برقراری نظمی متعالیتر». ایشان در عین حال تأکید میکند که انقلابها خصلت صرفاً اجتماعی ندارند؛ بلکه ریشه در سرشت انسانها دارند. (مطهری، 1387، ص13)
لاکویر انقلاب را اینگونه تعریف میکند: تلاش برای ایجاد و تحول بنیادین در سیستم حکومت (لاکویر، 1378، ص91). به گفتة گلدستون، انقلاب تسخیر غیرقانونی و معمولاً خشونتآمیز قدرت است که موجب تحول اساسی در نهادهای حکومت میشود. (گلدستون، 1375، ص 82)
شهید مطهری معتقد است: انقلاب روحی، مقدمة انقلاب اجتماعی است. به نظر وی، ابتدا انقلاب روحی در مردم ایران صورت گرفت و بعد انقلاب اجتماعی بهوقوع پیوست. به تعبیر دیگر، انقلاب ایران با پیروی از آیة (إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ) (رعد، 11) در برابر ظلم و جور قیام کرد. بنابراین، امکان ندارد مردم یک جامعه قیام کنند و نظام اجتماعی حاکم را دگرگون سازند، بدون اینکه در درون خودشان انقلابی صورت گرفته باشد.
2. تعلق ژئوپلیتیکی
تعلق ژئوپلیتیکی عبارت است از مکملهای فضایی و جغرافیایی مفروض در ماورای مرزها که به لحاظ ساختاری از تجانس برخوردار است و به لحاظ کارکردی، تأمینکنندة نیازها و کاستیهای یک کشور شمرده میشود. تعلق ژئوپلیتیکی، به نوعی زیربنای علایق و منافع ملی کشورها را تشکیل میدهد و ناظر به مواردی است که با تمام یا بخشی از ویژگیهای طبیعی و انسانی کشور تجانس و همگونی دارند؛ یا مواردیاند که تأمینکنندة نیازهای کشور در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، تجاری، ارتباطی، فرهنگی، اجتماعی، دینی، علمی، فناوری، نظامی، امنیتی، حیثیتی یا زیستمحیطیاند، و کشور به آنها دلبستگی و علاقه دارد. در قلمرو مفهوم تعلق ژئوپلیتیکی، فهرست گستردهای را میتوان تنظیم کرد که برای نمونه، میتوان به یک گروه اقلیت همکیش یا همزبان و همفرهنگ در کشور دیگر اشاره نمود. (حافظ نیا، 1384، ص120)
در خصوص ایران و از نقطهنظر جغرافیایی، مناطق استقرار شیعیان در بیشتر مناطق با محدودة مرزهای سیاسی کشور منطبق است؛ ولی در برخی مناطق، دنبالههای قلمرو شیعهنشین به ماورای مرزهای سیاسی ایران کشیده میشود. آنها را از نقطهنظر ژئوپلیتیکی، میتوان مکملهای ژئوپلیتیکی ایران درنظر گرفت که به حوزة نفوذ ایران تعلق دارند (حافظنیا و احمدی، 1388، ص78)
شیعیان کشورهایی مانند عراق، بحرین و عربستان، حاشیة ساختار فضایی شیعه بهشمار میروند و تحتتأثیر مرکز (ایران) قرار دارند و بهطور طبیعی بخشی از علایق ژئوپلیتیک ایران قلمداد میشوند. (احمدی و موسوی، 1389، ص2)
3. قلمرو ژئوپلیتیکی
قلمرو ژئوپلیتیکی عبارت است از فضای جغرافیایی و انسانها و جوامع مربوط که در حوزة نفوذ و تأثیرگذاری یک یا چند متغیر سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی، امنیتی، تجاری، فناوری و رسانهای کشور یا بازیگر قدرتمند قرار دارد. کشورها، سرزمینها و فضاهای جغرافیایی پیرامونی که در حوزة نفوذ کشور مرکز (قطب) قرار دارند، قلمرو ژئوپلیتیکی آن نامیده میشود. قلمرو و حوزة نفوذ نیز شامل تعدادی کشور یا جامعة تابع است که از ارادة مرکز یا بازیگر و ارزشهای آن متأثرند. (حافظنیا، 1384، ص114) قلمرو ژئوپلیتیک که از آن به «حوزة نفوذ» یاد میشود، قلمرویی است که حق برتری سیاسی یا اقتصادی یک کشور در آن بهرسمیت شناخته شده باشد؛ هرچند مقدار کاربرد قدرت آن کشور بر آن قلمرو، اندک باشد. (روشن و فرهادیان، 1385، ص94)
