نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد
چکیده
کلیدواژهها
آب آغازگر حیات و آبادانی است و قرآن درباره آب میفرماید: «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ» (ما هر چیزی را از آب زنده گردانیدیم). تغییر مسیر، پرآبی و کمآبی رودها، میتواند از جمله تأثیرگذارترین گزینهها در موقعیتها و حواشی و اتفاقات مطرح برای یک رود باشد. آب در نواحی گرم و خشک، همواره به معنای آبادانی و حضور جمعیت است؛ بنابراین وجود شهرها و آبادیها، راههای تجاری، تمدنهای بزرگ و جنگها، در حواشی رودها بسیار به چشم میخورد. رود فرات در ناحیه بینالنهرین و نزدیک به بیابان بزرگ بادیهالشام، از چنین موقعیتی برخوردار بود. ضمن آن که فرات، به مراتب از دجله طولانیتر و دارای موقعیت استراتژیک بیشتری است. فرات میان دو امپراتوری ایران و روم قرار داشت و مکرراً در بطن درگیریهای میان این دو قدرت منطقه بود. از سوی دیگر، گذر راههای تجاری و بازرگانی مهم آن روزگار از ناحیهی فرات، اهمیت این ناحیه را صد چندان میکرد. فرات حیات و عمران شهرها و آبادیهای بزرگی از ارمنستان و تراکیا تا بخشهایی از شام و قسمت پهناوری از عراق را تأمین میساخت. برای خلیج فارس نیز حوضه آبریز بزرگی به شمار میرود. قطعاً برای شناخت و درک بهتر از وقایع تاریخی، باید موقعیت جغرافیایی و محیطی و ترکیب قومی و مردمشناسی محل را نیز بشناسیم. با آن که نام این رود در بستر تاریخی بسیاری از حوادث مطرح است، بسیاری از افراد، اطلاع درستی از آغاز و انجام این رود و ارتباط آن با واقعه عاشورا ندارند. در میان کسانی که به فرات پرداختهاند، عدهای به موقعیت ژئوپولیتیک و امور کشاورزی و دامداری و مسائل اقتصادی توجه کردهاند و پژوهش کمتری در مورد بازشناسی هویت جمعیتی و جغرافیای تاریخی فرات و موقعیت آن نسبت به کربلا و همچنین شناخت بهتر فرات به لحاظ سیاسی ـ اجتماعی آن در میانرودان، انجام دادهاند. این مقاله، درصدد است تا با بررسی منابع جغرافیایی و تاریخی، به تبیین مسیر رود، گزارش تمدنی حواشی و چگونگی وضعیت ساکنان اطراف فرات و مخصوصاً ناحیه نینوا که قیام عاشورا در آن حوالی رخ داده و نیز، پرآبی و یا کمآبی فرات در قرن اول هجری، بپردازد. ذکر نام تمام شهرها، تمدن و جامعهشناسی فرات در حوصله این پژوهش نمیگنجد و تنها به پارهای از مهمترینها پرداخته میشود که به نحوی با موضوع در ارتباط است.
واژهشناسی فرات
فرات به معنای آب بسیار گوارا است. (ابنجبیر، 1370، ص261) ایرانیان هر آب شیرین و گوارا و زلال را فرات میگفتند. (مستوفی، 1362، ص209) امام علی7 از فرات با نام «نطفه به معنای آب صاف» یاد کردهاند. (نهجالبلاغه، ص136) در تورات فرات را با نام «پرات» خواندهاند. (سفر پیدایش، برشیت، فصل دوم، ص14) در متون باستانی و در کتیبه بیستون، این رود با همان نام فرات در بند هفدهم کتیبه آمده است. فرات با فاء مضموم، معرب لفظی فارسی است به نام «پالاذ» یا به نگارش عربی «فالاذ روذ» یعنی رود پالاد. در نثر قدیم فارسی دال و ذال به جای هم به کار برده میشد. (یاقوت حموی، بیتا، ذیل فرات ص241) فرات به زبان سومری«Buranunu» و به زبان آکادی «Purattu» است. (بهمنش، 1374، ص3) به نوشته بلاذری، در زمان فتح اسلامی شهر ابله، شهری به نام فرات وجود داشته که مجاشعبنمسعود بر آنجا گمارده شد و به دستور عمربنخطاب نیز چندی حجاجبنعتیک ثقفی بر این شهر ولایت داشت. (بلاذری، 1367، ص537) ابنفقیه نیز از شهری به نام فراتالبصره (بهمن اردشیر خره) نام برده و بانی آن را اردشیربنبابکبنساسان یاد کرده است. (ابنفقیه، 1988، ص185؛ یاقوت حموی، بیتا، ذیل فرات، ص242)
سرچشمه و بسترشناسی فرات
فرات از مناطق شرقی ترکیه کنونی که در گذشته ناحیه پهناور ارمنیه یا ارمنستان خوانده میشد، از کوهستانهای مرتفع توروس و آنتیتوروس یا به گفته ترکها چورس (نخجوانی، 1388، ص297) سرچشمه میگیرد که اعراب آنها را جبل لکام و کوه علیق (حدودالعالم، 1361، ص48) میخواندند. و پس از طی مسافتی در حدود سه هزار کیلومتر، به خلیج فارس میریزد. به نوشته مستوفی، طول فرات در قرن هفتم چهارصد فرسنگ بوده است. (1362، ص210) سرچشمه رود فرات با سرچشمه رود قزل ایرماق (دجله) و ارس یکی است. فرات در زبان نواحی ترکنشین به نام یشیل ایرماق خوانده میشود. به نوشته مستوفی، «از کوههای ارمن و قالیقیلا و ارزنالروم برمیخیزد و در اول، یک چشمه بزرگ است که دویست و پنجاه گز دور دارد و چندان آب از آن بیرون میآید که گذار اسپ به دشواری دهد». (همان، ص210) تا رسیدن رود فرات به خاک شامات در گذشته و سوریه فعلی، شعبات و نهرهای بسیاری به آن میپیوندند مانند نهر ثرثار که از حوالی سنجار بیرون آمده، به فرات میریخت. (ابنفقیه، 1988، ص124) در حوالی سنجار در سمت شمال شهر عرابان، دریاچهای به نام منخرق (حدود آن یک جریب) بوده که میان ماکسین و فرات قرار داشته و دارای آبی بسیار شیرین و عمیق و در سمت چپ وادیالحیال بوده که تا دشت سنجار امتداد مییافته و قبایل ربیعه در این جا ساکن بودند. (ابنحوقل، 1992، ص187 و 190) در نتیجه فرات، بسیار پر آب و عریض میگردد و پس از آن با گذراندن یک مسیر از سمت شمال غرب به سوی جنوب شرق وارد عراق میگردد. جلگه وسیع و حاصلخیز بینالنهرین (میانرودان) که رومیها آن را «Mesopotamia» میخواندند، بستر دو رود دجله و فرات است. یاقوت حموی یکی از بهترین توصیفات را در منابع جغرافیایی آورده است که عیناً نقل میگردد:
