نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار دانشگاه تهران
2 کارشناس ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه تهران
چکیده
کلیدواژهها
تاریخ آغازین شعر دینی، با روزهای نخستین صدر اسلام به ویژه با پیروزی دعوت اسلامی، شکل گرفته است. شاعران جبهه اسلام، سهم بزرگی در گسترش و دفاع از اندیشههای اسلامی برعهده داشتند. حسانبنثابت، کعببنمالک و عبداللهبنرواحه، در شمار مشهورترین شاعرانی به شمار میآیند که از آنها به عنوان بنیانگذاران شعر دینی میتوان یاد نمود.
ادبیات علوی نیز در شمار این گونة شعری قرار دارد. این ادبیات، سرشار از مضامین زیبا در ذکر مناقب، صفات و ویژگیهای اخلاقی امام علی است که در طول تاریخ، از ابتدای شکلگیری ادبیات همواره وجود داشته است. مدح و رثای پیامبر و اهلبیت ایشان و توصیف ویژگیهای آنان، یکی از مدخلهای بارز ادبیات متعهد است که در این میان مسأله ولایت امیرمؤمنان و غصب خلافت، موجب شد تا حادثه عظیم و سرنوشتساز غدیر، توجه شاعران را معطوف خود سازد و «غدیریات» را در تاریخ ادبیات شیعه به وجود آورَد. فضایل و مدایح امام علی بر زبانها جاری شد و شاعران ماجرای سقیفه و عاملان آن را تقبیح کردند. (حوفی، 1965، ص201)
در این میان، دو ملت ایران و عراق، بنابه دلایل مختلف بیشتر به این موضوعات پرداختهاند. ریشههای مشترک دینی و اعتقادی، برخی اشتراکات فرهنگی و گاه تجربههای اجتماعی مشابه در میان دو ملت، از جمله عواملی است که ادبیات دینی آنها را به هم نزدیک ساخته است.
سیدحیدر حلّی، یکی از خطیبان و شاعران بزرگ قرن نوزدهم در عراق است که حجم بسیار گستردهای از دیوان دو جزئی وی را اشعار دینی و بهویژه رثای امام حسین دربرگرفته تا بدانجا که وی را «شاعرالحسین و شاعر اهلالبیت» مینامند. محمدحسین شهریار، شاعر معاصر ایران نیز از نمونه شاعران ولایی است که بیش از هفتصد بیت در مدح و رثای اهلبیت و بهویژه امام علی به زبانهای فارسی و ترکی سروده که از صدق عاطفه شاعر خبر میدهد. بنابراین با توجه به ارتباط فرهنگی - تاریخی و وجود زمینههای مشترک برای مقایسه و تطبیق بین آثار دو فرهنگ، نگارندگان در این پژوهش که به شیوه توصیفی- تحلیلی است، برآنند به صورت تطبیقی، به بررسی و تحلیل سیمای امام علی در شعر دینی دو شاعر و نیز نکات بلاغی و تصاویر هنری بپردازند که در مضمونپردازی از آن بهره جستهاند.
از پژوهشهایی که درباره اشعار دینی سیدحیدر به رشته تحریر درآمده است، میتوان به کامل سلیمان: الایدئولوجیا فی رثاء الحسین، زهرا خانگاه: پایاننامه بررسی سیمای اهلبیتدر اشعار سیدحیدر حلّی که در آن به ترجمه اشعار شاعر درباره اهلبیت بسنده شده است، و عزیز فارس: السید حیدر الحلّی؛ أغراض و فنونه اشاره کرد. درباره پژوهشهای صورتگرفته درباره شهریار نیز میتوان به مقاله شمسالدینی و همکاران: «غدیریههای شهریار و بولس سلامه»، و عبداللهی: «تأثیر کلام علی بر شعر شهریار» اشاره کرد. اما بر اساس اطلاعات نگارندگان، تاکنون به تحلیل ادبی و تطبیق اشعار شهریار و سیدحیدر حلّی پرداخته نشده است.
حضرت علی شخصیتی است که به یک گروه یاعقیده و مرام خاصی منحصر نیست و از نخستین روزهای طلوع پرفروغ اسلام تاکنون، شخصیتهای بزرگی با گرایشهای گوناگون مجذوب ابعاد شخصیت والای ایشان شدهاند و هر یک به فراخور دانش، استعداد، گرایش و ذوق خویش، در توصیف ایشان قلم زدهاند و در برابر بزرگی شخصیت ایشان سر تعظیم فرود آورده و از فضایل بیکران آن امام همام دم زدهاند. پیامبر گرامی اسلام درباره عظمت ایشان فرمودهاند:
«لو أنّ الریاضَ اقلامٌ و البحر مدادٌ و الجِنَ حسابٌ و الانسَ کُتّابٌ ما احصوا فضائل علی بن ابی طالب». (مجلسی، 1403، ج35، ص258؛ ابنشاذان، 1422ق، ص159)
همانطور که از کلام گرانقدر رسول گرامی اسلام برداشت میشود، فضایل و صفات مولای متقیان علیبنابیطالب به قدری گسترده است که بشر در بازگو کردن آن عاجز مانده و همین سبب شده تا شهریار، همانند تمامی شاعران شیعی، شیفته و حیران رازگشای عالم هستی شده، بسراید:
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم، شه ملک لا فتی را
(شهریار،1373، ص98)
جبران خلیل جبران، ادیب بزرگ مسیحی در وصف عظمت امام علی میگوید:
«فَمَن أعجبَ بهِ، کانَ إعجابهُ موثوقاً بالفطرةِ و مَن خاصَمَه کانَ مِن أبناءِ الجاهلیّةِ». (امین،2001م، ص155)
«هر کس شیفته و دلداده علی گشت، شیفتگی و دلدادگیاش به رشتههای فطرت بسته است و هر کس با او دشمنی نمود، از فرزندان جاهلیت است».
