تحلیل جامعه‌شناختی مفهوم عدالت از دیدگاه حضرت علی (ع)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

نویسنده

چکیده

هدف مقالة حاضر، واکاوی اندیشه‌های اجتماعی و سیاسی حضرت علی†، به‌ویژه دربارة عدالت است. این مقاله سعی دارد مفهوم عدالت و ابعاد آن را از دیدگاه ایشان بررسی کند. در این مطالعه، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی از متن کتاب نهج‌البلاغه، به‌مثابه متن اصلی، مقوله‌های مرتبط با عدالت استخراج گردید. یافته‌های تحلیل محتوا نشان می‌دهد مفهوم عدالت‌، کلیدی‌ترین و باارزش‌ترین مفهوم در نظام فکری، و مبنایی‌ترین اصل در سلوک سیاسی‌ ـ اجتماعی ایشان است. در دیدگاه حضرت علی†، عدالت امری اجتماعی است و در تمامی ارکان جامعه با مفاهیم حق‌، نیاز‌، شایستگی‌، مساوات و برابری گره خورده است. عبارات مختلف نهج‌البلاغه دربارة عدالت، نشان می‌دهد نگاه حضرت به مفهوم عدالت، نه نگاه محافظه‌کارانه و انطباق با وضع موجود و نه نگاه صرف مساوات‌گرایانه است. انطباق پاداش‌های اجتماعی و مادی برحسب تلاش فردی‌، ارج نهادن حاکم عادل به شایستگی‌های افراد، و رفع حداقل نیاز همة افراد جامعه‌ در عین پذیرش خلقت برابر انسان‌ها‌، فضای مفهومی عدالت علوی را از دیدگاه مساوات‌گرایی و برابری‌گرایی مرسوم در ادبیات سیاسی رایج غرب متمایز می‌سازد.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

حضرت علی† بی‌شک یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های جهان اسلام است. آنچه آن حضرت را به­عنوان یک مبارز اجتماعی ـ سیاسی و یک اندیشمند معرفی می‌کند، اندیشه‌ها و تفکرات ایشان دربارة عدالت است؛ به­گونه­ای که در ذهن بسیاری، عدالت و علی† با هم مترادف­اند و با یکدیگر درک می‌شوند. گرچه در آیین محمدˆ عدالت، اندیشه‌ای پویا و ریشه‌دار است، اما حضرت علی† این اندیشه را به­منزلة یک استراتژی سیاسی و یک برنامة اجتماعی به­کار گرفت و به­عنوان یک خط­مشی در دل تاریخ از خود به­جای گذاشت؛ به­گونه­ای که بسیاری از عدالت‌خواهان، همواره از منش و کلام ایشان بهره‌ها برده‌ و به­عنوان الگو به ایشان اقتدا کرده‌اند. حضرت علی† در مقام زمامدار جامعة اسلامی، به­منظور تحقق­بخشی به آرمان بزرگ عدالت، سخت کوشیدند و در طول زمامداری خود، معنای عدالت و ابعاد و راهکارهای اجرایی آن را در سه حوزة اقتصاد، سیاست و اجتماع، مشخص کردند و در حافظة تاریخی جامعة ما به یادگار گذاشتند. منش و طریقة عمل ایشان در طول مدت حکومت، الگویی مناسب برای دریافت معنا و طریقة اجرایی عدالت است. شناخت نوع نگاه حضرت به این مقوله، به‌ویژه در جامعة اسلامی امروز که دغدغة اجرای عدالت را دارد‌، ضروری به‌نظر می‌رسد. به عبارت دیگر، بازگشت معرفتی به ریشه‌های هویت اصیل اسلامی، دید ما را عمیق‌تر، و تلاش ما را در نزدیک‌تر شدن به جامعة آرمانی اسلامی قرین توفیق بیشتر می‌کند.

 

پیشینة تحقیق

موضوع عدالت حضرت علی†، در آثار مکتوب همواره مورد توجه پژوهشگران گوناگون بوده و ابعاد سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن، به‌ویژه از دیدگاه تاریخ اسلام، بحث و بررسی شده است. از میان آثار منتشرشده در دوران معاصر، در اغلب آثار تاریخی، موضوع عدالت یکی از فصول مورد بحث است. از جملة این آثار تاریخی، می‌توان به فروغ ابدیت سبحانی (1373‌)‌، تاریخ اسلام منتظرالقائم (1384)، امام علی† جرداق (1322‌) و الغارات ابن­هلال ثقفی (1371‌) اشاره کرد.

از میان آثاراجتماعی، آثار نویسندگانی چون مطهری و شریعتی در صدر قرار دارند و ایشان بیشترین همت خود را صرف شناساندن افکار اجتماعی حضرت کرده‌اند. مطهری (م. 1358‌) در بیست گفتار، موضوع عدالت حضرت را نوعی فلسفة اجتماعی دانسته و به تشریح دقیق اصل عدل در اسلام، مبانی حقوق اسلامی، دیدگاه حضرت دربارة حقوق اجتماعی مردم‌، تحلیل مقولة احترام به حقوق اجتماعی، تحقیر دنیا، بررسی رابطة اخلاق و عدالت‌، و تعریف عدالت از نظر علی† پرداخته است. همچنین ایشان در مبحث حکومت و عدالت، در سیری در نهج‌البلاغه (‌1354‌) رابطة حکمران و مردم را تحلیل کرده‌ است. شریعتی (م. 1362‌) نیز در اغلب آثار خود، دربارة عدالت حضرت سخن گفته است. از جملة این آثار می‌توان به علی حقیقتی بر گونة اساطیر، قرن ما در جست­وجوی علی، و علی تنهاست‌، اشاره کرد. شریعتی با توجه به دغدغه‌های اجتماعی و فلسفی انسان امروز، عدالت علی† را الگوی زندگی در جهان امروز معرفی می‌کند و ضرورت شناخت دقیق افکار و اندیشه‌های ایشان را در جهان حاضر یادآور می‌شود.

از میان آثار سیاسی می‌توان به اسلام و سیاست شیرازی (1385‌) و مدیریت و سیاست رهبر (1366‌) اشاره کرد. شیرازی ذیل مباحثی تحت عنوان سیاست حضرت در ابعاد مختلف، سیاست آزادی در اسلام، سیاست اسلام در زمینة تأمین اجتماعی، و سیاست اسلام دربارة هیئت حاکمه‌، مصادیق و موارد زیادی از منش و دیدگاه‌های عادلانة حضرت را بیان کرده است. رهبر نیز در اثری تحت عنوان مدیریت و سیاست‌، خطبة معروف امام به مالک اشتر را از دیدگاه سیاسی‌، در زمینة نحوة حکومت زمامدار اسلامی، رابطة زمامدار با مردم، انتظارات حکومت از کارگزاران در جامعة اسلامی و­... به­طور مبسوط بحث کرده است. قربانی (1360) در مقاله‌ای با عنوان «حقوق از دیدگاه نهج‌البلاغه»، موضوع حقوق و اقسام وظایفی را که افراد جامعه در قبال یکدیگر دارند، به بحث گذاشته است. نویسنده با استناد به فرموده‌های حضرت، حقوقی را که مردم در جامعه باید از آن برخوردار باشند، بیان می‌کند. جعفری (1369‌) در حکمت اصول سیاسی اسلام، ضمن ترجمه و تفسیر فرمان امیرالمؤمنین†، ذیل مباحثی چون تساوی مردم در جامعه‌، حق کرامت انسان‌، معنای آزادی‌، رابطة زمامدار اسلامی با مردم جامعه، و گسترش و استقرار عدالت در جامعه، به تشریح مفصل این خطبه و تحلیل اصولی که حضرت در این خطبه اشاره کرده‌اند‌، می‌پردازد. کرمی و دیرباز (‌1382‌) در مقاله‌ای با عنوان «عدالت اقتصادی» به تشریح مفهوم عدالت‌، اهمیت و آثار عدالت، راهکارهای تحقق عدالت اقتصادی، و موانع تحقق عدالت اقتصادی می‌پردازد. حسینی (‌1382‌) در مقاله‌ای با عنوان «سیرة اقتصادی امام علی†» به تحلیل رفتار‌های اقتصادی در موضوعاتی چون تولید‌، پس‌انداز و سرمایه‌گذاری‌، مصرف و مشارکت‌های اجتماعی می‌پردازد. حکیم­آبادی (‌1382‌) در مقاله‌ای با عنوان «دولت و سیاست‌های اقتصادی»، وظایف دولت را از دیدگاه حضرت تحلیل کرده است. مهم­ترین وظایف دولت علوی، تعلیم و تربیت‌، حفاظت از دین و مبارزه با بدعت‌ها‌، ایجاد امنیت‌، تأمین اجتماعی‌، مبارزه با تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌های اقتصادی‌، عمران و آبادی‌، افزایش رفاه و در‌آمد‌های مردم، و نظارت بر بازار و تنظیم آن است. پورعزت (1385‌) در مقاله‌ای با عنوان «تحلیل مبانی منطقی طراحی سیستم‌های خط‌مشی‌گذاری معطوف به عدالت»، با استفاده از روش تحلیل منطقی، پنج اصل زیربنایی و نوزده قضیة منطقی معرف عدالت را برای خط‌مشی‌گذاری عمومی ارائه کرده است. در مجموع، در همة این آثار بر اجرای عدالت در عرصة نظر و عمل از سوی حضرت تأکید شده است. این مطالعه، ضمن بهره بردن از آثار یاد شده، با دیدی جامعه‌شناسانه به تحلیل اندیشه‌های ایشان می‌پردازد.