فرات از ارمینیه آغاز و سپس به سوی کلیکیه نزدیک خلاط، کوههای آن جا را دور میزند و وارد سرزمین روم میگردد. پس از آن به سمت کمخ و ملطیه و سمیساط میرسد. در این مسیر رودهای کوچکتری نیز به آن میپیوندد؛ مانند نهر سنجه، کیسوم، دیصان، بلیخ. پس از آن فرات به قلعه ستارگان مقابل منبج و بعد بالس، دوسر و رقه و رحبه طوق بن مالک، عانه و بعد آن به هیت میرسد. در طی این مسیر، نهرهایی از فرات منشعب میشود و مزارع را آبیاری میکند؛ مانند نهر سورا که از تمام این نهرها بزرگتر است؛ نهر ملک، نهر صرصر، نهر علی بن عیسی، کوثا، سوق اسد، صراه، نهر کوفه، فرات عتیق، نهر حلّه بنیمزید، نهر کرخایا. در حوالی منطقهای میان واسط و بصره، دو رود دجله و فرات به هم میپیوندند و نهر بزرگی را تشکیل میدهند که عرض آن یک فرسخ است و به دریای هند میریزد. (بیتا، ذیل فرات، ص241)
بطایح (باتلاق) حوالی بصره، از آبهای فرات و دجله معمولاً بینصیب نبود. در قرن چهارم، این ناحیه بزرگ بود و وسعت آن را سی فرسخ در سی فرسخ نوشتهاند. (ابنرسته، 1365، ص107)
در حوالی بصره جایی که به نام روستای قرنه شناخته میشود، فرات و دجله گویی خسته و مشتاق در آغوش کشیدن بعد از مدتها جدایی از هم، به یکدیگر میپیوندند و پس از اتحاد با کارون، اروندرود (شطالعرب) را تشکیل میدهند و پس از آن به خلیج پارس میریزند. برخی چون ابنرسته نام اروند را فرات نوشتهاند:
و از دریای فارس در قسمتی که مجاور کنارههای فرات است، دانههای مروارید بسیار خوبی به دست میآید. (همان، 1365، ص99)
فرات معمولاً از دجله پهناورتر و پرآبتر بوده است. این نکته به شکل ضربالمثل رواج داشته است. (یعقوبی، 1371، ص60) پرآبی فرات، گاه به اندازهای بود که بر اثر تلاقی با نهر خابور (کنار شهر رقه)، دژ مستحکم قرقیسیا (اکنون قریهالبصیره) به صورت جزیره درمیآمد. (لوسکایا، 1372، ص89) این وضعیت به حدی بوده که در قرن چهارم هجری استخری، بیان کرده که نهر صرصر و نهر الملک و نهر عیسی که به نام هر سه شهرهای آبادان نیز وجود داشته، محل کشتیرانی بسیار بوده است. (اصطخری، 1368، ص85) ابنخرداد به رئیس مکتب عراقی در جغرافی و وزیر پست عباسیان نیز از وجود کشتیهای بسیار برای تجارت بر روی فرات در قرن سوم هجری یاد کرده است. (ابنفقیه، 1988، ص153) در قرن ششم هجری نیز این پرآبی در گزارشهای بر جای مانده دیده میشود. (ابنجبیر، 1370، ص258) در قرن هشتم هجری، ابنبطوطه از زورقهایی به نام «صنبوق» بر فرات نام میبرد و مینگارد: «کشتیبانان این نواحی در حال ایستاده پارو میزنند«. (1370، ج1، ص232) اکنون میزان تخلیه آن را تا 2500 (م) در ثانیه برآورد کردهاند. دو رود قرهسو و مرادچای به شکل گرفتن فرات کمک بسیار میکنند. برخی رودها مانند نیل چون شیب چندانی ندارند، برای ایجاد کانالهای آبرسانی و کشاورزی بسیار مستعد هستند؛ با وجود این فرات نسبت به رود دجله؛ شیب کمتری دارد و در نهایت مهندسان آبیاری و کشاورزی این ناحیه از دوران گذشته، با ایجاد ترعهها و کانالهای متعدد و بندهای خاکی آبرسانی توانستند آب فرات را به نواحی اطراف برسانند. ایرانیان دو کانال بسیار بزرگ هر یک به درازای بیش از هزار کیلومتر به موازات دو رود دجله و فرات حفر کرده بودند که نام یکی «نهروان» و دیگری «کندک شاپور» (خندق شاپور) بود. «کندک شاپور (خندق شاپور) کانال بسیار بزرگی بوده است که در باختر رود فرات، به موازات آن رود کنده شده بود و گذشته از سود آبیاری آن، سرزمین عراق را از دستبرد مردمان وحشی عربستان حفظ میکرد. خندق شاپور از زیر شهر هیت آغاز میشد و در باختر رود فرات روان بود و پایان آن به شاخهای از خلیج فارس میریخت که تا نزدیکیهای سماوه بالا میآمد«. (امام شوشتری، 1347، ص196)
نهرهای بسیاری از این رودها در دل کشتزارهای عراق روان و باعث آبادانی و سرسبزی شده بود. باغهای زیبای بسیاری از حواشی فرات از گذشته و تا امروز، توجه جهانگردان را به خود جلب کرده است. (باستانی پاریزی، 1347، ص816) داستانهای باغهای معلق بابل درباره همین نواحی است. ابنجبیر در قرن ششم مینگارد: «دیده در این مسیر بر جلوههایی از زیبایی گشوده میشود و جان را نشاط و انبساط میبخشد».