همانگونه که گفته شد، سیدحیدر حلّی یکی از استوانههای محکم و استوار شعر عرب است که اشعارش فرسنگها از سطح نظم شاعرانه و ادیبانه فراتر رفته و سرشار از امواج عواطف ظریف و احساسات مؤثر و تصاویر خیالانگیز شاعرانه است. سید را در رثا و ثنای اهلبیت، به ویژه در مرثیهسرایی برای سالار شهیدان امام حسین، بزرگترین شاعر عرب شمردهاند و معتقدند که هیچ شاعری در این عرصه به او نمیرسد. از این منظر، او را «شاعر الحسین» لقب دادهاند. وی در رثائیات خود توانسته اعجاب شاعران و ادیبان بزرگ عصر خویش را برانگیزد، از اینرو، بیشتر ناقدان وی را پیشوای صنعت رثا به شمار آوردهاند. (الموسوی،1887، ص54؛ الخیاط، 1970، ص19)
وی در دو بیت، به مدح حضرت علی و نیز در دو قصیده (شامل 148 بیت)، به رثای ایشان پرداخته و در خلال این ابیات، به اوصاف و ویژگیهای فردی، اجتماعی و سیاسی ایشان، همراه با تصویر حوادث تاریخی دوران حضرت و عوامل شهادت ایشان اشاره کرده است. وی در خلال رثا، بیشتر به مصائب و مشکلات جامعه خویش پرداخته، سعی در پیوند گذشته تاریخ با وضعیت اجتماعی و سیاسی حاکم بر روزگار خویش دارد. نگرش وی در این قصاید، تصویری خطابی- حماسی و روایی- تاریخی است و میتوان گفت زبان عاطفه نیز در آن بسیار محسوس است. وی با بهره جستن از آیات و احادیث و تصاویر بلاغی و نیز با الفاظی فصیح و معانی عمیق اطلاعات تاریخی بسیاری را در آن گنجانده و در همه جای قصاید، به امام عصر توسل جسته و طلب یاری کرده است. این یکی از ویژگیها و تمایزات شعر سیدحیدر نسبت به شعر شهریار به شمار میآید و در تمام اشعار شیعی وی دیده میشود.
در شعر شهریار نیز مدح محاسن حضرت علی بارها به چشم میخورد. جز ذات باری که از حد قیاس فراتر است، از آدمیان، نام هیچکس به اندازه مولا علی، وِرد زبان او نبوده است. علی برای او، آینه حق و ترازوی عدالت و مظهر شجاعت و بسیاری فضایل دیگر است. به یک کلام، امام علی برای شهریار " نماد اسلام " محسوب میشوند. تمامی خصلتهای انسان مسلمان که نظرکرده خدا و رسولش باشد، در امام علی جمع است؛ لذا امام علی و ذکر و یاد و تکریمش، ترجیعبند بسیار مکرر شعر شهریار است.( منزوی، 1372، ص199)
وی در خلال اشعارش درباره حضرت علی، با بهره جستن از تصاویری چون تشبیه، استعاره، تضاد، تلمیح و... و نیز با استفاده از آیات و روایات و احادیث شریف، به اوصاف و ویژگیهای فردی، اجتماعی و سیاسی ایشان پرداخته است. گفتنی است که وی بیشتر به مدح و ثنای حضرت پرداخته و ابیاتی چند در رثای ایشان سروده است.