هر قلمرو ژئوپلیتیکی دارای یک نقطه یا کانون مرکزی، و یک فضای پیرامونی است. نقطه یا کانون مرکزی، همان کشور یا بازیگر قدرتمند مرکزی است که در جایگاه مدیریت و رهبری قلمرو قرار دارد و ارادة خود را بر آن فضا یا قلمرو تحمیل میکند و ارزشهای متنوع مورد نظر خود را در آن قلمرو انتشار میدهد. قلمروهای ژئوپلیتیکی، مرزهای جغرافیای سیاسی کشورها را درمینوردند و به عبارتی، فرامرزیاند. ارزشها و مزیتهای کشورها، در فضاهای جغرافیایی فراتر از مرزهای آنها انتشار مییابند. انتشار آنها نیز، هم بهصورت رسمی و هم بهصورت غیررسمی انجام میپذیرد. با گسترش تعاملات همهجانبه و روابط بینالملل، همچنین گسترش فناوری اطلاعات و ابزارهای رسانهای جدید، قلمروهای ژئوپلیتیکی و حوزههای نفوذ بهسرعت شکل میگیرند. به عبارتی، آنها از پویایی زیادی برخوردارند. بنابراین، ترسیم نقشة ژئوپلیتیکی جهان، برخلاف نقشة جغرافیای سیاسی جهان، کاری بس دشوار است؛ زیرا مرزهای ژئوپلیتیکی، دینامیک، پویا و بیثباتاند. (حافظنیا، 1384، ص115)
نکتة قابل توجه اینکه قلمرو ژئوپلیتیک و میدان اثرگذاری و نقشآفرینی یک واحد سیاسی، محصول توان و قدرت ملی آن است. (قوام، 1370، ص88) این قابلیتها و تواناییها ممکن است از یک عامل سیاسی، نظامی یا اقتصادی منتج شود. همچنین ممکن است ریشة این قابلیتها و تواناییها به یک عامل اعتقادی، دینی، اجتماعی و مانند آنها برگردد؛ به هر حال، ایجاد و گسترش قلمروهای ژئوپلیتیک، برای کشورها امری ضروری است؛ از همینروی، در نظام جهانی، کشورها برای پیشبرد اهداف داخلی و خارجی خود (مادی و غیرمادی)، میکوشند کشورها و جوامع دیگر را بهگونهای تحتتأثیر قرار دهند. (روشندل، 1374، ص93)
4. ساختار روابط ژئوپلیتیک
ساختار روابط ژئوپلیتیک بازتابدهندة الگوهای رابطة بین کشورها بر اساس سطح قدرت آنهاست. این ساختار به سه دسته تقسیم میشود:
ـ قدرت درجة یک، با الگوی رابطة یکسویة سلطه از بالا؛
ـ قدرت درجة دو، با الگوی دوسویة سلطه و زیرسلطه؛
ـ قدرت درجة سه با الگوی رابطة یکسویة سلطه و نفوذپذیر.
ساختار روابط ژئوپلیتیک تا اندازهای به الگوی والرشتاین شباهت دارد. او با تأکید بر اقتصاد، سه بخش مرکز، نیمهپیرامون و پیرامون را در روابط بین کشورها مشخص کرد. (حافظنیا، 1384، ص131)
بر اساس این الگو، اگرچه ایران قدرتی منطقهای شمرده میشود و در منطقة نیمهپیرامون قرار دارد، اما از نظر عامل فرهنگ و تمدن ایرانی، بهویژه متغیر تشیع، بهصورت مرکزی در میان پیرامونیهای خود عمل میکند. سه کشور عراق، بحرین و آذربایجان، که شیعیان در آنها اکثریت دارند، نیمهپیرامون ایران شمرده میشوند و دیگر کشورهای دارای جمعیت شیعه، مانند لبنان، پاکستان، عربستان و یمن که پیوستگی سرزمینی با ایران ندارند یا شیعیان در آن اکثریت بالایی ندارند، قلمرو پیرامون بهشمار میآیند. در هر حال، ایران، هم در کانون جغرافیایی قلمرو یادشده قرار دارد و هم کانون ژئوپلیتیک منطقة شیعهنشین شمرده میشود؛ بنابراین، به شکل طبیعی میتواند در موقعیت رهبری این قلمرو فضایی قرار گیرد. نکتة قابل ملاحظه اینکه این مرکز به دنبال استثمار و بهرهکشی از پیرامون و نیمهپیرامون نیست؛ چراکه دلیل اصلی شکلگیری آن، عامل اعتقادی و غیرمادی است. (حافظنیا و احمدی، 1388، ص80)
5. ژئوپلیتیک شیعه
امتداد جغرافیای سیاسی شیعیان، در کشورهای گوناگون خاورمیانة بزرگ با مرکزیت ایران است. در واقع کمربندی از تشیع، حیات اقتصادی، استراتژیکی و تاریخی اسلام را دربر میگیرد و بخشهایی از لبنان، سوریه، عراق، عربستان، کویت، بحرین، ایران، افغانستان و پاکستان را میپوشاند. این کمربند، که در کشورهای گوناگون، به اکثریت و اقلیت تقسیم میشود، خود دنیایی است که تاثیرات گوناگون در آن بهسرعت انتقال مییابد. (فاضلینیا، 1386، ص54)
نقشه1. نمایی از پراکندگی شیعه و سنی (Nasr، 2006، ص47)
6. جغرافیای شیعیان عربستان
در نگاهی تاریخی، شیعه در کشور عربستان سعودی در حاشیة نظام سیاسی قرار دارد. شیعیان این کشور پس از شیعیان عراق، بزرگترین جامعة شیعی عرب را در خلیجفارس تشکیل میدهند؛ اما مشارکت آنان در جامعة سنّی، از تمام شیعیان عرب کمتر است. آنها بسیار محروماند؛ به این معنا که تنها شیعیانی هستند که نه تنها از تبعیض در عمل، بلکه از تبعیضهای قانونی در این کشور رنج میبرند و تقریباً به کلی از اظهار علنی سنن مذهبی خود محروماند. در واقع، در بین همة شیعیان جهان عرب، شیعیان عربستان سعودی حقیقتاً «مسلمانان فراموششده»اند. (فولر و فرانکه، 1388، ص36)