 

ادبیات موضوع

عدالت در اندیشة سیاسی غرب     

آموزه‌های محافظه­کاری

در سنت محافظه‌کاری، انسان­ها طبعاً از حیث توانایی و استعداد با هم تفاوت دارند. بنابراین، نابرابری اجتماعی و اقتصادی پدیده‌ای طبیعی است و هر کوششی برای از میان برداشتن نابرابری‌های اجتماعی، به شکست خواهد انجامید؛ زیرا نابرابری، ریشه در طبع انسان دارد. افزون بر این‌، نابرابری‌های اجتماعی لازمة رشد و پیشرفت جامعه است. نفس امکان نابرابر بودن با دیگران، انگیزة کار و تلاش فردی است. از لحاظ سیاسی، کوشش برای ایجاد برابری مصنوعی در جامعه، به استبداد می‌انجامد. (‌بشیریه‌، 1390‌، ص180)

اما لاک در کتاب برابری اجتماعی، و نیز در کتاب کار و رفاه عمومی معتقد است: نظریة برابری اجتماعی سفسطه‌ای بیش نیست؛ زیرا برابری به­معنای پایان ترقی است. در تاریخ، هر پیشرفتی، چه در زمینة اقتصادی و چه در عرصة فرهنگی‌، محصول خواست انسان‌ها برای نابرابری بوده است. اگر امید و امکان نابرابری نباشد، افراد از حد تلاش برای معاش فراتر نمی‌روند. امکان نابرابری، پیدایش سرآمدان و فرزانگان را ممکن می‌سازد؛ و برابری برای هیچ­کس سودمند نیست. نابرابری، محرک اصلی تولید ثروت در جوامع متمدن است؛ در حالی که مساوات‌طلبی، انگیزة تولید را ازبین می‌برد. (همان، ص200‌)

 

آموزه‌های لیبرالیسم

طرف­داران آموزه‌های لیبرالی، آزادی را به­صورت مفهومی مطلق در نظر می‌گیرند و قلمرو آزادی فردی را با قید «التزام به عدم نقض آزادی دیگران» محدود می‌سازند. بین آزادی و برابری، سازگاری وجود ندارد؛ در حالی که درک آزادی واقعی، مستلزم برخورداری از حداقل رفاه است. (استربا‌، 1999م‌، ص5) بزرگ‌ترین هدف از مبارزه در راه آزادی، برابری در پیشگاه قانون بوده است. برابری قواعد عام حقوقی، تنها نوع برابری­ است که به آزادی رهنمون می‌شود و تنها برابری است که بدون از بین بردن آزادی می‌توان آن را نگاه داشت. آزادی، نه­تنها با دیگر انواع برابری مناسبتی ندارد؛ بلکه اگر بتواند، نابرابری را در جنبه‌های متعددی ایجاد و تقویت می‌کند. (‌ساندل‌، 1374، ص133ـ134)

 

آموزه‌های سوسیالیسم

در آموزه‌های سوسیالیسم، عدالت در مفهوم توزیعی آن مد نظر است. نابرابری‌های اجتماعی، محصول نظام تولیدی و روابط مبتنی بر استثمار انسان از انسان استوار است که به منظور تصاحب کالاهای کمیاب شکل می‌گیرد.

تمامی جوامع در گذشته و حال، به دو دسته، آنانی که مالک و کنترل­کنندة وسایل تولیدند و آنهایی که فقط مالک نیروی کار خود هستند، تقسیم شده است. طبقة مالک، به­واسطة منابع اقتصادیش، از قدرت کنترل توزیع ثروت در جامعه برخوردار است. قدرت عظیم اقتصادی طبقة مالک، این امکان را برایش فراهم می‌کند که کنترل سایر نهادهای اجتماعی را در اختیار گیرد و از اقتدار و نفوذ فراوانی در جامعه برخوردار شود. طبقة مالک، از قدرت اقتصادی سیاسی و فرهنگی­اش در جهت پیشبرد منافع اجتماعی و حفاظت از اساس قدرتش استفاده می‌کند. (‌سیدمن، 1386، ص44)

وجود نابرابری‌ها جامعه را به­سوی ستیزه و کشمش بر سر کسب منافع، و طبقات زیر سلطه را به ­سمت شورش و انقلاب سوق می‌دهد. بنابراین، از نظر مارکس، مشکل اساسی، نابرابری در توزیع امکانات است که با انقلاب طبقات زیر سلطه از میان می‌رود. وی جامعه‌ای را متصور بود که در آن نابرابری وجود ندارد و هرکس به‌اندازة نیاز و کارش، از منابع و امکانات برخوردار است. «مارکس توزیع مبتنی بر نیازهای واقعی افراد را عادلانه می‌داند و در این میان، سهمی برای شایستگی‌های افراد قایل نمی‌شود». (‌سروستانی، 1387، ص25)

 

اندیشه‌های لیبرال دموکراسی

فایده‌گرایان

در دیدگاه فایده‌گرایان، خیر کلی جامعه، از خیر یکایک اعضای آن تشکیل می‌سود. بر اساس این اصل، تضمین عدالت تابع محاسبات منافع اجتماعی می‌شود. وضعیتی درست و عادلانه است که در آن بیشترین رضایت خاطر برای بیشترین افراد و اعضای جامعه فراهم گردد. در دیدگاه فایده‌گرایی‌، نحوة تعریف فایدة نهایی و تضاد برابری عامه با منافع فردی و نیز تعارض آزادی فردی و حداکثر‌سازی فایدة اجتماعی، لاینحل مانده است. (‌ساندل‌، 1374، ص67‌ / پورعزت‌، 1385، ص25‌)

 

قراردادگرایان

هابز و هیوم، در سده‌های هفدهم و هجدهم مهم‌ترین نمایندگان نظریة قراردادی بودن عدالت بودند. به­نظر هابز، عدالت عبارت است از: عمل به تعهداتی که فرد از سر نفع‌طلبی به آنها رضایت داده است. هیوم نیز که متأثر از اندیشة هابز و الهام‌بخش مکتب اصالت فایده بود‌، عدالت را در تأمین منافع متقابل می‌دید. «هابز، عدالت را همچون فضیلتی اخلاقی می‌دانست که در گرو عادت­های مردم در اجرای قرارداد‌ها و وفای به پیمان‌های اجتماعی است. بنابراین، وضعیتی درست و عادلانه است که در آن بیشترین رضایت خاطر برای بیشترین افراد و اعضا فراهم گردد». (بختیاری، 1380، ص94‌)

از دیدگاه فریدریش هایک، عدالت به مفهوم معنادار آن، فقط به أعمال قابل اطلاق است، نه به وضعیت‌ها. به­علاوه، هدف قواعد عدالت، منع بی‌عدالتی افراد در حق یکدیگر است، نه ایجاد وضعیت عادلانه، که به هر حال نامتصور است. حکومت قانون می‌باید در برخورد برابر و یک­سان با افراد‌، به­منزلة موجودات و مصادیق ناشناس و معین‌، به نابرابری آنان در داشتن امکانات بی‌اعتنا باشد. کوشش برای یک­سان‌سازی و حذف این­گونه تفاوت‌ها و نابرابری‌های اولیه، خود موجب رفتار نابرابر و متفاوت با افراد می‌گردد. به­نظر هایک، اندیشة عدالت توزیعیِ مبتنی بر رفع نیاز‌ها و رعایت شایستگی‌ها، بی‌بنیاد و غیرعملی است. همة نیاز‌ها در یک سطح و قابل مقایسه با یکدیگر نیستند؛ زیرا معیاری عقلانی برای رسیدگی متناسب با نیازمندی‌ها وجود ندارد. ارزیابی شایستگی‌ها نیز سرانجام سلیقه‌ای ازکار درمی‌آید. بنابراین، عدالت توزیعی، مبتنی بر معیار‌های ذهنی و اعمال سلیقه‌ای و بی‌قاعده خواهد بود. مهم‌تر از همه اینکه اندیشة عدالت توزیعی، تطابق میان خدمت و پاداش را که ضامن کفایت اقتصادی است، درهم می‌شکند. (بشیریه‌، 1390، ص92ـ93)

جان رالز، از مهم‌ترین فیلسوفان سیاسی سدة بیستم است که نسلی از اندیشمندان سیاسی از او الهام گرفته‌اند. جوهر اندیشة رالز، عدالت به­مثابه انصاف است که با تأکیدات متفاوت در آثار او آمده است. وی دو اصل عدالت را به­مثابه اصول اخلاقی اولیة لیبرال دموکراسی مطرح می‌کند. در اصل اول، از آزادی برابر و فرصت‌های برابر دفاع می‌کند. اصل دوم، ناظر به این است که در چه وضعی می‌توان گفت نابرابری‌ها موجه و عادلانه‌اند. بر مبنای اصل اول - که اصل بیش‌ترین آزادی برابر خوانده می‌شود - حقوق سیاسی و مدنی هرکس برابر با دیگران است؛ در حالی که بر طبق اصل دوم، نابرابری‌های اقتصادی باید چنان تنظیم شود که ممکن نباشد کم‌امتیاز‌ترین بخش جامعه بهتر از آن باشد که هست. (رالز، 1971‌م، ص156-170)

 

فمینسیت‌ها

فمینیست‌ها، صرف‌نظر از رویکردهای متفاوتی که به مسائل زنان دارند، با توجه به مهم­ترین تقسیم‌بندی­های قابل فرض میان انسان‌ها، برابری میان زنان و مردان را در همة زمینه‌ها خواستارند. آنها با اعمال تبعیض علیه زنان به­دلیل جنسیت مخالفت می‌کنند و خواهان برابری فرصت و برابری حقوق فردی و اجتماعی میان زنان و مردان­اند.