در بررسی اشعار سیدحیدر حلّی و شهریار دربارة حضرت علی و حوادث مربوط به دورة ایشان، به مفاهیم و مضامین مشترک و غیرمشترک و تفاوت در سطح بیان و گفتار برخوردیم که در این پژوهش به بررسی آنها پرداخته میشود؛ بدین صورت که ابتدا به توصیف صفات اجتماعی امام و پس از آن به بررسی حوادث و رویکردهای تاریخی، سیاسی و عاطفی موجود در اشعار دو شاعر پرداخته میشود:
و شقَّ رأسَ العدلِ سیفُ جورِکُم |
|
مُذ شقَّ منهُ الرأسَ فی ذُبابِه[1] |
(حلّی،1404، ص56)
چه بودی اگر هر زمان چون علی |
|
یلی زادی از مادر روزگار |
ترازوی عدلی چنان مستقیم |
|
ستون امانی، چنان استوار... |
که برکندی از سینه دوست، دِق |
|
برآوردی از جانِ دشمن دمار |
(شهریار،1385،ج2، ص 1098)
پرداختن به عدالت امام علی، از عناصر مشترک بین مضامین شعری دو شاعر است. جرج جرداق، نویسنده و متفکر مسیحی، در کتاب خود امام علی صدای عدالت انسانی، درباره حضرت علی اینگونه زبان به وصف میگشاید:
پناهگاه ضعیفان، برادر غریبان و پدر یتیمان است... آنگاه که روز روشن میشود، به اجرای عدالت در میان مردم و برقرار ساختن برنامههای حق میپردازد؛ اما وقتی شب فرامیرسد و پرده تاریک شب گسترده میشود، برای آینده ملت به تلخی اشک میبارد. (جرداق،2010، ج1، ص40)
هر دو شاعر، عدالت را از صفات بارز امام معرفی میکنند که حضرت در اجرای آن سنگ تمام گذاشتهاند. سید حیدر، حضرت علی را نماد کامل عدالت به شمار میآورد که با شمشیر کین، فرق عدالت را شکافتند. شهریار نیز با الهامپذیری از سخن جرج جرداق که میگوید: «ای روزگار تو را چه میشد اگر تمام نیروهای خود را بسیج میکردی و در هر عصری و زمانی، بزرگمردی به نام علی را بدان عقل و بدان قلب، بدان زبان و بدان شمشیر، به انسانیت عطا میکردی!» (همان، ص37)، از این سخن به زیبایی تمامتر استقبال نموده و شعری را با این مضمون به رشته نظم کشیده و به عدالتمحوری، جود و بخشش و شجاعت امام علی پرداخته است. هر دو شاعر با بهره جستن از آرایههای لفظی چون استعاره مکنیه در «رأسالعدل» و «مادر روزگار»، به کلام خویش ارزش هنری بیشتری بخشیدهاند.
فَالاُمّةُ الیومَ غَدت فی مَجهلٍ |
|
ضلَّت طریقَ الحقِّ فی شِعابهِ |
عادوا بها بَعدکَ جاهلیَّةً |
|
مُذ قتلوا الهادی الذی تُهدی به |
(حلّی،1404، ص57)
قضی و الهدایةُ فی مَصرعٍ |
|
و وُسِّدَ و الرُشدُ فی قابرٍٍٍ[2] |
(همان، ص77)
دیده زدیدار خجل میشود |
|
وِرد زبان نغمه دل میشود |
در ره این کعبه منادی علی است |
|
زآن که نذیر احمد و هادی علی است |
(شهریار،1373، ص406)
صفت هدایتگری از دیگر ویژگیهای اجتماعی امام است که هر دو شاعر بدان اشاره نمودهاند. سیدحیدر در این ابیات، حضرت علی را آیینه تمامنمای مسیر حق و هدایت معرفی مینماید و مرگ او را مرگ هدایت و رستگاری قلمداد میکند که بعد از ایشان، امت گام در مسیر گمراهی نهادند و قتل حضرت را بهدست کسانی که ایشان هادی و مرشد آنها بود؛ خسرانی برای دنیا و آخرت آنها میبیند که دوباره به جاهلیت خویش بازگشته و از نعمت هدایت محروم گشتهاند. شاعر با بهرهگیری از استعاره مکنیه در بیت آخر، در انتقال این حس موفق عمل نموده و هدایت و رشد را همچون انسانی دانسته که دوشادوش امام علی بوده و با کشته شدن امام، او نیز میمیرد و همراه حضرت دفن میشود. شاعر با این تصویر حسی، احساس فقدان هدایت را به مخاطب منتقل میکند. شهریار نیز در منظومه صدای خدا، با تأثیرپذیری از آیه شریفة: «و یقولُ الذینَ کفَرُوا لَولا اُنزلَ علیهِ ءَایةٌ مِن ربِّهِ اِنَّما أنتَ مُنذِرٌ و لِکلِّ قومٍ هادٍ[3]» و حدیث پیامبر اکرم که خطاب به امام علی فرمودند: «أنا المنذر و أنت یا علی الهادی إلی أمری» (مجلسی، 1403، ج35، ص400)، به هادی بودن امام اشاره نموده، ایشان را جانشین برحق رسول خدا و برگزیده از طرف خداوند معرفی مینماید.
وَهل مدخلا للرُشد أبقی وفیه مِن |
|
مدینة علم اللهِ قَد سُدَّ بابُها |
بلی عَدِلت عن عیبَة العلمِ واقتدت |
|
بمن مُلئت من کل عیب عیابها[4] |
(حلی،1404، ص59)
من علی شاه ولایت به دو عالم ثمرستم |
|
شهر علمست رسول الله و من باب و درستم |
(خشکنابی، 1379، ص84)
های وئرین اللاها، شیطانی قویون تک قالسین |
|
توولانیب توولاماغین دا، بالا، اندازه سی وار |
آلا هین شهری، نبی دیر، قاپیسی شاه ولی |
|
دئشیک آختارما، بوشهرین بئله دروازه سی وار[5] |
(شهریار، 1386، ص52)
هردو شاعر به طرز هنرمندانهای، این ویژگی را به رشته نظم کشیدهاند. سیدحیدر در چکامهای که در رثای سیدالشهدا سروده، به حادثه سقیفه پرداخته و درآن چکامه، امام علی را شهر علم خدا معرفی کرده و با استفاده از استفهام انکاری، معنای مورد نظر خود را قوت بخشیده است.