(1370، ص262) از برنامههای دولتهای قبل از اسلام برای این ناحیه، باید از لایروبی
و تمیز و مرتب کردن و مساحی آب در هر سال و برنامههایی برای کشاورزان نام برد.
(ابنرسته، 1365، ص120) باید به یاد داشته باشیم که بادیه بزرگ شام در غرب فرات
واقع است. این بیابان وسیع، در هجوم بادهای گرم و پر شن صحرا به سوی نواحی
شرقی مؤثر است؛ بنابراین از دیرباز مهندسان نخبه آرامی و نبطی، این نیاز را به خوبی
حس کرده بودند. از آن جا که اعراب، آگاهی چندانی به فنون کشاورزی نداشتند، در
ابتدای فتح این ناحیه، عمر دستور داد تا اعراب در کشاورزی و در امور آن دخالت
نکنند ولی این اتفاق نیفتاد. در سدههای نخستین هجری، با سهلانگاریهایی ساکنان جدیدالورود و حکام، بسیاری از زمینهای قابل کشت به شورهزار یا باتلاق (بطیحه) تبدیل گردید.
معمولاً پژوهشگرانی که درباره این ناحیه به تحقیق میپردازند، برای تقسیم بینالنهرین به دو قسمت علیا و سفلی، خط فرضی را از شمال بغداد یعنی شهر تکریت به سمت غرب در شمال شهر انبار، در نظر میگیرند. (ابنحوقل، 1992، ص189) این خط فرضی، در واقع فرات را از جنوب شهر عانه که این رود به سمت جنوب شرقی میرود قطع میکند. ساکنان عراق، فرات را به مانند مرز میدانستند به این نحو که هر آنچه در آن سوی فرات یعنی در غرب آن بود شام مینامیدند. (مقدسی، 1987، ص134) مناظر طبیعی بسیاری در هر دو ناحیه شمالی و جنوبی میانرودان به چشم میخورد. آب فرات معمولاً تیرهرنگتر از دجله بود؛ زیرا گاه بادهای پر گرد و خاک بادیه در غرب فرات خاکهای سرخ صحرا را به سوی فرات میراندند.
قدمت تمدنی فرات
سومریها از اولین اقوامی بودند که در حدود سه هزار سال پیش از میلاد مسیح، شهرهایی را در بینالنهرین ساختند. همان گونه که ذکر شد، این مملکت بر اراضی میان قرنه (در بطایح بصر فعلی) و خطی که از کوت العماره به بحر نجف میرسیده اطلاق میشد. (بهمنش، 1374، ص4) به اعتقاد پژوهشگران، تمدن بزرگ بینالنهرین با تمدن سرزمینهای بین شوش و دره پنجاب ارتباط نزدیکی داشته است. از دره پنجاب تا کنارههای دریای مدیترانه از ده هزار سال پیش از این، تعداد زیادی شهرهای کوچک و بزرگ وجود داشته که در این بین جابهجایی فرهنگها و تمدنها بسیار روی داده است. (بهنام، 1351، ص5) در این راستا، کوچها و مهاجرتها و آثار مکشوفه بسیاری رخ داده که در نهایت به نزدیکی زیاد میان این تمدنها انجامیده است. حضور اعراب مهاجر از سمت جنوب عربستان و یمن، در نواحی بینالنهرین از دیرباز دیده شده در حوادث این نواحی نقش داشتهاند. این اعراب را معمولاً به سه گروه غسانی (ساکن در حواشی مرزهای امپراتوری روم) و لخمیان یا آلمنذر (اعراب حاشیه امپراتوری ایران) و کندیها که در میانه این دو گروه میزیستند، تقسیم کردهاند. (پیگولوسکایا، 1372، ص322ـ323) در حدود سالهای 681 تا 705 قبل از میلاد، سناخریب از پادشاهان آشور در بینالنهرین حملاتی را صورت داد و امر کرد کشتیسازانی از صور و صیدا و قبرس در کنار فرات و دجله مشغول تهیه کشتیهای بزرگی شوند. (بهمنش، 1374، ص266) تجارتهای عمدهای در این نواحی انجام میگرفت. نخستین دولت نیرومند به شکل امپراتوری در کنار فرات و دجله را لوگال زاگی زی در شهر اوروک برپا کرد. (همان، ص41) پروفسور فینه (finet)، رئیس هیات باستانشناسی بلژیکی و استاد دانشگاه بروکسل، ضمن حفاری دره شط فرات، آثار باستانی مربوط به چهار تا پنج هزار سال پیش را کشف نموده است. (جابر عناصری، 1347، ص235) به زعم برخی از پژوهشگران، سرزمین عراق (معرب اراک به معنای زمین هموار ساحلی)، آن اندازه
که رنگ ایرانی داشته، از بنمایههای عربیت کمتر تأثیر گرفته است. (امام شوشتری، 1347، ص195) پادشاهان ایرانی همواره دل در گرو تسخیر فرات داشتند و بنابراین
به تجهیز قلاع و راههای این نواحی اقدام میکردند. گزارشهای تاریخی بسیاری
از درگیریهای رویداده در کنار فرات در نگارشهای قدما وجود دارد. در قرن پنجم
پیش از میلاد (407 ق.م)، کوروش هخامنشی با برادرش داریوش دوم، در ناحیهای که
اکنون نینوا و حوالی کربلای فعلی است، در شهر مسکنه امروز (در قدیم تپسکوس thapascus) درناحیه بابل جنگ کرد. رود فرات در این زمان بسیار پر آب بود و جز با
بلم (قایق) نمیتوانستند از آن بگذرند و زمانی که کوروش به سلامت از آن بدون
بلم گذشت، مردم محل گفتند: «معجزه شده و رود فرات، به خداوند آینده خود کورششاه بندگی نموده است.» (شهبازی، 1349، ص335) به گواهی تاریخ، فرات از آنچه اکنون هست، بسیار پرآبتر بوده است و ملاحان، صیادان و غواصان در آن موج میزدند.