جدول 1. مقایسة دعاوی برخی از مکاتب فلسفی سیاسی دربارة عدالت

 

ردیف

مکتب

مهم­ترین دعاوی و آموزه‌ها

 

1

 

محافظه‌کاری

 نابرابری، ریشه در طبع انسان دارد. افزون بر این‌، نابرابری­های اجتماعی، لازمة رشد و پیشرفت جامعه است. نفس امکان نابرابر بودن با دیگران، انگیزة کار و تلاش فردی است. از لحاظ سیاسی، کوشش برای ایجاد برابری مصنوعی در جامعه، به استبداد می‌انجامد. (‌بشیریه‌، 1390‌، ص180‌)

 

2

 

لیبرالیسم

 انسان‌ها آزادند و هر انسانی حق دارد بر طبق انتخاب‌های خودش عمل کند؛ تا آنجایی که موجب سلب آزادی دیگران نشود. دولت حداقلی که در منازعات اجتماعی بی‌طرف باشد، لازم است. (هوسپرس‌، 1997م، ص25‌/ بشیریه‌، 1390، ص57‌). در جامعة آزاد، پاداش متناسب با شایستگی اخلاقی فرد است. (ساندل‌، 1374، ص146 و 160)

 

3

 

سوسیالیسم

نیل به برابری، آرمان سیاسی نهایی جامعة بشری است و برای حصول آن، القای مالکیت ضروری است و سرمایه باید به مالکیت عمومی برگردانده شود. درآمدهای جامعه باید به­طور مساوی، بدون توجه به ویژگی‌های فردی و در واقع مبتنی بر نیازهای افراد کم­و­بیش مساوی، در اختیار افراد قرار گیرد. شیوة توزیع عادلانه، مبتنی بر تقسیم برابر میان افراد جامعه است. (‌صدیق سروستانی‌، 1387‌، ص25-29)

هرکس به­اندازة توانش، و به هرکس به­اندازة نیازش. (‌ساندل‌، 1374‌، ص190‌)

 

 

 

 

4

 

 

 

 

لیبرال دموکراسی

 

 

 

 

 

انسان‌ها موجوداتی آزاد‌، مختار و برابرند. اصول عقلانیت اقتصادی سرمایه‌داری و آزادی و برابری دموکراتیک مکمل یکدیگرند‌، تصور دولت حداقلی، که در منازعات اجتماعی بی‌طرف باشد. (‌بشیریه‌، 1390، ص56 -57‌)

عدالت، آمیزه‌ای از آزادی و برابری انسان­هاست. (پورعزت‌، 1385‌، ص23‌)

دیدگاه فایده‌گرایی:در این دیدگاه، عدالت، دور‌اندیشی و عمل عقلانی برای حفظ منافع فردی است که به شناسایی منافع دیگران هم نیاز دارد. عدالت، محدودیتی است که افراد ذی­نفع خردمند بر خود تحمیل می‌کنند تا همکاری دیگران را جلب کنند. عدالت، هم به­سود عامل است و هم به­سود دیگران. (بشیریه‌، 1390‌، ص116‌) خیر کلی جامعه، از خیر یکایک اعضای آن تشکیل می‌شود. تضمین عدالت، تابع محاسبات منافع اجتماعی است. (‌ساندل‌، 1374، ص67)

دیدگاه قرارداد‌گرایی: عدالت، به­معنای کسب منافع متقابل بر اساس توافق و قرارداد است که در آن، انگیزة عمل عادلانه، تأمین منفعت درازمدت فرد است. (بشیریه 1390، ص116‌)

دیدگاه غایت­گرایانه: انگیزة عدالت، اساساً اخلاقی است، نه اقتصادی و نفع­طلبانه. در این دیدگاه، عدالت به­منزلة بی‌طرفی است. (همان‌، ص117‌) هرکس متناسب با میزان سرمایه­گذاری، اعم از اقتصادی و غیراقتصادی، سزاوار دریافت پاداش است. توزیع منابع کمیاب جامعه باید با ملاحظة استعدادها‌، شایستگی‌ها و توانایی‌های افراد صورت گیرد. (‌صدیق سروستانی‌، 1387‌، ص29)

5

فمینیسم

 عدالت، مستلزم دستیابی به برابری مرد و زن در همة حقوق اجتماعی است. (‌پورعزت‌، 1385، ص23‌)

آموزه‌های اعلامیة جهانی حقوق بشر

اعلامیة جهانی حقوق بشر، با مفادی که دارد، یکی از مهم­ترین دستاوردهای نظام‌های لیبرال دموکراسی در سطح دنیا شمرده می‌شود. تأکید بر آزادی و برابری، جوهر اصلی این اعلامیه به­شمار می‌رود.

جدول 2. برخی از مهم‌ترین مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر

ردیف

آموزه‌های اصلی اعلامیة جهانی حقوق بشر

مادة قانونی

1

همة افراد بشر آزاد به­دنیا می‌آیند.

مادة 1

2

همة افراد بشر برابرند و از احترام مساوی برخوردارند.

مادة 1

3

همة افراد بشر، صرف­نظر از نژاد‌، رنگ‌، جنس‌، تابعیت و زبان، از حقوقی برابر با دیگران برخوردارند.

مادة 2

4

همة افراد بشر، از حق حیات‌، آزادی و امنیت شخصی برخوردارند.

مادة 3

5

جایز نیست که هیچ احدی را تحت بردگی‌، شکنجه‌، حبس یا تبعید قرار داد.

مواد 4، 5‌ و 9

6

همة انسان­ها در برابر قانون موقعیتی یک­سان دارند.

مادة 7

7

استفاده از محکمه‌های عادلانه و مستقل برای تضمین حقوق فردی و اجتماعی بشر ضرورت دارد.

مواد 8 و 9

8

هر فرد تا زمانی که ارتکاب آگاهانة وی به بزه و گناه محرز نشده باشد، بی‌گناه است

مادة 11

9

اسم‌، شرافت و حریم خصوصی زندگی افراد، محترم شمرده می‌شود.

مادة 12

10

انسان­ها حق دارند به­طور آزادانه در هر مقطع از زمان، محل اقامت و تابعیت خود را انتخاب کنند.

مواد 13‌، 14‌ و 15

منبع: (پورعزت‌، 1385‌، ص26)

روش تحقیق

این مطالعه، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی از سنخ استقرایی صورت گرفته است. منبع اصلی مورد استفاده، کل خطبه‌ها و نامه‌های نهج‌البلاغه بوده است. از میان مباحث مطرح­شده در نهج‌البلاغه، فقط موضوعاتی که به عدالت مربوط بودند، گردآوری شد. واحد تحلیل، «عبارت» بوده است. مقوله‌ها با توجه به خطبه‌ها و نامه‌های نهج‌البلاغه و مرور ادبیات نظری موجود دربارة عدالت‌، انتخاب شدند. برای انتخاب مقوله‌ها، معنای نزدیک و کاملاً مرتبط با موضوع عدالت در نظر گرفته شد.

یافته‌های پژوهش

معنای عدالت

عدالت در زبان فارسی به معنای داد کردن و انصاف داشتن است (معین، 1375، ص2279) و در زبان انگلیسی، به­معنای تساوی‌، برابری، مانند و مثل است. (فرهنگ لانگمن، 2000، ص767) در دیدگاه اسلامی، گیتی بر اساس عدالت استوار است و هر چیز در جایگاه واقعی خود جای گرفته و وظیفة اصلی خویش را انجام می‌دهد. از نظر مفهومی، عدالت یعنی اعطا کردن حق هر صاحب حقی‌، یا قرار دادن هر چیزی در موضع و جایگاه خود. (سیدرضی، 1384، ص735‌ / مطهری، 1354، ص111) از دیدگاه حضرت علی†، عدالت، هر چیزی را در جای خود می‌نهد؛ در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج می‌سازد. عدالت، تدبیر عمومی مردم است؛ در حالی که بخشش، گروه خاصی را شامل است؛ پس عدالت شریف‌تر و برتر است. (سیدرضی، 1384، ص735‌) عدل همان انصاف، و احسان همان بخشش است. (همان، ص679‌)

 

ارکان عدالت

عدالت بر چهار پایه استوار است: فکری ژرف‌اندیش؛ دانشی عمیق و به­حقیقت­رسیده‌؛ نیک داوری کردن؛ و استوار بودن در شکیبایی. کسی که درست اندیشید، به ژرفای دانش رسید؛ و آن کسی که به حقیقت دانش رسید، از چشمة زلال شریعت نوشید؛ و کسی که شکیبا شد، در کارش زیاده­روی نکرد و با نیک­نامی در میان مردم زندگی خواهد کرد. (همان، ص629‌) به عبارت دیگر، عدل بر چهار پایة خرد، دانایی‌، اعتدال در قضاوت و مدارا استوار است.

 

عدالت به­مثابه امر اجتماعی

از دیدگاه حضرت علی†، عدالت در اجتماع تحقق می‌یابد. هیچ­کس در تنهایی خود نمی‌تواند عادل باشد. عدالت، صفتی است که در جمع تحقق می‌یابد. پیوند مفهومی عدالت با اندیشة مدنی­الطبع بودن انسان، برای درک معنای عدالت از دیدگاه حضرت علی† دارای اهمیت است. نیاز انسان به اجتماع، تحقق بسیاری از صفات در جمع، و تأثیر اجتماع بر افراد، در بسیاری از فرموده­های حضرت دیده می‌شود. از سوی دیگر، در کلام و منش مولا، عدالت مفهومی رابطه‌ای است؛ یعنی یک شخص در ارتباط با شخص دیگر می‌تواند ویژگی عدالت را بروز دهد. بیشتر سفارش­های حضرت مبنی بر ملاحظة حقوق متقابل مردم، مؤید این مطلب است که در کنش متقابل میان افراد جامعه است که عدالت حضور و تداوم می‌یابد.