استاد شهریار نیز با الهام از حدیث نبوی در مورد امام علی فرمودند : «أنا مدینةُ العلمِ و علیٌ بابُها، فمَن ارادَ العلمَ فَلیأتِ البابَ» (النیسابوری،1997، ج3، ص126)، با نبوغ و هنر خود، به معرفی هرچه بیشتر فضایل و کمالات حضرت علی میپردازد.
سیدحیدر و شهریار، نگاهی کلی به مسأله انسانیت و جوامع بشری جهان اسلام دارند و مسائل سیاسی و اجتماعی جهان اسلام را مطرح میکنند:
أقائمَ بیتِ الهُدی الطاهرِ |
|
کَم الصبرُ فتَّ حشا الصابرِ |
أینَ المُعدُّ لمحوِ الضلالِ |
|
بتجدیدِ رسمِ الهدی الدائر |
و ناشرَ رایةِ دینِ الإلهِ |
|
و ناعشَ جدِّ التُقی العاثرِ |
علی أنَّ فینا اشتیاقاً الیکَ |
|
کَشُوقِ الرِبی لِلحَیا الماطرِ |
و طولُ انتظارکَ فتَّ القُلوبَ |
|
و أغضی الجُفونَ علی عاثرٍ[6] |
فکَم ینحتُ الهَمُّ أحشاءَنا |
|
و کَم تَستَطیلُ یدُ الجائرِ |
عَججنا إلیکَ من الظالمینَ |
|
عَجیجَ الجمالِ من الناحرِ |
أجل یومنا لیسَ باگأجنبی |
|
من یوم والدک الطاهر[7] |
(حلّی، 1404، ص73)
باز آن یهود، بسته درِ قلعههای قدس |
|
بگشا به دست و پنجه خیبر گشا علی |
مرحب کشیده تیغ به لبنان و ارض قدس |
|
گو برق ذوالفقار زند مرحبا، علی |
آن قتلعام زد به فلسطین که شد بلند |
|
فریاد وامحمد و غوغای واعلی |
صف بسته مسلمین پی جنگ و جهاد کفر |
|
بفرست ذوالفقار شرربار یا علی |
با این صف جهاد و به مفتاح دست غیب |
|
خود باز کن درِ نجف و کربلا، علی |
(خشکنابی،1379، ص74ـ75)
سیدحیدر در قصیده فوق که در رثای امام سروده است، از ستم ظالمان و سیاستهایی که درپیشگرفتهاند، به امام زمان شکایت میکند. اگرچه این قصیده، تصویری تاریخی و سیاسی را از وضعیت جامعه شاعر و حکومتهای موجود در جوامع اسلامی ارائه میدهد، رویکرد عاطفی بر آن غلبه کرده و چنان با عاطفه و احساس درون شاعر عجین شده که با خواندن قصیده میتوان حزن و اندوه وی را از مصیبتهایی که حکومت اسلامی بدان دچار گشته، احساس کرد. همانگونه که گفته شد، جامعهای که سیدحیدر در آن میزید و متولیان حکومت ترکان عثمانی هستند، پر از فساد و استبداد بوده و عدالت اسلامی جای خود را به جور و ستم داده و معیارهای حکومت نبوی از بین رفته است. از این رو، شاعر از این اوضاع تحملناپذیر و پر از فساد و ظلم، به امام زمان پناه میبرد و از تلخی صبر و طولانی شدن انتظارش سخن رانده و با تعبیری زیبا، تلخی انتظار را به «فرورفتن خس و خاشاک در چشم» تشبیه کرده و فریاد کمکخواهی و عجز و ناتوانی خویش را به صدای شتری همانند ساخته که هنگام ذبح فریاد میزند و تنها راه نجات از این وضعیت را در ظهور حضرت مهدی میبیند.
شهریار نیز به عنوان شاعری متعهد و بشردوست، به مسائل جاری در کشورهای اسلامی توجه دارد و آن را در اشعارش منعکس میکند. بیان این مسائل و مشکلات موجود در جامعه اسلامی و توجه به مسأله بشریت، نشان میدهد که نگاه شهریار، تنها به جامعه خود محدود نیست و نگاهی فراگیر و کلی به مسأله بشریت دارد. وی در غزل "یا علی"، از درد امت حضرت محمد، اشغال قدس شریف، از قتلعام ملت فلسطین و جنگهای بیامان و صف بستن مسلمانان در راه مبارزه با کفر و دفاع از شرف و میهن خود سخن میگوید و از دستان خیبرگشای علی علیه یهودیان که همان اسرائیل غاصب است، استمداد طلبیده، از ایشان میخواهد که با شمشیر ذوالفقار خویش، راه بسته کربلا و نجف را بگشاید و بشریت را از ظلم اسارت برهاند.