شیعیان عربستان، بیشتر در استان شرقی ظهران و در شهرهای قطیف و احسا سکونت دارند. البته افزون بر این مناطق، در مناطق شمالی و جنوبی این کشور نیز اقلیت شیعه موجود است. منطقة شرقیة عربستان که اکثریت شیعیان در آنجا زندگی میکنند، از نظر وسعت، حدود ۷۵۹۲۶۸ کیلومتر مربع است که در بین چهارده منطقهای که عربستان را تشکیل میدهند، از همه گستردهتر است؛ و از لحاظ جمعیت، بعد از مکه و ریاض قرار دارد. منطقة شرقیه از ثروتهای طبیعی، مانند نفت و محصولات متعدد کشاورزی برخوردار است؛ لیکن یکی از محرومترین نواحی این کشور شمرده میشود. افزون بر این مناطق، شیعیان در مناطق دیگر عربستان نیز حضور دارند؛ اما جمعیتشان در اقلیت است. از سوی دیگر، موقعیت جمعیتی شیعیان، پیرو موقعیت جغرافیایی قابل ارزیابی است. به این معنا که گفته میشود عربستان سعودی بین دوازده تا چهارده میلیون نفر جمعیت دارد که با احتساب هفت میلیون نفر اتباع کشورهای دیگر شاغل در عربستان، این کشور تقریباً بین ۲۰ تا ۲۲ میلیون نفر جمعیت دارد که جمعیت شیعیان در حال حاضر، دو میلیون و هفتصد هزار نفر است. (فؤاد ابراهیم، 1386، ص۴۵)
شیعیان با دارا بودن مبانی عقیدتی، دینی، اخلاقی و سیاسی متفاوت با حکومت عربستان سعودی و بهرهمندی از ظرفیت سیاسی، بزرگترین و مهمترین گروه مخالف با پادشاهی عربستان بهشمار میروند. در واقع، همواره مقامات رسمی عربستان به دلایل سیاسی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی، تعداد شیعیان استان شرقی عربستان را کمتر از میزان واقعی اعلام کردهاند؛ از اینرو، آخرین آمار منتشرشده دربارة جمعیت شیعیان این منطقه، قابل اعتماد نیست. یکی از گروههای ضدشیعة عربستان، آمار شیعیان این کشور، اعم از اسماعیلیان و زیدیها را 970542 نفر اعلام کرده که این آمار معرف پنج درصد از جمعیت 058/409/19 نفری عربستان است. www.noorportal.net)(
بیشتر جمعیت شیعیان عربستان سعودی، بهویژه در منطقة شرقی، امامیمذهباند. افزون بر آنها، فرقة اسماعیلیة نیز در جنوب ساکناند و گزارشها دربارة تعداد آنها متفاوت است. شیعیان زیدی نیز در مناطقی در جنوب (عسیر، جیزان و نجران) و غرب (جده و ینبع) پراکندهاند و گزارشی دربارة تعدادشان وجود ندارد. شیعیان امامی، پیرو تنها یک مرجع دینی نیستند؛ بعضی مقلد آیتالله خامنهای، رهبر عالی جمهوری اسلامی ایران، برخی مقلد آیتالله سیستانی در عراق، و بعضی دیگر نیز مقلد آیتالله شیرازی در قم، آیتالله محمدتقی مدرسی در کربلا و آیتالله محمدحسین فضل الله در لبناناند. (فؤاد ابراهیم، 1386، ص23)
منطقهای که شیعیان عربستان سعودی در آن زندگی میکنند، به چند لحاظ اهمیت دارد: نخست اینکه این منطقه از جمله مناطقی است که بیشترین و بزرگترین حوزههای نفتی کشور و جهان را در خود جای داده و این خود یک امتیاز برای شیعیان عربستان نسبتبه دیگر مردم عربستان است؛ دوم اینکه شیعیان این استان از لحاظ امنیت بینالمللی و تجارت جهانی، نقش بسزایی بر ثبات اقتصادی کشور دارند؛ و سوم اینکه شیعیان عربستان در نزدیکی سه کشوری هستند که اکثر آنها شیعهاند؛ یعنی ایران و عراق و بحرین؛ و با آنها رابطه دارند. (همان)
شیعیان عربستان پس از عراق بزرگترین جمعیت شیعة منطقة خلیج فارس را تشکیل میدهند و در جهان عرب نیز پس از لبنان و عراق، بزرگترین جمعیت شیعه شمرده میشوند. با توجه به جمعیت و موقعیت استراتژیک شیعیان عربستان، این طیف در عرصة سیاسی عربستان و بهطور کلی در منطقه، نقش تعیینکننده و تأثیرگذاری ایفا میکند. (بهرامشاهی، 1387، ص46)
تأثیر انقلاب اسلامی بر سیاسی شدن شیعیان عربستان