(آذر، 1354، ص217) خسرو انوشیروان نیز در 542 میلادی توانست با عبور از فرات
بر سپاه روم پیروز شود. (پیگولوسکایا، 1372، ص220) تمدن فلات ایران و بینالنهرین
علیا در دورههای خیلی قبل، همزمان با هم مسکونی بوده است. توجه به آبادانی حواشی فرات، چه در دوره پیش از اسلام و چه پس از آن، همواره در نظر امرا قرار داشت. بسیاری از قلعههای این ناحیه احتیاجات خود را به طرق گوناگون از فرات تأمین میکردند. روستاهای نواحی فرات به دلیل مرزی بودن، در هر دو دوره، برای تأمین آذوقه نظامیان مورد توجه بودند. میزان خراج قریههای اطراف فرات را در قرن چهارم تا شصت هزار درهم برآورد کردهاند که حاکی از پر محصول بودن این نواحی است. (ابنفقیه، 1988، ص128) جمعیت این نواحی بسیار بود. در حال حاضر نیز فرات برای سه کشور عراق، سوریه و ترکیه اهمیت بسیاری دارد و کمآبی این رود در تحولات این نواحی تأثیرگذار است.
یکی از نکات قابل تأمل درباره حاشیه رود فرات، آن است که این نواحی از دیرباز مانند سایر نواحی بینالنهرین مهد علایق دینی و پرستش آفریننده جهان هستی بوده است. فرمانروایی بزرگ را در حکومت آشور تنها خدایان در اختیار داشتند و عنوان شاهی در این دوره انحصاراً به خدای ملی آشور تعلق داشت. (مجیدزاده، 1376، ج1، ص146) به دنبال همین جریان، در سیر مطالعه ساکنان این نواحی پس از اسلام نیز این گرایشهای مختلف دیده میشود. تقدس برای فرات، به پیش از اسلام برمیگردد. معابد بینالنهرین بسیار زیاد بود و معمولاً هر چند هکتار زمین، به خدایی تعلق داشت. (چایلد، 1369، ص83)
شهرها و آبادیهای ناحیه فرات
حومه فرات در آبادانی و شهرسازی، از رود دجله جلوتر بوده است. به نوشته یاقوت حموی، حضرت نوح7 اولین بنا را بعد از طوفان در این سرزمین بنا کرد و کمکم بر جمعیت آن جا افزوده گشت. (یاقوت حموی، بیتا، ج1، ص309) ایرانیان پیش از اسلام، ناحیهی میانرودان را به دوازده استان تقسیم کرده بودند: استان شادشاپور (شاذسابور) یا کسگر، استان شاذ پیروز یا استان بالا شامل تسوگهای (واحد شهر) پیروز شاپور (فیروز سابور) همان شهر انبار، استان اردشیر بابکان، ویهکوات بالا (بهقباذ الاعلی)، ویهکوات میانی (بهقباد الوسط) و ویهکوات پایین (بهقباذ الاسفل)، در کنار فرات قرار داشتند. از آن جا که رود فرات مسافت طولانیتری را در مقایسه با دجله میپیماید و از طرفی دیگر به دلایل دیگری چون: قرار داشتن بر سر راههای تجاری و بازرگانی مختلف، وجود قلعهها و پایگاههای نظامی در قبل و بعد از اسلام، نزدیکترین رود منطقه به موقعیتهای طبیعی و مهمی چون بیابان بادیهالشام و جزیرةالعرب و دریاهای مدیترانه، سیاه و خلیج فارس و کمک به بهبود وضعیت کشاورزی و دامداری، حضور قبایل و عشایر بسیار و قبیله مضر که به نام خود آنها به دیار مضر به مرکزیت رقه معروف است، همه و همه باعث شد تا آبادیهای بسیاری در حاشیه این رود ساخته شود. این آبادیها برخی به پیش از اسلام و برخی به دورههای اسلامی بازمیگردد. این نواحی، در دوره هخامنشیان در تصرف دولت ایران قرار داشت و به چند استان تقسیم میشد. این سرزمینها به دلیل حاصلخیزی، گاه در این دوران به شکل هدیه به اطرافیان شاه ایران تعلق میگرفت. (احتشام، 2535، ص114) فرات در این باره نشیب و فرازهای بسیاری را به خود دیده است. نواحی فرات در همان سالهای اولیه اسلامی در زمان عمر بن خطاب، به دست عیاضبنغنم و عتبةبنفرقد سلمی به جنگ گشوده شد. (بلاذری، 1367، ص253 و 465) در زمان فتح اسلامی، خالدبنولید از فرماندهان عرب بر ساحل فرات به اماکن تاریخی بسیاری بهجامانده از دوره قبل از اسلام برخورد مانند قصر امغیشیا و الیس. (حمیری، 1984، ص29 و 31) در ادامه، پارهای از آنها که بیشتر دارای اهمیت بوده، اشاره مختصری میشود:
1. رقه