تفاوت تصویری که در ابیات گفته شده وجود دارد، این است که صحنههایی که سیدحیدر از درد و رنج اشغال به تصویر کشیده، محسوستر و تأثیرگذارتر از تصویر شهریار است و دلیل آن میتواند این باشد که سیدحیدر داخل در همین سرزمینهای اشغالشدهای است که شهریار از آن سخن میراند. با اینکه سرزمین شهریار نیز در دوره حیات وی دچار هرج و مرج و اشغال بیگانگان بود، وجود رهبرانی مقتدر در عرصه دفاع از آرمانها و معیارهای اسلامی، به مردم و شاعر دلگرمی میداد. اما سیدحیدر در جامعهای است که حاکمانش، علما و رهبران آن را سرکوب و یا تبعید کردهاند و شاعر تنها راه نجات را در ظهور حضرت مهدی میداند. نکته دیگر این که سیدحیدر دستآویز امام زمان گشته، در حالیکه شهریار از حضرت علی طلب کمک کرده است. این اختلاف میتواند بیانگر این باشد که سید حیدر دنبال ایجاد فضایی برای قیام و شورش است و ندای انقلاب سر میدهد. اگرچه همین حس را در شعر شهریار نیز میتوان احساس کرد، سیدحیدر با فراخواندن امام عصر به عنوان منجی بشریت و قیامکننده علیه ظالمان، به این مسأله جامه عمل پوشانده است.
بلی قضی نفسُ النبی المرتضی |
|
و اُدرج اللیلة فی أثوابه[8] |
(حلّی،1404، ص55)
عشقبازی که همآغوش خطر |
|
خفت در خوابگه پیغمبر |
(شهریار،1373، ص616)
هر دو شاعر با رویکردی روایی- تاریخی، به لیلةالمبیت و ماجرای خوابیدن حضرت علی در بستر پیامبر و فداکاری ایشان در راه رسول خدا و دین اسلام سخن رانده و تحسر و اندوه خود را از کشته شدن کسی که جان خود را در راه حفظ اسلام به خطر انداخته و تمام توانش را در راه اعتلای دین و امت اسلامی به کار گرفته، بیان میدارند. سیدحیدر در مقام ستودن امام علی، ایشان را «جان نبی» و شهریار او را «عشقبازی» تصور میکند که جان خویش را در راه معشوقش عرضه میدارد و هر دو بدین صورت، محبت عمیق بین این دو بزرگوار را به تصویر میکشند.
غادرهُ ابنُ ملجمٍ و وجهُهُ |
|
مخضَّبٌ بالدمِ فی محرابِه |
و مرَّ من بینِ الجمُوعِ هارباً |
|
یودُّ أن یخرجَ من إهابه |
و هو لعُمری لو یشاء لم ینل |
|
ما نالَ أشقی القومِ فی آرابه[9] |
(حلّی،1404، ص56)
پیشوایی که ز شوق دیدار |
|
میکند قاتل خود را بیدار |
ماه محراب عبودیتِ حق |
|
سر به محراب عبادت مُنشق |
میزند پس لب او کاسه شیر |
|
میکند چشم اشارت به اسیر |
چه اسیری که همان قاتل اوست |
|
تو خدایی مگر ای دشمندوست |
(شهریار،1373، ص616)
هر دو شاعر، به حادثه تاریخی- سیاسی ضربت خوردن حضرت علی پرداختهاند. سیدحیدر صحنه ضربت خوردن حضرت را به تصویر میکشد و با تشبیه ساده و محسوس، ذلت و خواری قاتلش را که از شدت ترس و سرعت فرار بعد از زخمی کردن حضرت، نزدیک بود از پوست بدنش خارج شود، به تصویر میکشد و در بیت آخر، گوشهچشمی به این سخن رسول خدا دارد که فرمود: «یا علی أشقی الاولینَ عاقِرُ الناقةِ، و أشقَی الاخرینَ قاتلُکَ». (ابوالفتوح رازی، 1318، ص587)
اما شهریار همانند سیدحیدر به طور مستقیم به اسم قاتل اشاره نمیکند. سیدحیدر از فرار ابنملجم بعد از زخمی کردن حضرت و شهریار از دستگیری او و مدارای امام علی با قاتلش بعد از جراحتش میگوید و به زیبایی، به توصیف جوانمردی و عدالت امام، حتی در مورد قاتل خویش میپردازد و در بیت آخر با آوردن صنعت تضاد «دشمندوست»، به جوانمردی امام مهر تأیید میزند.