با تأسیس پادشاهی سعودی و اقدامات ضدشیعی آن، شیعیان عملاً جایگاه اجتماعی و اقتصادی خود را از دست دادند و تحت فشارهای شدید قرار گرفتند. در این شرایط، دیگر آنها در سمتهای مدیریتی جایی نداشتند و در گارد ملی و پلیس نیز اصلاً بهکار گرفته نمیشدند؛ اما تحمل این شرایط سبب نشد تا آنها به مقاومت علنی در برابر رژیم سعودی برخیزند و خواستار تغییر وضعیتشان شوند. (یوسفی، 1386، ص173)
بالا گرفتن شعلههای انقلاب اسلامی در ایران و رهنمودهای امام خمینی موجب تبلور ساختار و رهبری سیاسی شیعیان عربستان سعودی شد و آنها با نفوذ معنوی امام و آگاهی از حقوق خود، رفتهرفته از دورة خمود و بیتفاوتی بیرون آمدند و بر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود افزودند. نیروی الهامبخش انقلاب موجب شد تا در شیعیان عربستان، خواست حقوق و آزادیهای گستردهتر مذهبی جوانه بزند و تحت این شرایط، نسل جدیدی از رهبران شیعه بهوجود آید که در آینده، منشأ تحولات گسترده شوند. (احمدی لفورکی، 1386، ص16)
تأثیرات انقلاب اسلامی بر سیاسی شدن شیعیان جهان را میتوان در حوزههای زیر بررسی کرد:
1. هویتیابی و خودآگاهی شیعیان؛
2. شکلگیری یا تقویت سازمانهای شیعی؛
3. رفتارهای سیاسی ـ عاطفی شیعیان نسبت به انقلاب اسلامی؛
4. نقشآفرینی شیعیان در ساختار سیاسی کشورها. (حافظنیا و احمدی، 1388، ص99) با توجه به اینکه شیعیان عربستان نقش پیرامونی اثرپذیری از انقلاب اسلامی ایران در این حوزهها داشتهاند، به بررسی وضعیت آنها در این حوزهها میپردازیم.
یافتههای تحقیق
1. هویتیابی و خودآگاهی شیعیان عربستان بر اثر وقوع انقلاب اسلامی ایران
تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی، شیعیان بهصورت آتشی زیر خاکستر پنهان بودند. وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 بیتردید به هویتیابی، خودآگاهی و معرفی شدن شیعه انجامید. (ملکوتیان، 1381، ص2) با پیروزی انقلاب اسلامی که هویتی دینی داشت و بر پایة آموزههای شیعی بنا شده بود و رهبری آن را عالمی دینی از مراجع تقلید شیعه بر عهده داشت، بهتدریج تشیع کانون توجه قرار گرفت. (حافظنیا و احمدی، 1388، ص83)
با پیروزی انقلاب اسلامی، شیعیان در کشورهای مختلف احساس کردند در ایران حکومتی شیعی بهقدرت رسیده است که توان بالایی برای حمایت از آنان در سطح داخلی و خارجی و در میان جوامع عمدتاً سنیمذهب دارد. (نعیمیان، 1384، ص67)
آنان مفاهیم ارزشهایی چون ایثار، تلاش برای آزادی و استقلال، ولایت، شهادت، زیر بار ظلم نرفتن، مبارزه با هواهای نفسانی و بسیاری از ارزشهای دیگر را در ابعادی گستردهتر و معنای واقعی آن، از مردم انقلابی ایران آموختند. (فراتی، 1381، ص87)
در عربستان نیز به دنبال انقلاب اسلامی در ایران، چالشهای چندجانبهای بروز کرد و این کشور را با سختترین خطرات در قرن بیستم روبهرو ساخت؛ چالشهای مذهبی، ایدئولوژیکی و عملی برای مشروعیت حاکمیت خاندان آل سعود. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، فصل ممیزی در رابطة میان شیعه و نظام سعودی ایجاد کرد؛ چراکه روحیة انقلابی را به شیعیان سعودی القا و رویکردهای ضد حکومت آلسعود را تحکیم و تقویت نمود. (فاضلینیا، 1386، ص74)
ساختار و رهبری سیاسی فعالتری که بر سیاست شیعی سعودی حاکم شد، در خارج از کشور عربستان متبلور گردید. برجستهترین این روندها، فراخوانی برای قدرت و اقتدار بیشتر فقها (ولایت فقیه) بود که توسط امام خمینی تدوین شد. (توال، 1383، ص35)
اسلام سیاسی و شیعی ایران، خیلی زود بر عربستان تأثیر گذاشت. پس از انقلاب اسلامی ایران، شورشی در عربستان ابتدا در میان شیعیان ایالات شرقی این کشور، در منطقة میدانهای نفتی آغاز شد و مردم با پخش اعلامیههایی در مساجد، به خانوادة سلطنتی حمله کردند و آشکارا به مخالفت با خاندان حاکم پرداختند؛ بهگونهای که برای نخستین بار در این حکومت به اصطلاح اسلامی، موضع دولت بهعنوان حامی اسلام شکسته شد. احساسات و اعتراضات سرکوبشدة شیعیان، که از تبعیض حکام سنی وهابی آزردهخاطر و خواهان توزیع عادلانهتر امکانات، درآمد نفت و خدمات عمومی بودند، در پاسخ به انقلاب اسلامی ایران و به نشانة سپاس از پیروزی امام خمینی فوران کرد. (اخبار شیعیان، ش 36، 1387، ص50)