 

عدالت و حق

از نظر مفهومی، هستة مرکزی عدالت در دیدگاه حضرت علی†، «رعایت حق» است؛ تا آنجایی که عدالت با حق تعریف شده است: «وضع کل شیء فی موضعه» قرار دادن هر چیزی در موضع و جایگاه خود. ‌(سیدرضی، 1384، ص735‌) مردم در عرصة زندگی اجتماعی، از حقوق گوناگونی برخوردارند و حاکم اسلامی موظف است این حقوق را پاس بدارد و مانع تضییع آن شود. از حق خارج شدن و عدول از آن، موجب ستمگری می‌شود نه­تنها حاکم اسلامی باید حق را رعایت بکند، بلکه اقشار مختلف مردم و همچنین کارگزاران حکومت، موظف به رعایت حق­اند. در سطح روابط متقابل اجتماعی، حضرت بر رعایت حق خویشاوندان‌، برادران دینی، و دوستان و همسایگان تأکید کرده‌اند. و در سطح رابطة زمامدار با مردم نیز حضرت به حقوقی چون حق مردم‌، حق آزادی (آزادی شخصی، آزادی عقیده‌، آزادی سیاسی و آزادی مذهبی)، حق حیات و امنیت شخصی‌، حق برخورداری از یک زندگی انسانی، حق مبارزه با ستمکار، و حق رجوع به محاکم صالحه اشاره کرده‌اند. نکتة محوری در اندیشة حضرت این است که در تمامی این حقوق، مردم با یکدیگر برابرند و کسی را بر دیگری برتری یا امتیاز خاصی نیست. از فرموده­های حضرت است که:

ای مالک! بدان مردم از گروه‌های گوناگونی هستند که اصلاح هریک، جز با دیگری امکان ندارد. برای تمام اقشار جامعه در پیشگاه خدا گشایشی است و همة آنان به­مقداری که امورشان اصلاح شود، بر زمامدار‌، حق مشخص دارند؛ و زمامدار از انجام آنچه خدا بر او واجب کرده است، نمی‌تواند موفق شود، جز آنکه تلاش فراوان نماید؛ و از خدا یاری طلبد؛ و خود را برای انجام حق آماده سازد؛ و در همة کارها‌ آسان باشد یا دشوار شکیبایی ورزد. (سیدرضی، 1384، ص575‌)

باید کار مردم در آنچه حق است، نزد تو یک­سان باشد؛ زیرا در ستمکاری بهایی برای عدالت یافت نمی‌شود.

از آنچه که همانند آن را بر دیگران نمی‌پسندی؛ پرهیز کن.

نفس خود را در حالی که امیدوار به پاداش الهی بوده و از کیفر او هراسناکی‌، به انجام آنچه خداوند بر تو واجب گردانیده است، وادار ساز.

بدان که دنیا سرای آزمایش است و دنیاپرست، ساعتی در آن نمی‌آساید؛ جز آنکه در روز قیامت از آن افسوس می‌خورد؛ و هرگز چیزی تو را از حق بی‌نیاز نمی‌گرداند. (همان، ص597‌)

آگاه باشید، حق شما بر من آن است که جز اسرار جنگی، هیچ رازی را از شما پنهان ندارم؛ و کاری را جز حکم شرع بدون مشورت با شما انجام ندهم؛ و در پرداخت حق شما کوتاهی نکرده و در وقت تعیین­شده به آن بپردازم. (همان، ص563‌)

 

عدالت به­مثابه مساوات

در بیانات مختلف حضرت، عدل در معنای مساوات به­کار رفته است. لازم به ذکر است، مساوات به­معنای برابری افراطی بدون درنظر گرفتن استعدادهای افراد و تلاش‌های آنان نیست. از نظر ایشان، عدالت در عرصة اقتصادی به­معنای برابری مردم در برخورداری و بهره‌مندی از اموال عمومی (‌بیت‌المال‌)، و در برآورده شدن نیازهای مادی‌، روانی و اجتماعی همة مردم است.

آگاه باشید، حق شما بر من آن است که ... با همة شما به گونه‌ای مساوی رفتار کنم. (همان، ص563‌)

آیا به من دستور می‌دهید برای پیروزی خود، از جور و ستم دربارة امت اسلامی که بر آنها ولایت دارم، استفاده کنم به خدا سوگند، تا عمر دارم و روز و شب برقرار است و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می‌کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد. اگر این اموال از آن خودم بود، به­گونه‌ای مساوی در میان مردم تقسیم می‌کردم؛ تا چه رسد که جزو اموال خداست. (همان، ص239)

اما اعتراض شما که چرا با همه به تساوی رفتار کردم؛ این روشی نبود که به رأی خود و یا با خواستة دل خود انجام داده باشم؛ بلکه من و شما اینگونه رفتار را از دستور‌العمل‌های پیامبر اسلام6 آموختیم. پس در تقسیمی که خدا به آن فرمان داد، به شما نیازی نداشتم. (همان، ص427‌)

 

مساوات در بهره‌مندی از بیت‌المال

در دورة زمامداری حضرت، مرزهای سرزمین‌های اسلامی بسیار گسترش یافته بود و گروه‌های مختلف قومی و نژادی به اسلام گرویده بودند. از همین روی، حضرت با تأکید بر مساوات‌، راه‌های تبعیض‌آمیز را که مسلمانان را بر اساس حسب و نسب، و نژاد و رنگ و قومیت بر یکدیگر برتری دهد، مسدود نمودند. از سوی دیگر، رویه‌های مرسوم در زمان خلفای پیشین؛ که مساوات در بهره­مندی از بیت­المال را نادیده می‌گرفت، مورد تأیید ایشان نبود. البته لازم به ذکر است که «بهره­مندی از بیت‌المال، در دورة ابوبکر مانند دوران پیامبر6 بود؛ اما وقتی عمر خلافت را به‌دست گرفت، پیشی‌گیرندگان در اسلام را بر غیر آنها‌، مهاجران قریش را بر مهاجران غیرقریش، و تمام مهاجران را بر انصار برتری داد؛ و عرب را بر عجم مزیت بخشید». (‌محقق داماد‌، 1382‌، ص71‌) بنابراین، حضرت منظور کردن بخشی از درآمد‌ها برای عموم مردم و تقسیم مساوی در بین آنها را برای جلوگیری از تمرکز ثروت در دست ثروتمندان، ضروری می‌دانست.

همان­گونه که پیامبر اکرم6 به­طور مساوی اموال را تقسیم می‌فرمود، من نیز عمل کردم تا اموال مانند گوی در بین ثروتمندان قرار نگیرد.

آگاه باشید، هر فردی از مهاجران و انصار از اصحاب رسول خدا‌6، خود را در برابر دیگران به­سبب مصاحبت با پیامبر6 دارای فضل بداند، باید بداند که فضل روشن در فردای قیامت، نزد خداست. شما مردم بندگان خدا هستید و مال‌، مال خداست که آن را بین شما به­صورت مساوی تقسیم می‌کنم و هیچ­کس را در برابر دیگری برتری نیست. افراد پرهیزگار، فردا (‌قیامت‌) پاداش می‌گیرند و آنچه نزد خداست، برای نیکان بهتر است. فردا نزد من آیید. نزد من مالی است که میانتان تقسیم خواهم کرد و دربارة هیچیک از شما تخلف نخواهد شد؛ چه عرب باشد‌، چه عجم؛ اهل عطا باشد یا نه. (همان، ص72 – 73‌)

در مصرف اموال عمومی که در دست تو جمع شده است، اندیشه کن و آن را به عیال­مندان و گرسنگان پیرامونت ببخش و به مستمندان و نیازمندانی که سخت به کمک مالی تو احتیاج دارند، برسان؛ و مازاد را نزد ما بفرست تا در میان مردم نیازمند تقسیم گردد. (سیدرضی، 1384، ص609‌)

خدا را، خدا را، در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه.

بخشی از بیت‌المال و بخش از غله‌های زمین‌های غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پایین اختصاص ده. برای دور‌ترین مسلمانان، همانند نزدیک‌ترین آنان سهمی مساوی وجود دارد.

از یتیمان خردسال و پیران سال­خورده که راه چاره‌ای ندارند و دست نیاز برنمی‌دارند، پیوسته دل­جویی کن. این گروه در میان رعیت، بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند. (همان، ص583‌)

 

مساوات در برآورده کردن نیاز‌های مادی‌، روانی و اجتماعی مردم

یکی از وظایف زمامدار اسلامی و صاحبان منصب در جامعة اسلامی، دقت و توجه به نیاز‌های مادی‌، روانی و اجتماعی مردم است. توصیة حضرت به کارگزاران، مؤید توجه به برطرف کردن نیاز‌های گوناگون زیردستان است. در فرموده­های حضرت است که:

در روابط خود با مردم، انصاف داشته باشید و در برآورده شدن نیازهایشان شکیبا باشید. (همان‌، ص563‌)

نیاز‌های مردم را در همان روزی که به تو عرضه می‌دارند و یارانت از پاسخ دادن به آن ناتوان­اند برآورده کن. (همان، ص585‌)

برگزیده‌ترین فرمانده سپاه تو کسی است که از همه بیشتر به سربازان کمک رساند؛ از امکانات مالی خود بیشتر در اختیارشان گذارد؛ به اندازه‌ای که خانواده‌هایشان در پشت جبهه و خودشان در آسایش کامل باشند. مهربانی تو نسبت­به سربازان، دل‌هایشان را به تو می‌کشاند. آرزوهای سپاهیان را برآور؛ همواره از آنان ستایش کن؛ کارهای مهمی که انجام داده‌اند، بر شمار‌؛ در یک ارزشیابی دقیق‌، رنج و زحمات هریک از آنان را شناسایی کن؛ هرگز تلاش و رنج کسی را به‌حساب دیگری نگذار؛ ارزش خدمات کسی را ناچیز مشمار. شرافت و بزرگی کسی موجب نگردد که کار کوچکش را بزرگ بشماری‌؛ گمنامی کسی باعث نشود کار بزرگ او را ناچیز بدانی. (همان، ص575ـ577‌)

روزی فراوان بر کارگزاران ارزانی دار، که با گرفتن حقوق کافی، در اصلاح امور می‌کوشند؛ و با بی‌نیازی، دست به اموال بیت‌المال نمی‌زنند. (همان، ص579‌)

پس از انتخاب قاضی، آن­قدر به او ببخش که نیاز‌های او برطرف گردد و به مردم نیازمند نباشد؛ و از نظر مقام و منزلت، آن­قدر او را گرامی بدار که نزدیکان تو به نفوذ در او طمع نکنند و از توطئة آنان در نزد تو در امان باشد. (همان، ص577‌)

همانا خدای سبحان روزی فقرا را در اموال سرمایه­داران قرار داده است. پس فقیری گرسنه نمی‌ماند، جز به کامیابی توانگران؛ و خداوند از آنان دربارة گرسنگی گرسنگان خواهد پرسید. (همان، ص709‌)

 

مساوات در برابر قانون

از دیدگاه حضرت علی† همة مردم در برابر قانون‌، برابر و یک­سان­اند؛ از این رو، نمی‌توان سفید را بر سیاه‌، و دانا را بر نادان ترجیح داد؛ یا قانون را به نفع جناح و گروه خاصی تفسیر و تحلیل کرد. بنابراین، تبعیض در جایی که همه دارای حقوق برابرند، ناروا است.