إنَّ الأُولی علی النفاقِ مَردوا |
|
قَد کَشفوا بَعدَکَ عن نقابِه |
و صیروا سَرح الهُدی فریسةً |
|
للغیِّ بینَ الطلسِ من ذِیابه |
و غادَروا حقَّ أخیکَ مضغةً |
|
یلوکها الباطلُ فی أنیابِه[10] |
(حلی،1404، ص57)
یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی |
|
بابی انت و امی |
گوییا هیچ نه همّی به دلم بوده نه غمّی |
|
بابی انت و امی |
منکر عید غدیر خم و آن خطبه و تنزیل |
|
کر و کور است و عزازیل |
با کر و کور چه عید و چه غدیری و چه خمّی |
|
بابی انت و امی |
(خشکنابی، 1379، ص77)
به غوغای غدیر خم ندیدید؟ |
|
به دست شه چو شاهینم نشیمن؟ |
نه با آن خطبة «من کنتُ مولاه» |
|
علی را برد بر اعلا و اعلن؟ |
نه خود فریاد «بخّا بخ» کشیدید |
|
من اینها شور خوانم یا که شیون؟ |
(شهریار، 1385، ج1، ص147)
مسأله غدیر، یکی از مسائل سیاسی مهم در شعر شیعی است. غدیر، حساسترین مقطع اسلام است که در آغاز شکوفایی، دین خدا را از خطر حتمی دشمنان داخلی و خارجی در بُعد فکری و معنوی نجات داد. غدیر صراط است. با ایمان به غدیر میتوان از این صراط گذشت. (انصاری،1384، ص11) حادثه غدیر، حادثه سطحی، آسان و گذرا نیست، بلکه در مجرای دین اسلام و مسیر طولانی آن، عمیقترین واقعه به شمار میرود. از اینرو، ذکر آن در عرصههای مختلف اسلامی و پژوهشهای دینی واجب و ضروری است؛ زیرا بیعت غدیر، مسألهای است که با ذات دین اسلام و اصل وصایای پیامبر مرتبط است. (هیفا، 2010م، ص613)
هر دو شاعر در اشعار خود، با شدت تمام به کسانی میتازند که شاهد بیعت رسول خدا با حضرت علی بودند، اما در امر جانشینی ایشان سهلانگاری ورزیدند و به دفاع از حقانیت او نپرداختند. سیدحیدر با رویکردی سیاسی، به انکار غدیر توسط ناآگاهان و مخالفان اشاره میکند و بر این عقیده است که پس از رحلت رسول خد، واقعه غدیر را انکار کردند و آنچه را که در پیش چشم همه اعلام شده بود، کتمان نمودند. وی برای به تصویر کشیدن هر چه بیشتر مظلومیت اهلبیت و ملموس کردن آن برای مردم، از صنعت تشبیه بهره جسته و اهلبیت را به کاروان هدایتی تشبیه کرده که بعد از ایشان، طعمه گرگهای پیر سیاه و بیمو گردیدهاند و نادیده گرفته شدن حق ولایت امام علی را به تکه گوشتی تشبیه کرده که بین دندانهایشان جویدند. وی در اینجا بهطور غیرمستقیم، به فاجعه عظیم کربلا نیز اشاره دارد که به دلیل کینههای قدیمی که این منافقان از جنگهای بدر و احد و... داشتند، فرزند امام علی را سر بریدند و شنیعترین رفتارها را با خاندان نبوت انجام دادند.
شهریار نیز در دفاع از حقانیت امام علی برای جانشینی پیامبر، آشکارا به مسأله «غدیر» و جانشینی ایشان برای حاکمیت مسلمانان اشاره میکند و در ابیات پیش که به صورت مستزاد سروده شده، با بهره جستن از صنعت تضمین از خطبه حضرت رسول: «مَن کُنتُ مولاهُ فهذا علی مولاه»، از عهدشکنان این واقعه تاریخی با عنوان «کر و کور» و «شیطانصفت» یاد میکند. زبان شهریار در این ابیات حماسی و کلماتش کوبنده است و از ورای این کلمات، میتوان خشم شاعر را لمس کرد. همانقدر که شاعر در بیشتر اشعارش زبانی نرم و لطیف دارد، هنگامی که سخن از غدیر و ولایت و خانهنشینی امام علی میشود، واژگانش آتشین و کوبنده است. این از ایدئولوژی یک شاعر متعهد شیعی حکایت میکند که متناسب با اوضاع عمل میکند. اما میتوان گفت شعرحیدر حلّی، عمق معنایی والایی دارد و در صدد نمایش رخدادهای تاریخ جهان اسلام بعد از رحلت رسول اکرم است و به ریشهیابی و چرایی واقعه غدیر و به دنبال آن، به وقوع فاجعه کربلا از ابتدای تاریخ اسلام میپردازد.
فَلیبکِ جبرئیلُ له و لینتَحِب |
|
فی الملإِ الأعلی علی مُصابه |
نعم بکی و الغیثُ من بُکائهِ |
|
ینحَبُ و الرعدُ من انتحابه |
مُنتدباً فی صُرخةٍ و إنَّما |
|
یستصرخُ المهدی فی انتدابه[11] |
(حلّی،1404، ص56)
آن دم صبح قیامت تأثیر |
|
حلقه در شد از او دامنگیر |
دست در دامن مولا زد در |
|
که علی بگذر و از ما مگذر |
شال شه واشد و دامن بهگرو |
|
زینبش دست به دامن که مرو |
شال میبست و ندایی مبهم! |
|
که کمربند شهادت محکم |
(خشکنابی،1379، ص81)
اندوه هستی و کاینات از ضربت خوردن و شهادت امام علی، از دیگر مضامین مشترک موجود در اشعار دو شاعر، است. در شعر سیدحیدر، فرشتگان و رعد و باران و طبیعت، و در شعر شهریار در و دیوار و مرغان به گریه درآمدهاند.