اریک رولو، مفسر روزنامة معروف و پرشمار «لوموند»، دراینباره مینویسد: شورشیان شیعه به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در پی حرکت در مکه، دل و جرئت بیشتری پیدا کردند و روز 27 نوامبر 1979م، مراسم روز عاشورا را که در عربستان سعودی ممنوع است، برگزار کردند. جمعیت که عکسهای امام خمینی را در دست داشتند، به سوی قطیف و احسا و دیگر آبادیهای ایالت شرقی حرکت کردند و در درگیریهای بهوجودآمده با گارد ملی، 36 تن از آنان کشته شدند. جمعیت، سه روز تمام در حال طغیان بود. آنها بانکها و مؤسسات دیگر را بهآتش کشیدند و بر ضد رژیم سلطنتی شعار دادند و در اعلامیهها مردم را به سرنگونی رژیم سعودی فراخواندند. دیلیت هیرو، روزنامهنگار پاکستانی، نخستین بازتابهای انقلاب اسلامی را در مناطق نفتی و شیعهنشین عربستان چنین شرح میدهد: در 29 نوامبر 1979م گروه عظیمی از شیعیان، متشکل از چهارصد هزار نفر، تحریم طولانی عزاداری عاشورا را شکستند و این برای مسئولان زنگ خطری بود. مراسم عاشورا همراه با تظاهرات، در هشت شهر منطقة نفتی برگزار شد. پس از این وقایع بود که سازمان انقلاب اسلامی شیعیان شبهجزیرة عربستان پدیدار گشت. (همان)
دو رویداد مهمی که پس از انقلاب اسلامی ایران، عربستان را بهلرزه درآورد، نخست قیام شیعیان و دیگری حادثة تسخیر مسجدالحرام بود. وقوع انقلاب اسلامی تأثیر مستقیمی در مناطق شیعهنشین این کشور داشت؛ از جمله اینکه شیعیان برای نخستین بار مراسم سوگواری خود را در ایام محرم علنی کردند. مردم ایالت شرقی نیز در 29 نوامبر 1979م دست به راهپیمایی زدند. در شهر قطیف هم نزدیک به سی هزار نفر تظاهرات کردند؛ ولی با واکنش دولت مواجه شدند. با این حال، نارضایتی شیعیان این مناطق همچنان تداوم یافت و شیعیان این کشور در چند گروه و سازمان، به مخالفت با دولت عربستان ادامه دادند. حادثة دیگری که همزمان با انقلاب اسلامی ایران در عربستان اتفاق افتاد، واقعة تسخیر مسجدالحرام توسط ابنسیف العتیبی سنی بود. حسنین هیکل این حادثه را یکی از خارقالعادهترین حوادث اخیر در تاریخ خاورمیانه میداند که بهطور مستقیم از انقلاب اسلامی ایران ناشی شده است. (فاضلینیا، 1386، ص77)
رژیم سعودی به منظور خاموش کردن موج نارضایتی مناطق شیعهنشین، برای توسعة اقتصادی، نظام آموزشی و دیگر خدمات رفاهی منطقه بودجة سنگینی تعیین کرد. بدینترتیب، در مدتی کوتاه (1980ـ1985) این منطقه متحول شد. احداث جاده، تأسیس مدرسه، بیمارستان و مراکز خرید، واگذاری اراضی، پرداخت وام به مردم، و راهاندازی شبکة آب و فاضلاب، از جمله اقدامات دولت در این دوره بود. با این حال، هدف رژیم از این اقدامات صرفاً کنترل مناطق همجوار با چاههای نفت بود و تبعیض و بیعدالتی، همچنان در اشکال و قالبهای مختلف ادامه یافت. (بهرام شاهی، 1387، ص16)
ظهور جنبش سنی اخوان در عربستان سعودی و تلاش برای تصرف مسجدالحرام و سرنگونی رژیم حاکم بر حجاز، آغاز ناآرامیهای شیعی در مناطق نفتخیز شرق عربستان، و آغاز فعالیت گروههای اسلامی در کشورهای عربی خلیج فارس، همگی نشان از تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر منطقه و بیداری مسلمانان، بهویژه شیعیان است. (اخبار شیعیان، ش 36، 1387، ص50)
2ـ1. سازمان انقلاب اسلامی جزیرةالعرب