فرات همواره مرز میان سرزمین شام و دیار ربیعه و دیار بکر بوده است. در شمال بینالنهرین از دیرباز، سه گروه از اعراب جزیرۀالعرب ساکن بودند. محل سکونت آنها به نام خود آن قبایل در جغرافیای عراق خوانده میشد که عبارت بودند از: دیار بکر به مرکزیت شهر آمد، دیار ربیعه به مرکزیت شهر موصل و دیار مضر به مرکزیت شهر رقه. رقه در ساحل فرات قرار داشت. حضرت علی7 در سال 36 هجری، مجبور به جنگ با معاویه شدند. این جنگ که به صفین مشهور است، در این ناحیه روی داد. (حدود العالم، بیتا، ص156) اکنون مزارات چند تن از شهدای صفین و قبر عماربنیاسر در جزیره و منطقه حفاظتشده «الثوره» در دریاچه اسد در استان رقه و نیز چند منزلگاه امام و یارانش و در مسیر ایشان به سوی صفین در مناطق مجاور رود فرات، وجود دارد. ابنحوقل در قرن چهارم، از خانهای نام میبرد که گویا محل جمعآوری بیتالمال امام علی7 بوده است. (1992، ص204) به نوشته بلاذری، ولیدبنصالح با چند سند از ابوزید انصاری نقل کرده که حضرت علی7 ابوزید را بر مناطقی از فرات فرستادند که با آب آن مشروب میشد. بلاذری این خبر را به طور کامل و دقیق نقل کرده که پرمحصولی این مناطق و دقت امام را در گرفتن مالیات میرساند. (1367، ص387) قبیله مالکبنطوق در نزدیک رقه بودند که جایگاه آنها به رحبة الشام موسوم بوده است. (ابنجبیر، 1370، ص304) رحبه در قرن هفتم، آباد و پرمنفعت بوده است. (مستوفی، 1362، ص250)
2. هیت
یاقوت حموی این شهر را از کورههای بغداد دانسته که توسط فرات آبیاری میشده است. (بیتا، ذیل فرات ص242) دژ این شهر، مستحکم و شهر آبادی بوده است. حمیری وجه تسمیه آن را از هیت بن بلندی پادشاهی از فرزندان مدین بن ابراهیم7 دانسته است. (حمیری، 1984، ص597)
3. هاشمیه
ابوالعباس، اولین خلیفه عباسی این شهر را بر کنار فرات بنیان گذاشت. (یعقوبی، 1988، ص10)
4. کوفه
کوفه اولین شهری بوده که توسط مسلمانان در دوره خلافت عمر در ساحل غربی رود فرات و نزدیک شهر باستانی حیره بنیان گذاشته شد. بلاذری مینویسد:
«کوفه با نظر و مشورت سلمان فارسی و به دستور سعد بن ابی وقاص در کنار فرات در ساحل غربی ساخته شد». (بلاذری، 1367، ص36)
خرابههای حیره (به معنای اردوگاهی مرکب از خیمهگاه) اکنون باقی است. به گفته طبری، حیره و انبار در زمان بختنّصر(بختنصر) بنا شدند. (طبری، 1362،ج2، ص586) حمزه اصفهانی ساخت شهر حیره را در دوره اشکانیان دانسته که مرکز ملوک آللخم بود و تا حدود 530 سال بعد که مسلمانان آنجا را فتح کردند و کوفه ایجاد شد، دایر بوده است. (اصفهانی، بیتا، ص78) کوفه خود نواحی زیرمجموعهای داشته است. یعقوبی در قرن سوم مینگارد که فرات بادقلا از طسوجهای کوفه است. (یعقوبی، 1988، ص73) امرا برای آبرسانی به این شهر از طریق فرات سعی زیاد میکردند. عضدالدوله دیلمی در قرن چهارم هجری و در دوره قاجار مرحوم وکیلالملک حاکم کرمان، از جمله این افراد بودند. نهر علقمه از شعبات فرات بود که از دوران قبل از اسلام وجود داشت. این کانال آبرسانی برای آبیاری زمینهای اطراف حیاتی بود و در حوالی کوفه جریان داشت. این نهر سبب آبادانی کوفه بود. این قسمت از فرات مهاجرپذیر بوده است؛ بنابراین هیچگاه ساکنانی یکدست و منسجم نداشت، به نحوی که در زمان حضور امام علی7 و باقی ائمه: نیز این مسأله به خوبی مشهود است. از مهاجران قدیمی فرات در این نواحی میتوان به اینها اشاره کرد: تنوخیان، عبادیان و احلاف. (آذر، 1354، ص209) در حال حاضر، تنها خرابههای کاخ نعمان بن منذر معروف به خورنق وجود دارد که بسیار مشهور و در کنار فرات (بعدها مشرف به شهر نجف) بود. ساخت این قصر توسط معماران رومی حدود شصت سال به طول انجامید. (ابنفقیه، 1988، ص165) ابنجبیر در قرن ششم هجری به وجود سقاخانهای بزرگ در مسجد کوفه اشاره کرده که از آب فرات تأمین میشده است:
«فرات از سمت شرقی کوفه به اندازه نیم فرسخ فاصله دارد و سمت شرقی تمام نخلستانهایی است که به سواد شهر پیوسته و تا آن جا که چشم به دید میآرد امتداد دارد«. (ابنجبیر، 1370، ص260)
عشایر عرب مهاجر در حاشیه فرات و خصوصاً نواحی کوفه و نجف تا کربلا، گرایشهای علوی داشتند. گویی فرات در مقایسه با دجله، جایگاه و موقعیت بهتری برای رشد و گسترش تشیع داشته است.
1. حلّه
این شهر میان کوفه و بغداد در حاشیه فرات ساخته شد. حلّه با تشدید لام به حلّه بنیمزید یا حلّه سیفیه نیز مشهور بود. حلّه در سرزمین بابل قرار داشت. این شهر در قرن ششم هجری آباد و پرجمعیت بود. (ابنجبیر، 1370، ص261) یکی از نهرهای منشعبشده از فرات به نام «نیل» در کنار شهر حلّه روان بود. (همان، ص263) این شهر تا قرن دهم هجری آباد بود و بعدها تحتالشعاع نجف قرار گرفت. سد هندیه بالای این شهر بر روی فرات بسته شده است.