 بپرهیز از آنکه چیزی را به خود مخصوص داری، که بهرة همة مردم در آن یک­سان است. (همان، ص591‌) همانا زمامداران را خواص و نزدیکانی است که خودخواه و چپاولگرند و در معاملات انصاف ندارند؛ ریشة ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان؛ و به هیچکدام از اطرافیان و خویشاوندانت زمین را واگذار مکن؛ به­گونه‌ای با آنان رفتار کن که قراردادی به­سودشان منعقد نگردد که به مردم زیان رساند. (همان، ص587‌)

با خدا و با مردم و با خویشاوندان نزدیک و با رعایا که آنان را دوست داری، انصاف را رعایت کن. (همان، ص619‌)

 

مساوات در امر دادرسی

یکی از اصول حاکم بر دادرسی‌، رعایت مساوات در امر دادرسی است. بر قاضی واجب است بین دوطرف دعوا در مجلس دادرسی با مساوات رفتار کند. قاضی نباید بین افراد صاحب قدرت و افراد ناتوان‌، و فقیر و غنی‌، تبعیض روا دارد. اصل و قاعدة رعایت بی‌طرفی، سبب حفظ حقوق فردی و اجتماعی افراد می­شود. سفارش­های حضرت به قضات و خصوصیاتی که قاضی باید داشته باشد، مؤید این مطلب است.

 «در نگاه‌هایت و در نیم­نگاه و خیره به مردم، به تساوی رفتار کن تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند و ناتوان‌ها در عدالت تو مأیوس نگردند». (همان، ص509‌)

 

عدالت به­معنای رعایت حقوق انسانی

عدالت به­مثابه رعایت حقوق، از یک سو به این معناست که همة شهروندان جامعة اسلامی دارای حقوقی یک­سان­اند که حاکم اسلامی ملزم به رعایت آنهاست؛ و از سوی دیگر، بین حق و تکلیف، تناسب برقرار است. بر مبنای این اصل، در برابر هر حقی که برای انسان ایجاد می‌شود، تکلیفی متناسب با آن بر عهدة او خواهد بود. برای مثال، چنین نیست که تنها مردم در برابر زمامدار صاحب تکلیف باشند و متقابلاً زمامدار تکلیف و حقی در برابر مردم نداشته باشد. در حقیقت، عدالت و ظلم در جایی به­کار می‌روند که حقوق مراعات یا تضییع شود.

حق را به صاحب حق‌، هرکس که باشد‌، نزدیک یا دور‌، بپرداز‌؛ و در این کار شکیبا باش، و این شکیبایی را به­حساب خدا بگذار‌؛ گرچه اجرای حق، مشکلاتی برای نزدیکانت فراهم آورد. (همان، ص587‌)

ای مردم‌! مرا بر شما و شما را بر من حقی واجب شده است. حق شما بر من آن‌که از خیرخواهی شما دریغ نورزم؛ و بیت­المال را میان شما عادلانه تقسیم کنم؛ و شما را آموزش دهم تا بی‌سواد و نادان نباشید؛ و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید.

اما حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید و در آشکار و پنهان برایم خیرخواهی کنید. هرگاه شما را خواندم؛ اجابت نمایید و فرمان دادم، اطاعت کنید. (همان، ص87‌ و 89‌)

مرا با سخنان زیبای خود مستایید تا از عهدة وظایفی که نسبت­به خدا و شما دارم، برآیم و حقوقی که مانده است بپردازم و واجباتی که بر عهدة من است و باید انجام گیرد، ادا کنم.

با من چنان­که با پادشاهان سرکش سخن می‌گویند‌، حرف نزنید؛ و چنان­که از آدم‌های خشمگین کناره می‌گیرند، دوری نجویید؛ و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید.

گمان مبرید اگر حقی به من پیشنهاد دهید، بر من گران آید. از گفتن حق یا مشورت در عدالت خودداری نکنید؛ زیرا خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم، نمی‌دانم؛ مگر آنکه خداوند مرا حفظ فرماید. (همان، ص445)

 

رعایت حقوق مذاهب دیگر

همانا دهقانان مرکز فرمانداریت از خشونت و قساوت و تحقیر کردن مردم و سنگدلی تو شکایت کردند. من دربارة آنها اندیشیدم؛ نه آنان را شایستة نزدیک شدن یافتم، زیرا که مشرک­اند؛ و نه سزاوار قساوت و سنگدلی­اند‌، زیرا که با ما هم­پیمان­اند، پس در رفتار با آنان نرمی و درشتی را با هم بیامیز؛ رفتاری توأم با شدت و نرمش داشته باش‌. اعتدال را در نزدیک کردن یا دور کردن، رعایت کن. (همان، ص499‌)

 

رعایت حقوق مجرمین

از دیدگاه حضرت، همة مردم حقوقی یک­سان دارند که حاکمان موظف به رعایت آن هستند. مجرمین، گرچه از قوانین جامعه تخطی کرده‌اند، اما با اجرای حدود الهی، از تمامی حقوق خود برخوردارند و کسی نمی‌تواند آنان را از مواهب زندگی در جامعة اسلامی محروم کند. در اجرای حدود الهی بر مجرمین نیز نباید از عدالت و انصاف خارج شد و به­سبب احساسات شخصی یا اجتماعی، از حدود الهی پیشی گرفت.

خداوند حدودی را مقرر فرموده است. پس، از آنها تجاوز نکنید. (حرعاملی‌، ج18‌، ص312‌ به نقل از میرخلیلی و حاجی ده‌آبادی،1382)

همانا رسول خدا6 زناکاری را که همسر داشت، سنگسار کرد؛ سپس بر او نماز گزارد و میراثش را به خانوده­اش سپرد. قاتل را کشت و میراث او را به خانواده­اش بازگرداند. دست دزد را برید و زناکاری را که همسر نداشت تازیانه زد و سهم آنان را از غنایم می‌داد تا با زنان مسلمان ازدواج کنند. پس پیامبر6 آنها را برای گناهانشان کیفر می‌داد و حدود الهی را بر آنان جاری می‌ساخت؛ اما سهم آنان را از عواید اسلامی از بین نمی‌برد و نام آنها را از دفتر مسلمین خارج نمی‌ساخت. (سیدرضی، 1384، ص241‌)

 

رعایت حقوق مخالفان

آزادی، از جمله حقوقی است که هیچ­کس جز خداوند حق محدود کردن آن را ندارد. این جملة معروف حضرت که «بندة دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است» یا «ای مردم! آدم عبد یا کنیز آفریده نشده است و همة مردم آزادند»، (همان، نامة53‌) حاکی از آن است که تحدید آزادی‌ها و نقض حقوق مردم، از مصادیق بی‌عدالتی شمرده می‌شود. از سوی دیگر، در منش حضرت بارها دیده شده است که هیچ­گاه آزادی بیان را محدود نکردند و کسی را به­جرم اعتقاد یا بیان مطلبی مخالف خود، مجازات نفرمودند. برخورد صبورانة حضرت با ناسزاگویی مخالفان‌، عفو مخالفان (‌عفو مروان‌، عایشه‌، و کسی که به جان او سوء­قصد کرد)، عدم اجبار به بیعت‌، قطع نکردن حقوق خوارج از بیت­المال‌، و برآورده کردن نیاز‌ها و حوایج دشنام­دهندگان، همگی حاکی از رعایت حقوق مخالفان در زمان حضرت است. (‌شیرازی‌، 1385 / حقیقت‌، 1382‌)

 

عدالت به­معنای رعایت شایستگی‌ها

عدالت در معنای رعایت شایستگی‌ها، با تلفیق مفهوم رعایت حقوق و تناسب پاداش‌ها با نحوة عملکرد و میزان تلاش و کوشش افراد قابل درک است. عدالت در موقعیتی تحقق می‌یابد که در آن شایستگی‌های افراد به­طور کامل رعایت شده باشد. عدالت در اینجا، قرار دادن هرکس در جای خویش و برحسب شایستگی‌های اوست. عدالت با این فضای مفهومی به این معناست که در انتخاب و واگذاری مسئولیت‌های مختلف باید صلاحیت و شایستگی افراد را در نظر گرفت. واگذاری مسئولیت به افراد فاقد صلاحیت و شایستگی، خود نوعی بی‌عدالتی شمرده می‌شود. شایستگی افراد، تنها با مهارت شغلی ارتباط ندارد؛ بلکه با ویژگی‌های اخلاقی مرتبط با هر شغل و ایمان و سابقة خانوادگی آنان نیز مرتبط است.