این سازمان، همان «حرکت اصلاح اسلامی شیعه» (الحرکة الاصلاحیة) است که چند ماه پیش از اعتراض سال 1979م توسط شیخ حسن الصفار، رهبر این سازمان، تغییر نام داد. سازمان انقلاب اسلامی جزیرةالعرب در سال 1970م و در نتیجة مبارزات شیعیان عربستان شکل گرفت و تا سالها فعالیتهای آن بهصورت پراکنده بود. این سازمان، به تغییر شکل اقتدار سیاسی و مذهبی شیعه در اواخر دهة هفتاد میلادی کمک کرد. این تشکل در سال 1975م فعالیتهای خود را در منطقة شیعهنشین شرقی متمرکز ساخت و پس از قیام کعبه و مناطق شرقی، رسماً اعلام موجودیت کرد. این سازمان تلاش داشت تا مبارزات خویش را با وسایل ممکن و از راههای مؤثر ادامه دهد. بنابراین به بسیج مردم و سازمان دادن نیروهای آنها پرداخت. این سازمان از آنجا که بر اساس ایدئولوژی اسلامی طرحریزی شده بود، میکوشید تا در وهلة نخست، به مردم آگاهی سیاسی بدهد و آنها را از وضعیت بسیار وخیم و اسفبار خود و استبداد و وابستگی رژیم حاکم آگاه سازد و به شیوة مبارزة مسلحانه هم اعتقادی نداشت. (زراعتپیشه، 1384، ص205)
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و افزایش انتقادات از خاندان سعود، صفار و یارانش اهمیت و برجستگی بیشتری یافتند و شیعة سیاسی به نیرویی قوی که کنترل کمی بر آن اعمال میشد، تبدیل گردید. صفار و همراهانش با تأثیر گرفتن از انقلاب اسلامی ایران، خلأ داخلی تعداد زیادی از جوانان شیعه را پر کردند و آنها را به حمایت از پیامهایی که مستقیماً رژیم را بهچالش میطلبید، ترغیب کردند. آنها شکایات و تظلمات مذهبی شیعه و جامعة شیعی را مطرح کردند و سرانجام در سال 1979م، مهمترین نافرمانی عمومی مدنی شیعیان عربستان را در قرن بیستم بهراه انداختند. (یوسفی، 1386، ص168)
در پی پیروزی انقلاب اسلامی ایران در فوریة سال 1979م، فضای سیاسی، روانی و اجتماعی استان شرقی عربستان بهطور عمیق متحول شد؛ زیرا به واسطة انقلاب ایران حمیت سیاسی شیعیان این منطقه و دیگر مناطق جهان اسلام بهشدت برانگیخته شد. رهبران جنبش مبلغان، با الهام از انقلاب اسلامی ایران کوشیدند نفوذ خود را در کشورهای حوزة خلیج فارس گسترش دهند. در حقیقت، پیروزی انقلاب اسلامی ایران فرصتی طلایی را برای جنبش فراهم آورد تا پایگاه مردمی خود را تقویت و آرمانهای انقلابیاش را ترویج کند. از سوی دیگر، در پی این انقلاب، جنبش به یک سلاح ایدئولوژیک مؤثر مسلح شد تا با گروههای رقیب خود، یعنی محافظهکاران و انزواطلبان سیاسی، مبارزه کند. در واقع، با بروز انقلاب اسلامی ایران، اوضاع بهنفع جنبش رقم خورد تا اهداف خود را عملی سازد. ایدئولوژی سیاسی سازمان انقلاب اسلامی دارای دو رکن اساسی است که عبارتاند از: انقلاب اسلامی و جهانگرایی. (بهرامشاهی، 1387، ص16)
شهادت، مهمترین مبحث ایدئولوژیک سازمان انقلاب اسلامی جزیرةالعرب را تشکیل میدهد. این سازمان با الهام از موفقیت جنبش امام خمینی و تعالیم نظریهپردازان جنبش، از حمایت مردمی برخوردار شد. (همان)
آنها در زمان حیات امام خمینی کسی را بجز ایشان شایستة رهبری امت مسلمان نمیدانستند. آنان در کل، مواضع ایران را پذیرفتهاند و از آن الگوبرداری میکنند. به واسطة فعالیتهای الصفار، مراسم عاشورا آشکارا برگزار شد؛ البته برگزاری این مراسم، تنها در روستاها و شهرهای شیعهنشین امکانپذیر است؛ نه مراکزی مانند دمام که دارای ترکیب جمعیتی شیعه و سنی است. (یوسفی، 1386، ص185)
اگرچه برخی از این تشکلها در سالهای پیش از انقلاب اسلامی تأسیس شده بودند، اما بر اثر وقوع انقلاب اسلامی ایران و با الهامگیری از آن، به تقویت فعالیتهای خویش پرداختند. (حافظنیا، 1379، ص187)
3. رفتارهای سیاسی ـ عاطفی شیعیان عربستان تحتتأثیر انقلاب اسلامی
این بخش از مقاله نشاندهندة چند مورد از احساسات و عواطف شیعیان عربستان نسبتبه انقلاب اسلامی ایران است. یکی از مواردی که میتوان احساسات و عواطف مردم یک کشور را به کشور دیگری دید، تجمعها و راهپیماییهاست. شاید بهترین مثال در این زمینه، روز جهانی قدس باشد که به پیشنهاد حضرت امام خمینی و پذیرش مردم مسلمان، بهویژه شیعیان، هر ساله برگزار میشود. شیعیان اغلب تصاویری از مقامات ایرانی، بهویژه عکسهایی از امام خمینی و آیتالله خامنهای را با خود حمل میکنند و بدین وسیله احساسات خود را دربارة ایران نشان میدهند. (حافظنیا و احمدی، 1388، ص94)