اگرچه اغلب اشعار سیدحیدر دارای زبانی حماسی است، در این ابیات بیشترین ارتباط عاطفی و هیجانی را با مخاطب خود دارد، به تصویر کشیدن ناله و اندوه فرشتگان و طبیعت و هستی، نشان میدهد که وی این فاجعه را نهتنها به انسانها، بلکه به کل هستی تعمیم داده است و شدت غم و اندوه عناصر هستی را به قدری زیاد میداند که همه این عناصر، حضرت مهدی را به استغاثه میطلبند. شهریار نیز به عنوان شاعر رمانتیک، آنجا که خواسته صحنههای شب ضربت خوردن امام علی را به تصویر کشد، احساسش را در شعر رخنه داده و تصویرها را از سطح مدلول طبیعی فراتر برده است. این بخش از شعر شهریار، سرشار از احساسی دلگیر و غمانگیز است. صفاتی که شاعر به اشیا و شب داده، همگی در یک جهت حرکت کرده، احساس مخاطب را در پی خود میکشانند. «دستاویز شدن در» به دامن حضرت در نیمههای شب و «باز شدن شال از کمر» و «مانع شدن پرندگان» و نالههای دخترش حضرت زینب و التماس او به پدر برای انصراف از پیمودن راه به سمت مسجد کوفه، همه این تصویرها دست به دست هم داده و عصاره احساس و فشرده عواطف شاعر را به جهان خواننده انتقال داده است. در تفاوت سطح زبانی شهریار و حیدر حلّی میتوان گفت سیدحیدر گرچه از شاعران رمانتیک نیست، برخی از مضامین شعری وی همخوانی کاملی با مضامین «مکتب رمانتیسم» دارد؛ همانند ابیات پیشگفته که در آن برای بیان احساس خویش، به دامن طبیعت و بهرهگیری از عنصر تشخیص پناه برده اما کلمات نرم و آهنگین و تصاویر شعر شهریار که از مشخصههای شعر اوست، وی را بر شاعر کلاسیک عربزبان که از لغاتی مستحکم و پر طمطراق بهره جسته، برتری داده است.
أمیرالمؤمنینَ أغِث صریخاً |
|
ألَّم بجنبِ قبرکَ مستغیثاً |
أتاکَ یحثُّ ناجِیة المطایا |
|
و صرفُ الدهرِ یطلبُهُ حثیثاً[12] |
(حلّی،1404، ص54)
مستمندم بسته زنجیر و زندان یا علی |
|
دستگیر، ای دستگیر مستمندان یا علی |
بندی زندان روباهانم ای شیر خدا |
|
میجوم زنجیر زندان را به دندان یا علی |
من نه ایوبم ولی صبرم به محنت بیش از اوست |
|
من نه یوسف لیک زندانم دو چندان یا علی |
حیف تشریف تو کز پستی و کوتاهی قد |
|
شرمساریم از رخ بالا بُلندان یا علی |
صید کفّاریم و چون تازی، دوان دنبال اسب |
|
وز سوار کُفر و کین، سر در کمندان یا علی |
(خشکنابی، 1379، ص81)
هر دو شاعر در توسل خود، به اوضاع نابهسامان روزگار خویش اشاره کرده و از حضرت استمداد طلبیدهاند. سیدحیدر در مدحیات خویش، از ستم حکومت عثمانی و حوادث روزگار، به امام توسل میجوید و از مرکب مصیبتها و بدبختیها شکایت دارد که او را دنبال میکند. شهریار در غزل "یاعلی"، از روزگاری مینالد که وی را پابند خویش کرده و از حضرت میخواهد تا به درک عشق حقیقی نائلش گرداند و از گرفتار شدن در دام انسانهای روباهصفت نجات بخشد و از زندان دردمندی رهایی دهد. گویا شاعر از اینکه دل به عشق زمینی و دنیایی ببندد، واهمه داشته و طالب عشقی والاتر و ماندگارتر است؛ زیرا تنها عشق معنوی روح انسان را جلا میدهد و آرامش میبخشد. از اینرو شهریار خسته و ناکام، دستگیر مولایش علی شده تا از برزخی که گرفتارش گشته، نجات یابد و به عشق حقیقی نایل گردد. در واقع میتوان گفت شکایت شهریار از نفس خویش است که اوضاع روزگار نیز بدان دامن زده و وی را بیشتر به سمت زندانی شدن در دنیای مادی سوق داده، در حالیکه نگاه سیدحیدر به سمت حاکمان و مجریان قانون در جامعه حلّه است که با فساد و ظلم خویش، عرصه زندگی را بر مردم تنگ گرداندهاند.
1. اشعار دو شاعر درباره حضرت علی با وجود اختلاف زبان و محیط، از وجوه مشترک بسیاری برخوردار است.
2. مضمون علویات هر دو شاعر، همراه با روشنفکری و اعتدال است و از غلو و اغراق پرهیز نمودهاند.
3. هر دو شاعر به بُعد اجتماعی شخصیت حضرت بیشتر توجه نموده و در واقع در صدد معرفی نمودن ایشان بهعنوان الگوی یک حاکم عادل اسلامی هستند که باید حکومتهای جوامع اسلامی از وی سرمشق بگیرند.