عدالت‌، کارها را بدان جا نهد که باید. (همان، ص734‌)

 برای فرماندهی نظامی سپاه، کسی را برگزین که خیرخواهی او برای خدا و پیامبر و امام تو بیشتر، و دامن او پاک­تر، شکیبایی او برتر باشد؛ دیر به ­خشم آید؛ عذرپذیرتر باشد، با قدرتمندان با قدرت برخورد کند؛ درشتی، او را به تجاوز نکشاند؛ و ناتوانی، او را از حرکت باز ندارد. (همان، ص575)

از میان مردم، برترین فرد نزد خود را برای قضاوت انتخاب کن‌؛ کسانی که مراجعة فراوان‌، آنها را به­ستوه نیاورد و برخورد مخالفان با یکدیگر، او را خشمناک نسازد‌، در اشتباهاتش پافشاری نکند و بازگشت به حق پس از آگاهی، برای او دشوار نباشد‌؛ طمع را از دل ریشه­کن کند؛ در شناخت مطالب، به تحقیق اندک رضایت ندهد؛ در شبهات، از همه با احتیاط‌تر عمل کند؛ در یافتن دلیل‌، اصرار او از همه بیشتر باشد؛ از مراجعة پیاپی شاکیان خسته نشود؛، در کشف امور، از همه شکیبا‌تر، و پس از آشکار شدن حقیقت، در فصل خصومت از همه برنده‌تر باشد؛ کسی که ستایش فراوان، او را فریب ندهد؛ و چرب­زبانی او را منحرف نسازد؛ و چنین کسانی بسیار اندک­اند. (همان، ص577‌)

کارگزاران دولتی را از میان مردمی باتجربه و باحیا و از خاندان‌های و باتقوا که در مسلمانی سابقة درخشانی دارند، انتخاب کن؛ زیرا اخلاق آنان گرامی‌تر، و آبروی­شان محفوظ‌تر، و طمع‌ورزی­شان کمتر، و آینده­نگری شان بیشتر است. (همان، ص579‌)

شیوه‌های اجرای عدالت

شیوه‌های اجرایی حکومت و نحوة عملکرد کارگزاران حکومتی، عاملی تعیین­کننده در برقراری عدالت در جامعه است. از همین روست که حضرت به فرمانداران، کارگزاران و حاکمان توصیه‌هایی بسیار دقیق و ظریف ارائه می‌کنند که عدالت را در جامعه نهادینه سازند و از بروز ظلم جلوگیری کنند. برای درک راهکار‌هایی که حضرت علی† ارائه کرده‌اند، باید به این نکته اشاره کرد که از دیدگاه آن حضرت، مفهوم عدالت چندبعدی است و با ارکان سیاسی‌، اجتماعی و اقتصادی جامعه ارتباطی تنگاتنگ دارد و ایشان در اجرای عدالت، بر عفو و بخشش‌، مهربانی و محبت، و ملاحظة حقوق مردم به­شدت تأکید کرده­اند.

 

رفتار محبت­آمیز با مردم

حاکم اسلامی و کارگزاران، در اجرای عدالت باید با مردم با رحمت و محبت رفتار کنند:

در آنجا که مدارا کردن بهتر است مدارا کن.

در جایی که جز با درشتی کار انجام نگیرد‌، درشتی کن.

پر و بالت را برابر رعیت بگستران.

با مردم گشاده‌روی و فروتن باش. (همان، ص559‌)

مهربانی را پوشش دل خویش قرار ده.

با همه، دوست و مهربان باش.

مبادا هرگز چون حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی.

اگر گناهی از آنان سر می‌زند یا اشتباهی مرتکب می‌شوند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان­گیر؛ آن­گونه که دوست داری خدا تو را ببخشایید و بر تو آسان گیرد.

بر بخشش دیگران پشیمان مباش.

از کیفر کردن، شادی مکن. (همان، ص567‌)

با مردم، تندخو نباش.

به آنها دروغ نگو.

به مردم بی‌اعتنایی نکن.

در زکاتی که جمع می‌کنی، سهمی معین و حقی روشن است. (همان، ص507‌ و 509‌)

پرهیز از استبداد و تکبر

حاکم اسلامی در تصمیم‌گیری‌ها باید عاقلانه‌، بر مبنای شریعت و با در نظر گرفتن منافع عمومی و مصالح دینی اقدامات خود را سامان دهد:

از خشمی که توانی از آن رها گردی، شتاب نداشته باش.

به مردم نگو: به من فرمان دادند؛ من نیز فرمان می‌دهم؛ پس باید اطاعت شود.

اگر با مقام و قدرتی که داری، دچار تکبر یا خودبزرگ­بینی شدی، به بزرگی حکومت پروردگار که برتر از تو است، بنگر؛ که تو را از آن نجات می‌دهد‌؛ تندروی تو را فرو می‌نشاند و عقل و اندیشه­ات را به جایگاه اصلی خود برمی‌گرداند. (همان، ص569‌)

با میل شخصی و بدون مشورت با دیگران، کارگزاران را به کارهای مختلف وادار نکن؛ زیرا نوعی ستمگری است. (همان، ص579‌)

اگر رأی و اندیشة زمامدار دچار دگرگونی شود، او را از اجرای عدالت باز می‌دارد. (همان، ص597)

 

توجه به سنت‌های پسندیدة اجتماعی

«حکومت‌های دادگستر پیشین‌، سنت‌های باارزش گذشتگان‌، روش‌های پسندیدة رفتگان، و آثار پیامبر و واجباتی را که در کتاب خداست همواره به یاد آور». (همان، ص591)

 

حضور در بین مردم

هیچ­گاه خود را از مردم، بسیار پنهان مدار، که پنهان بودن رهبران، نمونه‌ای از تنگ‌خویی و کم­اطلاعی از امور جامعه است. نهان شدن از رعیت‌، زمامداران را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است، باز می‌دارد. پس کار بزرگ اندک، و کار اندک بزرگ جلوه می‌کند‌؛ زشت‌، زیبا می‌نماید؛ و باطل به لباس حق درمی‌آید. حق را نیز نشانه‌ای نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود. یا تو خود را برای جانبازی در راه حق آماده کرده‌ای، که در این حال نسبت­به حق واجب یا کار نیکی که باید انجام دهی ­ترسی نداری؛ پس چرا خود را پنهان می‌داری؟ یا مردی بخیل و تنگ­نظری، که در این صورت نیز مردم چون تو را بنگرند، مأیوس شده از درخواست کردن بازمانند. با اینکه بسیاری از نیازمند­ی‌های مردم، رنجی برای تو نخواهد داشت؛ که شکایت از ستم دارند یا خواستار عدالت‌اند یا در خرید و فروش، خواهان انصاف‌اند. (همان، ص587‌)

بخشی از وقت خود را به کسانی اختصاص بده که به تو نیاز دارند تا شخصاً به امور آنان رسیدگی کنی و در مجلس عمومی با آنان بنشین؛ و در برابر خدایی که تو را آفریده، فروتن باش؛ و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوی آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفت­وگو کند.

من از رسول خدا6 بارها شنیدم که می‌فرمود: ملتی که حق ناتوانان را از زورمندان‌، بی‌اضطراب و بهانه‌ای باز نستاند، رستگار نخواهد شد. پس درشتی و سخنان ناهموار آنان را بر خود هموار کن و تنگ­خویی و خودبزرگ­بینی را از خود دور ساز تا خدا در‌های رحمت خویش را به روی تو بگشاید. (همان، ص585‌)

با مردم به­هنگام دیدار و در مجالس رسمی و در مقام داوری‌، گشاده­رو باش؛ و از خشم بپرهیز که سبک­مغزی به تحریک شیطان است. (همان، ص619‌)

هیچ نیازمندی را از دیدارت محروم مکن؛ زیرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، گرچه در پایان حاجت او برآورده شود، دیگر تو را نستاید. (همان، ص609‌)

 

گفت­وگو با دانشمندان و مردم

با دانشمندان، فراوان گفت­وگو کن؛ و با حکیمان، فراوان بحث کن؛ که مایة آبادانی و اصلاح شهرها و برقراری نظم و قانونی است که در گذشته نیز وجود داشته است. (همان، ص573‌)

در بامداد و شامگاه، در یک مجلس عمومی بنشین‌؛ آنان را که پرسش دینی دارند، با فتواها آشنایشان بگردان؛ و ناآگاه را آموزش ده و با دانشمندان به گفت­وگو بپرداز. (همان، ص609‌)

 

وضع نظام تشویق و تنبیه

هرگز، نیکوکار و بدکار در نظرت یک­سان نباشد؛، زیرا نیکوکاران در نیکوکاری، بی‌رغبت، و بدکاران در بدکاری، تشویق می‌گردند؛ پس هرکدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده. (همان، ص571‌)

 به­خدا سوگند، بیت­المال تاراج­شده را هرکجا که بیابم، به صاحبان اصلی آن بازمی‌گردانم؛ گرچه با آن ازدواج کرده یا کنیزانی خریده باشند. (همان، ص59)

 

نظارت بر گزینش و نحوة عملکرد کارگزاران

در امور کارمندان بیندیش و پس از آزمایش، به کارشان بگمار.

از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن.

با جاسوسانی وفاپیشه و راستگو، بازرسانی بر آنان بگمار.

اگر کسی دست به خیانت زد و گزارش جاسوسانت آن را تأیید کرد، اموالی را که در اختیار دارد از او پس بگیر و او را خوار دار و خیانتکار بشمار و طوق بدنامی به گردنش بیکفن. (همان، ص579)

 

نظارت و رسیدگی به امور اقتصادی

باید تلاش تو در آبادانی زمین، بیشتر از جمع‌آوری خراج باشد؛ زیرا خراج، جز با آبادانی فراهم نمی‌گردد.

آن­کس که بخواهد خراج را بدون آبادانی مزارع به­دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود ]می­سازد[، و حکومتش جز اندک مدتی دوام نیاورد.