در عربستان نیز شیعیان احساسات خود را به انقلاب اسلامی ایران در عرصههای مختلف نشان دادهاند. برای نمونه، در روز 27 نوامبر 1979م، در ضمن برگزاری مراسم روز عاشورا ـ که در عربستان سعودی ممنوع است ـ عکسهای امام خمینی را در دست داشتند. (www.howzeh.net)
نمونة دیگر، مهاجرت و پناهنده شدن بسیاری از شیعیان بر اثر آزار و اذیتهای دول حاکم بر کشورهای دارای جمعیت شیعه، به ایران است. علی المرزوق، فعال شیعی که از سال 1981 تا 1983م زندانی بود، میگوید: پس از انقلاب اسلامی ایران، شیعیان تظاهرات کردند تا بتوانند روزهای تولد امامان خود را جشن بگیرند که در همین زمان، بسیاری از آنان دستگیر شدند. این مسائل به دستگیری و مهاجرت عده بسیاری انجامید. به این ترتیب، آنان به ایران پناهنده شدند. (اخبار شیعیان، ش 36، 1387، ص50)
در بعد آموزش دینی نیز با توجه به وضعیت بسیار تبعیضآمیز و ظالمانه، رژیم سعودی آموزش دینی از پایینترین سطوح تا سطوح عالی آن را، چه در مراکز دولتی و چه مراکز خصوصی، تحت نظارت و کنترل خود دارد. ازاینرو بسیاری از روحانیون تحصیلات خود را در ایران یا عراق میگذرانند و به عربستان باز میگردند. (یوسفی، 1386، ص194)
4. نقشآفرینی شیعیان در ساختار سیاسی کشور عربستان
در کشوری چون عربستان سعودی که بنیانهای مشروعیت آن بر پایة اصول وهابیت و اتحاد تاریخی با آن نهفته است، شیعهزدایی و ضدیت با شیعیان، همچون یک اصل است و از قرن هجدهم میلادی تا به امروز، شواهد تاریخی زیادی در این زمینه بهچشم میخورد.(www.howzeh.net)
بر همین اساس، بهکارگیری شیعیان در مناصب دولتی، از ابتدای دوران حکومت سعودی بهچشم نمیخورد؛ اما پس از انقلاب اسلامی ایران و بهصحنه آمدن شیعیان برای ایجاد اصلاحات در حاکمیت سعودی، شیعیان در حد بسیار اندکی به ارگانهای حکومتی راه پیدا کردند که بیشتر آنها جنبة مشورتی دارد.
اصلاحات سیاسی در عربستان سعودی، پس از نوشتن قانون اساسی در سال 1992م آغاز شد. ملک فهد، پادشاه اسبق عربستان سعودی، انتصاب دویست نفر را برای نمایندگی مجالس محلی در سرتاسر کشور تأیید کرد. در این میان، یک کرسی به یک نفر از شیعیان در مجلس مشورتی داده شد. این شورا نیز صرفاً وظیفة مشورتی دارد و سیاستگذاری در عربستان سعودی همچنان در دست دولت است که بیشتر تحت تسلط اعضای خانوادة حاکم آلسعود قرار دارد.
نخستین انتخابات ملی عربستان سعودی در عرض چهار دهه در تاریخ 3 مارس 2005م، برای شیعیان بهمثابه ظهور حزبی متنوع بود. اگرچه پستهای ردهپایین حکومتی در دسترس قرار گرفته بود و صرفاً نیمی از کرسیها را مردم میتوانستند انتخاب کنند (و نیم دیگر را پادشاه انتخاب میکرد) صدها نفر در منطقة شرقیه برای تصاحب کرسیهای شوراهای شهر، که مسئول نظارت بر بهداشت عمومی، حفظ و نگهداری از زیرساختها، جمعآوری زباله و دیگر امور مشابه بود، ثبتنام کردند. یک بانکدار از قطیف که در انتخابات رأی نیاورد، بعداً اظهار داشت: «برهة انتخابات، همانند مراسم عروسی بود. این مقطع درست شبیه یک بازی و سرگرمی بزرگ بود. مردم یک عطش و آرزوی بزرگ داشتند». این انتخابات، با مشارکت بالاتر شیعیان نسبتبه هر منطقة دیگر عربستان، برگزار شد و از دوازده کرسی اختصاص دادهشده به قطیف و الاحساء، یازده کرسی به شیعیان تعلق گرفت و تنها کرسیای که از دست دادند، به دلیل احرازنشدن صلاحیت نامزد مورد نظر در آستانة انتخابات بود. (یوسفی، 1386، ص96)
با مطالعة سیر تحولات شیعیان در حکومت سعودی درمییابیم که بهکارگیری اندک آنها در ساختار حکومتی عربستان نیز از آثار تحولاتی است که انقلاب اسلامی ایران بر شیعیان آن کشور داشته است.