2. بابل
شهر بابل (ال ایلاه، همان ایلوی باب ـ ایلو ـ ن و یا بابیروش)، مرکز تمدنی بزرگ و باسابقهای طولانی بود. «بابل از شهرهای قدیمی که در سوره بقره آیه 102 نیز آمده است. میگویند: ضحاک اول بار ساخته و عمالقه اول ساکنان آن بودند. نمرود نیز آن را
وسیع ساخت«. (حمیری، 1984، ص73) بابل حدود سه هزار سال بعد از سقوط دولت آشور و نینوا جای آن را گرفت و از نواحی مهم تجاری به شمار میآمد. (لئوناردو، 1378، ص7)
3. حران
این شهر در ناحیهای مهم و تمدنی قرار داشت. حران در جنوب ترکیه فعلی و شمال سوریه کنونی در محلی به نام ادسا یا الرها (اورفا) قرار دارد. فرات در آبرسانی به این شهر مؤثر بود. (ابنجبیر، 1370، ص300)
4. کربلا
قطربل، بادوریا و مسکن (مسگن) از جمله تسوگهای (طسوج به معنای شهرهای کوچک) میانرودان، بود. برخی این شهر را با کربلای فعلی یکی دانستهاند. مقدسی شش رستاق را برای مسکن ذکر کرده است. (مقدسی، 1987، ص21) کربلا در جنوب غربی فرات قرار دارد؛ یعنی به سمت بیابان و نواحی کویری که منتهی به بادیة الشام میگردد. کربلا حدود سی کیلومتر با رود فرات فاصله دارد. (الانصاری، 1427، ص18) بادیة الشام اولین کویر بزرگ و سوزناک جزیرۀالعرب محسوب میگردد که پس از آن سه ناحیه کویری دهناء، نفود و ربعالخالی آغاز میشود و تا یمن امتداد مییابد. در قرن اول هجری، گویا در محل قدیم کربلا، روستایی به نام العین بوده که درمسیر راههای تجاری قرار داشته و امام علی7 در سال 36 قمری درجریان جنگ صفین، از سرزمینی در اطراف فرات گذشتند و از واقعهی عاشورا خبر دادند. (ابناعثم، 1372، ص506) لذا این ناحیه در مسیر راه قرار داشت، راه در گذشته مخصوصاً در نواحی خشک، از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است. با این حال، به گمان برخی این ناحیه تا قبل از آمدن امام حسین7 غیرمسکونی و خالی از سکنه بوده. (معین، 1363، ذیل کربلا) نقل است که امام حسین7 درباره این سرزمین فرمودند: «هم زمین کرب است و هم بلا که جای کشتن ما و بارانداز کاروان و خوابگاه شتران ما خواهد بود و خونهای ما بر این خاک ریخته خواهد شد» و بگریست. (ابناعثم، 1372، ص883) به نوشته طبری، امام حسین7 بعد از گذشتن از آبادیهایی چون: ثعلبیه، زباله، عذیب، قادسیه، بیضه و ذیحسم در دوم محرم سال 61 هجری، در دهکدهای به نام «عقر» در نینوا فرود آمدند. (طبری، 1362، ج7، ص3001) تا سده سوم هجری، یعقوبی مورخ بزرگ و ابنخرداد به وزیر پست و راههای دولت عباسی که از بسیاری از شهرهای این ناحیه یاد کردهاند، ذکری از کربلا با نام شهر به میان نیاوردهاند. اما در اطراف این مکان روستاهایی بود؛ زیرا آب در نواحی گرم و خشک، باعث تجمع میگردد و این ناحیه نیز زمینها و نخلستانهای بسیار داشته است؛ علاوه بر آن که مسیر راه بوده و در گذشته، میزان پرآبی فرات و کانالهای آبرسانی آن ناحیه بیشتر از زمان فعلی بوده است. اقوام و قبایلی چون بنیاسد از غاضریه در این جا میزیستند که به قولی بعد از واقعه عاشورا به دفن اجساد شهدا همت گماردند. (همان، ج7، ص3064) برخی از گزارشها نیز بر غیرمسکونی بودن کربلا دلالت دارد. به نوشته طبری، رأسالجالوت نصاری به نقل از پدرش میگفت:
هر وقت از کربلا میگذشتم، مرکبم را میدوانیدم تا از آنجا بروم؛ زیرا شنیده بودم که فرزند پیمبری در این جا کشته میشود. (همان، ج7 ص2980)
به گزارش اصطخری، کربلا در غرب فرات و برابر شهر بزرگ قصر ابنهبیره قرار داشته است. وی همچنین به پرآبی این ناحیه اشاره کرده است. (اصطخری، 1368، ص86) عدم وسعتیابی و رشد کربلا نیز در قرن هشتم نمایان است. کربلا را در پارهای از منابع، زیرمجموعه نینوا در شرق کربلا دانستهاند. نینوا نیز امروزه به «طویریج» مشهور است. (هاشمی، 1371، ص126) ابنبطوطه جهانگرد قرن هشتم، کربلا را شهری کوچک توصیف کرده که نخلستانهای اطرافش از رودخانه فرات آبیاری میشوند. با این حال، به مدرسه و زاویه بزرگ شهر و محل اطعام مسافران اشاره میکند و همچنین ویرانی شهر را بر اثر نزاع دو دسته از بنیفائز و بنیرخیک میداند. (ابنبطوطه، 1370، ج1، ص272ـ273) در اکثر منابع، به جای کربلا از «طف» نام برده شده است. حمیری در قرن دهم هجری، در معجم جغرافیایی خود چنین آورده:
طف بر ساحل بطیحه میان بصره و اهواز قرار دارد؛ در دو فرسخی بصره، موضعی معروف به کربلا که در آن حسین بن علی کشته شد. در این جا قصر انس بن مالک که در سال 37 هجری فوت شد قرار دارد. مقتل حسین ـ رضی الله ـ در طف، در محرم سال 61 که او 56 سال داشت، شمر بن ذی الجوشن او را کشت و برخی گفتهاند سنان بن ابی انس او را کشت. فرمانده سپاه عمر بن سعد بن ابی وقاص بود. سر او را برای یزید بن معاویه بردند و سر او، اول سری بود که در اسلام بر روی چوب حمل شد. (حمیری، 1984، ص396)
گفتار حمیری چندان معقول به نظر نمیرسد؛ زیرا کربلا از بصره فاصله بیشتری دارد و دیگر جغرافیدانان این گونه بازگو نکردهاند. با این حال، حمیری از کربلا چنین یاد کرده:
کربلا موضعی در عراق از ناحیه کوفه که در آن جا حسین بن علی ـ رضی الله ـ کشته شد. (همان، ص490)
همین نویسنده زمانی که درباره سورا از شهرهای سواد عراق صحبت میکند، که دارای درختان، بوستانها، میوهها و مزارع بسیار بوده، چنین مینگارد:
در محاذی آن، قصر ابنهبیره است و در آن جا قبر حسین بن علی ـ رضیالله ـ و برای آن مشهد عظیمی در اوقاتی از سال است. (همان، ص332)
گویا منظور وی برپایی مراسماتی در محرم بوده باشد.