به مردم در شرایط سنگینی مالیات، آفت‌زدگی، خشک شدن آب چشمه‌ها یا کمی باران یا خراب شدن زمین در سیلاب‌ها، یا خشک­سالی، در گرفتن مالیات به میزانی تخفیف ده تا امورشان سامان گیرد.

هرگز تخفیف دادن در خراج، تو را نگران نسازد؛ زیرا آن اندوخته‌ای است که در آبادانی شهرهای تو نقش دارد؛ رعیت تو را می‌ستایند و تو از گسترش عدالت در میان مردم خشنود خواهی شد.

عمران و آبادانی، قدرت تحمل مردم را زیاد می‌کند.

ویرانی زمین، به­جهت تنگ­دستی کشاورزان است؛ و تنگ­دستی کشاورزان، به‌جهت غارت اموال از طرف زمامدارانی است که به آیندة حکومتشان اعتماد ندارند و از تاریخ گذشتگان عبرت نمی‌گیرند. (همان، ص579‌ و 581)

در میان بازرگانان، کسانی هم هستند که تنگ­نظر و بدمعامله و بخیل و احتکارکننده‌اند، که تنها با زورگویی به سود خود می‌اندیشند و کالا را به هر قیمتی که می‌خواهند، می‌فروشند، که این سودجویی، برای همة افراد جامعه زیانبار، و عیب بزرگی بر زمامدار است.

از احتکار کالا جلوگیری کن که رسول خدا6 از آن جلوگیری می‌کرد. کسی که پس از منع تو احتکار کند، کیفر ده تا عبرت دیگران شود؛ اما در کیفر او اسراف مکن.

باید خرید و فروش در جامعة اسلامی به­سادگی و با موازین عدالت انجام گیرد؛ با نرخ‌هایی که بر فروشنده و خریدار زیان نمی‌رساند. (همان، ص583‌)

 

نظارت بر شیوه‌های اخذ مالیات

از بندة خدا به گردآورندگان مالیات؛ پس از یاد خدا و درود، همانا من سپاهیانی فرستادم. آنچه خدا بر آنان واجب کرده، به ایشان سفارش کردم و بر آزار نرساندن به دیگران و پرهیز از هرگونه شرارتی تأکید کردم. من از آزار رساندن سپاهیان به مردم بیزارم. (همان، ص599‌)

 با ترس از خدایی که یکتاست، حرکت کن؛

در سر راه‌، هیچ مسلمانی را نترسان؛

به­زور از زمین او نگذر؛

افزون‌تر از حقوق الهی از او مگیر؛

هرگاه به آبادی رسیدی‌، در کنار آب فرود آی و وارد خانة کسی مشو؛

سپس با آرامش و وقار به­سوی آنان حرکت کن تا در میانشان قرار گیری؛

به آنها سلام کن و در سلام و تعارف و مهربانی، کوتاهی نکن؛

اگر کسی گفت «نه»، دیگر به او مراجعه نکن؛

و اگر کسی پاسخ داد «آری»‌، همراهش برو؛ بدون آن که او را بترسانی یا تهدید کنی یا به کار مشکلی وادار سازی؛

هرچه از طلا و نقره به تو رساند، بردار؛ و اگر دارای گوسفند یا شتر بود، بدون اجازه­اش داخل مشو؛

آن­گاه که داخل شدی، مانند اشخاص سلطه‌گر و سخت­گیر رفتار نکن؛

حیوانی را رم مده و هراسان نکن و دام­دار را مرنجان؛

حیوانات را به دو دسته تقسیم کن و به صاحبش اجازه ده که خود انتخاب کند؛

برای گرفتن مالیات از مردم‌، لباس‌های تابستانی یا زمستانی و مرکب سواری و بردة کاری را نفروشید؛

و برای گرفتن درهمی کسی را با تازیانه نزنید و به مال کسی دست درازی نکنید

جز اسب یا اسلحه‌ای که برای تجاوز به مسلمانان به کار گرفته می‌شود. (همان، نامه 25، ص505‌)

 

توجه به اخلاق در اجرای عدالت

به ریسمان قرآن چنگ بزن و از آن نصیحت پذیر؛ حلاش را حلال، و حرامش را حرام بشمار.

حقی را که در زندگی گذشتگان بود، تصدیق کن. از حوادث گذشتة تاریخ، برای آینده عبرت گیر.

نام خدا را بزرگ دار و جز به حق، سخنی بر زبان نیاور.

مرگ و جهان پس از مرگ را فراوان به یاد آور.

از کاری که تو را خشنود سازد و عموم مسلمانان را ناخوشایند باشد، بپرهیز.

از هر کاری که از آشکار شدنش شرم داری، پرهیز کن.

از هر کاری که کنندة آن نپذیرد یا عذرخواهی کند، دوری کن.

هر چه شنیدی، بازگو مکن، که نشانة دروغ­گویی است.

هر خبری را دروغ مپندار، که نشانة نادانی است.

خشم را فرو نشان و به­هنگام قدرت ببخش.

به­هنگام خشم، فروتن باش؛ تا آیندة خوبی داشته باشی.

در حکومت مدارا کن.

نعمت‌هایی که خدا به تو بخشیده، نیکو دار؛ و نعمت‌هایی را که در اختیار داری، تباه مکن؛ و چنان باش که خدا آثار نعمت‌های خود را در تو آشکارا بنگرد. (همان، ص611‌)

هرگاه رعیت به تو بدگمان گردد، عذر خویش را با آنان در میان بگذار و با این کار، از بدگمانی نجاتشان بده، که این کار ریاضتی برای خودسازی تو و مهربانی کردن نسبت به رعیت است؛ و این پوزش­خواهی تو، آنان را به حق وامی­دارد. (همان، ص587‌)

از آنچه که همانند آن را بر دیگران نمی‌پسندی، پرهیز کن.

نفس خود را در حالی که امیدوار به پاداش الهی بوده و از کیفر او هراسناکی‌، به انجام آنچه خداوند بر تو واجب گردانیده است، وادار ساز.

بدان که دنیا سرای آزمایش است و دنیاپرست ساعتی در آن نمی‌آساید؛ جز آنکه در روز قیامت از آن افسوس می‌خورد و هرگز چیزی تو را از حق بی‌نیاز نمی‌گرداند. (همان، ص597)

 

نتیجه‌گیری

عدالت اجتماعی، به­عنوان یکی از مناقشه‌برانگیز‌ترین مباحث اجتماعی، همواره مورد توجه بوده است؛ چرا که بقای هر جامعه و تداوم آن، به اجرای عدالت بستگی دارد. اجرای عدالت در سه عرصة اقتصاد، اجتماع و سیاست‌، موجب حفظ و توازن جامعه و حفظ اتحاد و یک­پارچگی و وفاق اعضای جامعه با یکدیگر می‌شود. عدالت اقتصادی، ناظر به عادلانه بودن توزیع کالا و خدماتی است که به­سبب کمیاب بودن، مورد توجه آحاد جامعه است. عدالت سیاسی، به چگونگی توزیع منابع قدرت‌، سطوح قدرت و میزان برخورداری از منابع قدرت توجه دارد؛ و عدالت اجتماعی، به چگونگی توزیع پاداش‌ها در میان اقشار مختلف اجتماعی می‌پردازد. در این پژوهش، تحلیل محتوای بیانات حضرت علی† نشان داد عدالت در اندیشة آن حضرت جایگاهی محوری دارد. گفتار و منش حضرت در پنج سال حکومت خود، نشان می‌دهد موضع ایشان در برابر قدرت، موضع یک مصلح اجتماعی است.

در اندیشة حضرت علی† عدالت در سه قلمرو سیاست، اجتماع و اقتصاد قابل مطالعه است. در عرصة سیاسی، حضرت‌ عدالت را به­معنای برابری، و برابری را معادل انصاف می‌دانند. از دیدگاه ایشان، انصاف به­معنای اتخاذ روش­های بی­طرفانه در اعمال قدرت، و جلوگیری از تبعیض در همة حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه است. در عرصة اقتصاد، برابری به­معنای مساوات در برخورداری از اموال عمومی و رفع نیازهای افراد جامعه است‌. در عرصة اجتماع، برابری معادل مفهوم شایستگی است. در نظام تقسیم کار اجتماعی، حق افراد، متناسب با شایستگی آنان در ایفای وظایف محوله تعیین می‌شود. هرگز نیکوکار و بدکار‌، دانا و نادان‌، خیانت­کار و امانت­دار با هم برابر نیستند. از دیدگاه حضرت، در تمامی این عرصه‌ها، مفهوم عدالت با اخلاق ارتباط قابل ملاحظه‌ای دارد. پس زمامدار اسلامی باید بر اعمال کارگزاران خود نظارت کند تا بتواند عدالت را به­درستی اجرا کند. منش حضرت نیز در اعمال قدرت بر مردم، نشان می‌دهد ایشان به­شدت بر موازین اسلامی، ساده‌زیستی و دوری از خویشاوندگرایی و تأکید بر رفع تبعیض در هر شکل و صورت، اصرار داشته‌اند.