نتیجهگیری
بر اساس آنچه در این مقاله بدان اشاره شد، تفسیر انقلابی از آموزهها و مبانی نظری و اعتقادی شیعه توسط امام خمینی، ایدئولوژی انقلاب را در ایران مهیا کرد. وقوع انقلاب اسلامی ایران و تحقق عینی حاکمیت تشیع در ایران، افقهای تازهای به روی شیعیان منطقه، بهویژه شیعیان عربستان گشود؛ روحیة مبارزه با وضع موجود را به دیگر شیعیان القا کرد و در احیای هویت سیاسی شیعه مؤثر بود. از اینرو، موفقیت اسلام شیعی در ایفای نقش ایدئولوژی انقلاب در ایران، تشیع را بهعنوان مهمترین کارگزار در سطح ژئوپلیتیک شیعه و حتی جهان اسلام مطرح کرده است؛ بهگونهای که بسیاری از جنبشها، چه سنی و چه شیعی، انقلاب اسلامی ایران را الگوی خود برای مبارزه قرار دادهاند.
شیعیان عربستان با مشاهدة الگوی ایران، به نیرو و قابلیت نهفتة خود پی بردند و در نتیجه، امیدوارانه به سوی ارتقای خود برای حل مشکلات گوناگونی که با آن دست بهگریبان بودند، گام برداشتند. بیتردید، انقلاب اسلامی ایران امیدها و آرزوهای تازهای در میان شیعیان عربستان برانگیخت. بر اثر نارضایتیهایی که از مدتها پیش وجود داشت، در اواخر سال 1979م شورش شدید و گستردة شیعیان در ایالات شرقی آغاز شد. پس از انقلاب اسلامی ایران و شروع ناآرامیها، شیعیان در حد بسیار اندکی به شئون اجتماعی خود در جامعة عربستان دست یافتند و به ارگانهای حکومتی راه پیدا کردند که بیشتر آنها جنبة مشورتی دارد.
اثرگذاری انقلاب اسلامی ایران (مرکز ژئوپلیتیک) بر شیعیان عربستان (پیرامونی) را میتوان در چهار حوزة هویتیابی و خودآگاهی شیعیان عربستان، شکلگیری یا تقویت سازمانهای شیعی در عربستان، رفتارهای سیاسی و عاطفی شیعیان عربستان نسبتبه انقلاب اسلامی ایران، و حضور شیعیان در ساختارهای حکومتی عربستان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بررسی کرد و نمونههای عینی آن را مشاهده نمود.
البته مقدار اثرگذاری انقلاب اسلامی ایران بر شیعیان عربستان در این حوزهها، در مقایسه با کشورهای دیگری که در حوزة ژئوپلیتیکی شیعی ایران قرار دارند، کمرنگتر است. حضور وهابیت در عربستان سعودی ـ که دشمنی خود را با شیعیان به اثبات رسانده است ـ همچنین نظارت شدیدی که حکومت سعودی بر شیعیان دارد، از جمله دلایل کمرنگ شدن حضور شیعیان در حوزههای یادشده است. این اثرگذاری، بهویژه در حوزة حضور در ساختار حکومتی، کمتر از حوزههای دیگر است که یکی از دلایل آن، وجود چهار هزار شاهزادة سعودی در بالاترین جایگاههای حکومتی در عربستان است. آنها تمام مسئولیتها و مراکز قدرت را در اختیار خود دارند و بر سر تصاحب سمتهای حکومتی رقابت شدیدی دارند. برای نمونه، تمام وزارتخانههای مهم، از قبیل دفاع، خارجه و کشور، بهوسیلة شاهزادگان اداره میشود.
با نگاهی ژئوپلیتیک به مسائل ایران و تشیع، مشخص میشود که هر اقدامی در ایران، بهمثابه کانون مذهب شیعه، جوامع شیعی را که به حوزة نفوذ ایران تعلق دارند، متأثر میکند. وقوع انقلاب اسلامی در ایران که در مرکز ساختار ژئوپلیتیک شیعه قرار دارد، به سیاسی و تشکیلاتی شدن شیعیان عربستان که پیرامون مرکز شمرده میشوند، انجامید.
البته این تحرک شیعیان عربستان به سوی سیاسی شدن، باعث ایجاد مشکلات و گرفتاریهای بسیار، و برخوردهای خشن حکومت با آنها شده است. موضعگیریهای منفی دولت سعودی در مقابل سیاستهای ایران و برخوردهای شدید با شیعیان این کشور را میتوان یکی دیگر از دلایل اثرگذاری انقلاب اسلامی ایران بر شیعیان عربستان دانست.
* قرآن کریم.