از دیگر شهرهای حاشیه فرات دیرالزور، المیادین، عانه، هیت، والیه، انبار، قرقیسیا، بالس، جسر منبج، سمیساط، الخانوقه، جربلص، عبیدیه، ثنینیر، جحشیه، طلبان، سکیرالعباس، عرابان، تل بنیسیار، ناصریه رمادی، فلوجه علیا و فلوجه سفلی، فرات بادقلی، حدیثه، روذمستان، السیبین، سورا و بربیسما، باروسما، جبه و بداه، عین التمر، قصر ابنهبیره و قنطره، بوده است. حصن مسلمه از طوایف اموی، در حاشیه فرات ساکن بودند. شهر دالیه در قرن چهارم، محل شورش قرامطه بوده است. (ابنحوقل، 1992، ص206)
تقدس معنوی فرات
برخی از رودها در فرهنگ اسلامی، از رودهای مقدس به شمار میآیند. این تقدس یا با نصوص مختلف قابل شناسایی است و یا در طی روند حوادث تاریخی که به آنها مربوط میباشد، حالت تقدس به خود گرفتهاند. البته این نکته تنها درباره مسلمانان نیست؛ ملل دیگر مانند هندوان، چینیها، امریکای لاتین و کتابهای مقدس عهد عتیق و عهد جدید نیز برای برخی رودها هالهای از احترام و معنویت خاصی قائل هستند. در تورات، محل تولد حضرت ابراهیم7 در شهر اور مرکز پایتخت امپراتوری سومر، در حاشیه فرات در دو هزار سال قبل از میلاد مسیح دانسته شده است. (کتاب مقدس، سفر پیدایش، 17: 1 به بعد)
از زمانهای گذشته، بسیاری از افراد در حوالی فرات موقوفاتی را در نظر میگرفتند. این موقوفات هم به لحاظ آبرسانی از فرات به زائران و هم به لحاظ استفاده از سایر منافع آن قابل اهمیت بوده است. (افشار، 1345، ص313) نهر هندیه و بسیاری از کانالهای آبرسانی انشعاب یافته از فرات از اقدامات ایرانیان است. (برای اطلاع بیشتر نک: انصاری قمی، 1373، ص9) در فرهنگ اسلامی نیز از طریق دو منبع قرآن و حدیث و همچنین متون تاریخی، به دلایل مهم شمردن بعضی از رودها میتوان پی برد. برخی مصداق آیه 19 سوره الرحمان را بدین شکل تفسیر کردهاند که «ملح اجاج» همان خلیج فارس است که لؤلؤ و مرجان دارد و «عذب فرات» همان آب شیرین اروندرود است و کلمه «بحرین»، به آبهای از بصره تا عمان اطلاق میگردید. (نکونام، 1390، ص33) اما یکی از جهانگردان در قرن هشتم هجری دراینباره میگوید:
بصره بر ساحل فرات و دجله واقع شده و آن درست مانند رودخانه سلا و رودخانههای دیگر از بلاد مغرب جزر و مد دارد. خلیج بصره که در حدود ده میل از دریای فارس پیشرفتگی پیدا کرده، آب شور دارد و در موقع مد، آب شور دریا بر آب شیرین رودخانه غلبه مییابد و هنگام جزر، آب شیرین آب شور را عقب میزند و مردم بصره باید در این مواقع آب مشروب خود را بردارند و از این جاست که معروف شده آب بصره خوب نیست و تلخ است. (1370، ج1، ص232)
باید یاد آور شد که مقدسی جغرافیدان تیزبین قرن چهارم نیز به جزر و مد در حوالی بصره اشاره کرده و به نوشته وی این وضعیت برای اهالی بسیار مهم و حیاتی بوده و کاراییهای بسیار داشته است. (1987، ص111)
فرات در احادیث
در میان مردم ناحیه عراق و برخی ادیان، فرات از اهمیت و تقدس بیشتری برخوردار بود. مقدسی مینویسد:
عراقیها فرات را نهر مبارک و دجله را ملعون مینامند. (مقدسی، 1987، ص128)
در پارهای از منابع حدیثی شیعه، بابی با عنوان «فضل الفرات و شربه و الغسل فیه» وجود دارد. در این دسته کتابها حدود هفده عمل درباره استحباب استفاده از آب فرات آمده است. علامه مجلسی در باب استحباب غسل در آب فرات حدود 38 روایت نقل کرده است. (مجلسی، 1403، ج98، باب 17) امام باقر7 میفرمایند:
اگر میان ما و آب فرات فاصله زیادی نیز باشد، هر آینه به آن جا میرویم و با آب فرات طلب شفا میکنیم. (1417، باب 13، ص106)
البته باید توجه داشته باشیم که یادآوری فرات در کلام ائمه8همان فرات مهریه حضرت زهرا " و از نهرهای بهشتی است. (کافی، 1388، ج6، ص392) مستحب است برای زیارت امام حسین7 با آب فرات غسل زیارت انجام پذیرد که موجب آمرزش گناهان است. (فتال نیشابوری، 1366، مجلس بیستم، ص320) به نوشته علامه مجلسی، امام صادق7 میفرمایند:
هر کس با آب فرات غسل و امام حسین7 را زیارت کند مانند روزی است که از مادر متولد شده و از گناهان پاک خواهد شد، هر چند گناهان کبیره در میان آنها باشد. (مجلسی، 1403، ج101، ص143)