 بحث عدالت، معمولاً با مفهوم قدرت پیوند می‌یابد. در اندیشة سیاسی‌، قدرت به رابطة سلطه­آمیز یک گروه بر گروه دیگر اطلاق می‌شود. در این رابطه، فرادستان، صاحبان امتیازات یا منافع زیادی هستند و حق استفادة انحصاری آن را برای خود در نظر می‌گیرند. روابط سلطه­آمیز، از سنخ روابط نابرابر است که نوعی هژمونی را به گرو­ه­های زیر سلطه اعمال می‌کند. احساس آسیب­پذیری زیردستان‌، احساس بی‌قدرتی در برابر قدرتمندان، و الزام زیردستان به اطاعت بی­چون­وچرا، از جمله ویژگی‌های ارتباط سلطه‌آمیز است. (کلگ، 1379)

حاکمیت در برخی نظام‌ها (به‌ویژه نظام‌های سلطنتی‌) به خداوند نسبت داده شده، مسئولیت در برابر خدا، مستلزم عدم مسئولیت در برابر خلق خدا فرض می‌شود. در دیدگاه حضرت علی†، عدالت راهکاری برای تحدید و تنظیم قدرت به­سود زیردستان است. مردم، رعایای حاکمان­اند (کلکم راع و...) و حاکم اسلامی نمی‌تواند به امور آنان بی‌توجه باشد. این راهکار، پیش از هرچیز در اندیشة ازبین بردن روابط اجتماعی استثمار‌گرانه‌، نابرابر و ستم‌کارانه است. در نظر گرفتن مردم به­عنوان یک گروه دارای حقوق مشخص، و مسئولیت حاکم در قبال آنان، از کلیدی‌ترین نکاتی است که فهم دیگر ابعاد عدالت از دیدگاه حضرت، با آن میسر است.

از این روست که بیشترین تأکیدات حضرت در اجرای عدالت‌، مربوط به حوزة سیاسی است؛ چراکه این حوزه برای نهادینه شدن عدالت بسیار مهم است. نظام سیاسی به­دلیل استفادة انحصاری از قدرت و تسلط بر مردم، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند و لازم است برای کنترل و مهار کردن آن فکری اندیشیده شود. از دیدگاه حضرت، بقای دولت اسلامی جز از مجرای تأمین عدالت اجتماعی ممکن نیست. قدرت در جامعه آرمانی اسلامی، عدالت­محور است. به این معنا که صاحبان موقعیت و منصب سیاسی، دارای امتیازات خاص نیستند و همانند دیگر مردم از یک مجموعه حقوق و وظایف برخوردارند و در نهایت کارگزار جامعة اسلامی شمرده می‌شوند. اعمال قدرت از سوی حاکمان اسلامی باید به­گونه‌ای باشد که از بروز ظلم در جامعه جلوگیری کند. به عبارت دیگر، نظام سیاسی عدالت­محور، موظف به تأمین مصلحت عمومی مردم‌، تأمین حقوق و تأمین رفاه و حقوق رعیت است.

از سوی دیگر، رعایت حقوق اقشار گوناگون مردم از جانب زمامدار اسلامی، از جمله سپاهیان‌، بازرگانان و صاحبان صنایع، قضات و داوران، کارگزاران دولتی، نویسندگان و منشیان‌، و تودة مردم و محرومان و مستعصفان‌، نشان از گسترده بودن مفهوم عدالت در نزد ایشان است؛ به­گونه­ای­که زمامدار اسلامی نمی‌تواند به حقوق اقشار گوناگون جامعة اسلامی بی‌تفاوت باشد و موظف است ضمن انجام وظایف رهبری، عدالت را در عرصه‌های مختلف جامعه تحقق بخشد.

شیوه‌های اجرایی عدالت که با ظرافت و دقت در لابه­لای خطبه‌ها‌، نامه‌ها و حکمت‌های حضرت بیان شده­اند حاکی از آن است که عدالت، مفهومی خشک و متصلب نیست و با رأفت و محبت همراه با قاطعیت، به شیوه‌ای همه­جانبه قابل اجراست. تحقق عدالت در جامعه، منوط به گره خوردن مفاهیمی چون برابری و تساوی در برخورداری از امکانات مادی و معنوی‌، برابری در رفع نیاز‌های اساسی، و رعایت شایستگی‌های افراد جامعه در دستیابی به مناصب اجتماعی است. به عبارت دیگر، رعایت تساوی و برابری در توزیع ثروت و رعایت حقوق افراد‌، شرط لازم برای تحقق عدالت است؛ اما شرط کافی نیست. شرط کافی برای تحقق عدالت، رعایت شایستگی‌های افراد و استحقاق افراد جامعه است. از سوی دیگر، زمانی شاهد جامعه‌ای عادلانه خواهیم بود که زمینه و بستر اجتماعی جهت رشد و شکوفایی استعدادهای افراد فراهم باشد؛ و این میسر نمی‌شود، مگر از رهگذر یک حکومت عادلانه که ساختاری عدالت محور داشته باشد.

در مجموع، عدالت در دیدگاه حضرت علی† امری اجتماعی است و در تمامی ارکان جامعه، با مفاهیم حق‌، نیاز‌، شایستگی‌، مساوات و برابری گره خورده است. در این دیدگاه، ریشة نابرابری‌ها و روابط ناعادلانة اجتماعی، در کامیابی نامشروع گروهی در نظر گرفته می‌شود که گروهی دیگر را با وجود شایستگی‌ها‌، تلاش‌ها و حقوق اجتماعی­شان، از فرصت برخورداری از امکانات موجود محروم کرده‌اند.

  1. فهرست منابع

    1. آمدی‌، عبدالواحد، غررالحکم‌، ترجمة، محمدعلی‌ انصاری‌، مؤسسه انتشاراتی امام عصر(عج‌)، 1385.
    2. سیدرضی، نهج‌البلاغه‌، ترجمة، محمد‌ دشتی‌، قم‌، پارسایان، 1384.
    3. ابن­هلال ثقفی‌، ابراهیم، الغارات‌، ترجمة، عبدالمحمد‌ آیتی‌، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371.
    4. اخوان کاظمی، بهرام، «عدالت در اندیشة سیاسی غرب»‌، اطلاعات سیاسی اقتصادی، سال چهاردهم، شمارة نهم و دهم‌، خرداد و تیر، 1379.
    5. بشیریه‌، حسین، تاریخ اندیشه‌های سیاسی قرن بیستم؛ لیبرالیسم و محافظه­کاری‌، تهران‌، نشر نی، 1390.
    6. بختیاری، صادق، «عدالت و توسعه از دیدگاه امام علی†»، اندیشة حوزه‌، سال هفتم‌، شمارة دوم، مهر و آبان، 1380.
    7. ادیب حاج باقری‌، محسن و همکاران، روش‌های تحقیق کیفی‌، تهران‌، بشری، 1386.
    8. پیر بداقی‌، فاطمه، «تحلیل محتوای کمی و کیفی»‌، پیام پژوهش‌، سال نهم‌، شمارة 101، 1388.
    9. پورعزت‌، علی­اصغر، «تحلیل مبانی منطقی طراحی سیستم‌های خط­مشی­گذاری معطوف به عدالت: مقایسه آموزه‌های نهج‌البلاغه و برخی از مکاتب فلسفی سیاسی»،‌ فصلنامة مدرس علوم انسانی‌، دورة10، زمستان، 1385.
    10. حسینی‌، سیدرضا، «سیرة اقتصادی امام علی†»، دانشنامة امام علی†‌، ج7‌، تهران‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی، 1382.
    11. حکیم­آبادی‌، محمدتقی، «دولت و سیاست‌های اقتصادی»‌، دانشنامة امام علی†‌، ج7‌، تهران‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی، 1382.
    12. جعفری، محمدتقی، حکمت اصول سیاسی اسلام‌، بنیاد نهج‌البلاغه، 1369.
    13. جورداق، جورج، امام علی† ندای انسانیت‌، ترجمة ابوالحسن شعرانی‌، قم‌، کتابفروشی اسلامی، 1322.
    14. رمضانی‌، احمد، «آیین دادرسی»‌، دانشنامة امام علی†، ج5‌، تهران‌، فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1382.
    15. رهبر‌، محمدتقی، سیاست و مدیریت از دیدگاه حضرت علی†، قم‌، سازمان تبلیغات اسلامی، 1366.
    16. ساندل‌، مایکل، لیبرالیسم و منتقدان آن‌، ترجمة احمد‌ تدین، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1374.
    17. سبحانی‌، جعفر، فروغ ولایت، تاریخ تحلیلی زندگانی امیرالمومنین علی†، قم، صحیفه، 1373.
    18. سیدمن، استیون، کشاکش آرا در جامعه­شناسی، ترجمة هادی جلیلی، نشر نی، 1386.
    19. شیرازی‌، سیدصادق، اسلام و سیاست‌، مؤسسه فرهنگی رسول اکرم6‌، سلسله، 1385
    20. شریعتی‌، علی، مجموعة آثار، ج26‌، تهران‌، نیلوفر، 1362.
    21. صدیق سروستانی‌، رحمت­الله دغاقله‌، عقیق، «مقایسة نگرش شهروندان معمولی و نخبگان جامعه در مورد عدالت اجتماعی»‌، نامة علوم اجتماعی‌، شمارة 34، 1387.
    22. قربانی‌، زین­العابدین، حقوق از دیدگاه نهج‌البلاغه‌، یادنامة کنگرة هزارة نهج‌البلاغه تهران‌، بنیاد نهج‌البلاغه، 1360.
    23. کرمی‌، محمدمهدی‌، دیرباز‌، عسکر، «عدالت اقتصادی‌«، دانشنامة امام علی†‌، ج7‌، تهران‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی، 1382.
    24. کلگ، استوارت آر، چهارچوب‌های قدرت‌، ترجمة مصطفی ‌یونسی‌، تهران، پژوهشکدة مطالعات راهبردی، 1379.
    25. محقق داماد‌، سیدمصطفی، «حقوق بشر»‌، دانشنامة امام علی†، ج5‌، تهران‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی، 1382.
    26. مطهری‌، مرتضی، سیری در نهج‌البلاغه‌، چاپخانة رودکی، 1354.
    27. ــــــــــ ، بیست گفتار‌، قم، صدرا، 1358.
    28. منتظر القائم‌، اصغر، تاریخ اسلام تا سال چهلم هجری‌، اصفهان‌، دانشگاه اصفهان، 1384.
    29. John Rawls, A Theory of Justice (TJ), Cambridge etc. Belknap Press of Harvard University Press, 1971.