4. سیدحیدر با فراخواندن امام زمان در رثای امام علی، به جنبه انقلابی شعر خویش قوت بخشیده و بدین طریق، به برانگیختن و فراخوانی برای ایستادگی در برابر استبداد و استعمار و نیز به تحریک وجدانهای بیدار علیه ظلم و فساد و حکومتهای خودکامه در جوامع اسلامی پرداخته است. اما نگاه شهریار در رثای امام علی بیشتر از احساس و عاطفه صرف شاعر سرچشمه میگیرد.
5. هر دو شاعر در خلال علویات خویش، دنبال تهذیب اخلاق جامعه بوده و توانستهاند میان چالشهای موجود در جهان اسلام و شعر خویش، پیوندی مناسب برقرار کنند؛ اما سهم سیدحیدر در این مسأله زیاد است. وی در مقام مقایسه میان اوضاع عصر خویش و حوادث دوران زندگی حضرت علی برآمده و آنچه را که با جامعه عصر خویش متناسب بوده، از وضعیت اجتماعی و حکومت آن دوره استنباط کرده است.
[1]. «زمانی که لبه تیز شمشیر سر او را بشکافت، شمشیر جور و ستمتان سر عدالت را شکافت».
[2]. «امت، امروز در بیابان بدون علامت (مسیر جهل) قرار گرفتند و سمت و سوی مسیر حق را گم کردهاند؛ بعد از تو، به جاهلیت برگشتند زمانیکه هدایتگری را کشتند که همه به واسطه او هدایت میشدند؛ علی فوت کرد و با کشته شدن او، هدایت و رشد نیز در قبر قرار گرفت و در بستر مرگ آرام گرفت».
[3]. سوره رعد، آیه: 7.
[4]. «آیا راهی برای هدایت مردم وجود دارد حال آنکه در شهر علم خدا را با غصب حق وی بستند؛ مردم از کسی که سرآمد علم و دانش است، روی برتافتند و به کسی روی آوردند که آکنده از هر عیب و نقصی است».
[5]. «به سمت خدا بگرایید و بگذارید شیطان تنها بماند. ای بچه! گول زدن و گول خوردن هم اندازهای دارد؛ پیامبر شهر خداست و درب آن شاه ولی، پس دنبال روزنه نباش که این شهر، چنین دروازه عظیمی دارد».
[6]. أغضی الجُفونَ علی عاثرٍ : خس و خاشاک فرورفته در چشم را تحمل کردن و شکیبایی ورزیدن.
[7]. «ای برپاکننده سرای پاکیزه هدایت! چه بسا صبر درون انسان صابر را تکهتکه کرده است...؛ کجاست کسی که برای محو گمراهی و تجدید رسم هدایت فراگیر مهیا شده است؟ و کجاست نشردهنده پرچم دین خدا و زندهکننده و نجاتبخش اجداد باتقوا و عالم؛ در وجود ما اشتیاقی به تو هست مانند شوق تپه به باران ریزان؛ طولانی شدن انتظار تو، دلها را شکسته و پلکها را بر خارها بسته است؛ چقدر هم و غم درون ما را تراشید و چقدر دست ستمگر (بر ظلم کردن) دراز شده است! از دست ستمکاران به سوی تو فریاد زدیم مانند فریاد زدن شتر از ذبحکننده؛ بله روزگار ما از روزگار زمان پدر پاکت بیگانه نیست» (ستمی که در روزگار ما جاری است همانند ستم زمان روزگار پدر توست).
[8]. «جان و دل راضی پیامبر که شب هنگام در بستر پیامبر خوابید، جان باخت».
[9]. «ابنملجم، امام را در حالیکه چهرهاش در محراب نمازش خونآلود بود، ترک کرد؛ از بین جمعیت فرار کرد طوریکه (از شدت ترس و سرعت فرار) نزدیک بود از پوستش خارج شود؛ به جانم قسم که او به خواستهای که شقیترین مردم به آن رسیدند، دست نیافت!»
[10]. «همانا کسانی که به نفاق و دورویی عادت کردند و آن را ادامه دادند، بعد از تو نقاب را از چهرهشان برداشتند؛ گله هدایت به عنوان طعمهای در بین گرگان سیاه و بیمو گمراهی قرار گرفتند؛ و حق برادرت را همچون تکه گوشتی که باطل آن را در بین دندانهایش میجود به جا گذاشتند».
[11]. «باید جبرئیل برای او گریه کند و باید در ملأ اعلا برای مصیبتش نوحه سر دهد؛ بله جبرئیل گریه کرد و باران از گریه او زارزار گریست؛ و رعد نیز به سبب گریستن باران، در فریادش نالهکنان است و او در ندبههایش از حضرت مهدی فریادرسی میخواهد».
[12]. «ای امیرمؤمنان! به فریاد کمکخواه برس که یاریطلبان به بارگاه تو روی آورده است؛ در حالیکه حوادث و دگرگونی روزگار او را سریع میطلبد (مصیبتها و سختیها بر او هجوم آورده)، مرکبهای تندرو را به سوی تو برانگیخته و به محضر تو پناه آورده است».