البته خواننده محترم توجه دارد که در پارهای از روایات بحارالانوار اغراقهایی نیز دیده میشود که محل تأمل است. در روایات، نوشیدن از آب فرات مطلوب است و فرات جایگاهی تاریخی و مهم دارد؛ چنان که ابراهیم بن محمد بن جعفر از پدرش روایت میکند که امام صادق7 فرمود:
در سال فتح (قیام امام زمان(عج)، آب فرات طغیان خواهد کرد و در کوچههای کوفه خواهد ریخت. (طبرسی، 1417، ج2، ص284) به برداشتن کام نوزاد با تربت امام حسین7 و آب فرات در فرهنگ شیعی تأکید شده است. (کلینی، 1388، ج6، ص24) گزارشهای یاقوت نیز بر تقدس این رود حکایت دارد. او روایتهایی را در فضلیت این رود بیان کرده است. به نوشته او، فرات را یکی از چهار نهر بهشتی در کنار نیل و سیحون و جیحون میدانستند و در اینباره دو روایت از امام علی7 و عبد الملک بن عمیر نقل کرده که دلالت میکند که فرات شفادهنده بیماریهاست. او همین مضمون را درباره امام صادق7 زمانی که از فرات نوشید، نوشته است. (بیتا، ذیل فرات، ص242) مقدسی که پیرو مکتب بلخی در جغرافیاست و به احادیث توجه بسیار کرده، به روایتی از ابونصر منصور بن محمد بن محمد جربی محتسب بخارا با چند واسطه از رسول خدا نقل میکند؛ «چهار رود از انهار بهشتی است: نیل، فرات، سیحون و جیحون». (1987، ص122) مقدسی در جایی دیگر از گفتارش، نام چهار رود بهشتی را به این ترتیب مینگارد: نیل، جیحون، فرات و الرس. (همان، ص34) ابنفقیه نیز اندیشه بهشتی بودن فرات را چنین آورده: «الفرات و النیل مؤمنان و دجله و برهوت کافران». (1988، ص163) باید یادآور شد که اندیشه شفادهندگی آب فرات به پیش از اسلام بازمیگردد. به نقل ابنفقیه ساخت قصرها و اقامت پادشاهان و شاهزادگان در این منطقه، به دلیل آن بوده که اعتقاد داشتند کسی که از آب فرات بنوشد، بر سلامت بدنش تأثیر میگذارد. (همان، ص158 و 166) این جغرافیدان نقل کرده که در آب فرات، فساد و جانوران خبیث دیده میشود. (همان، ص64) در خبری دیگر نیز این گونه گزارش شده:
در حدیث صحیح آمده است که چون رسول خدا9 در شب معراج به سدرۀالمنتهی رسید، در پای آن چهار نهر بود: دو تای آن آشکار و دو تای دیگر نهان؛ پیغمبر از جبرائیل پرسید که این نهر چیست ؟ گفت: آن دو نهر نهان در بهشت است و آن دو نهر آشکار از آبهای دنیاست که نیل و فرات نام دارند. و نیز در حدیث آمده است که نیل و فرات و جیحون و سیحون از رودخانههای بهشتند. (ابن بطوطه، 1370، ج1، ص75)
فرات و عاشورای 61 هجری
حوادث بسیاری در طول سالیان دراز در اطراف فرات رخ داده که هر کدام برای زمان خود و گزارشنویسان از اهمیت برخوردار بوده است. اما بیشک هیچ کدام تا به امروز به اهمیت و سوزناکی واقعه عاشورای سال 61 هجری نبوده است. عمق این حادثه، باعث شد تا نام فرات که تا قبل از این تاریخ به دلایلی دیگر چون تمدنهای باستانی و جنگهای امپراتوران بزرگ و امرای محلی و راههای تجاری بیشتر بر سر زبانها بود، اکنون با یاد و خاطره «وقعة الطف» گره بخورد و از اذهان بسیاری از مسلمانان و به خصوص شیعیان زدوده نشود.
کربلا از کور بابل گرفته شده که به معنای مجموعه روستاهای بابل قدیم است که نینوا، غاضریه و طف از جمله آنهاست. عرب طف را به ساحل و کنارههای رود در سمت خشکی میگوید و به همین دلیلگاه واقعه عاشورا را «وقعه ـ الطف» نیز مینامند. با این بیان، درمییابیم که محلّه واقعه عاشورا به سمت زمین خشکی بیشتر متمایل بوده تا زمینی که آب در آن بیشتر باشد. کربلا از جنوب و جنوب غرب، به بیابانهای عراق منتهی میشود و در شمال غربی آن دریاچه نمک «الرزازه» یا (بحیرۀ الملح) قرار دارد. اعراب بحر را به دریا و دریاچه را معمولاً به شکل مصغر بحر یعنی «بحیره» به کار میبرند. به تصور برخی، کربلا در ناحیه خشک و بیآب و به ظن برخی دیگر در ناحیهای پر آب قرار داشته است. در یک برداشت منطقی باید گفت محل حادثه عاشورا در نزدیکی نهر قرار داشته و دسترسی به آب از طریق این نهر ممکن بوده است ولی سپاه اموی این مسیر را مانع بودند. امام حسین7 به دلیل نزدیکی محل وقوع کارزار به آب، آنجا را انتخاب فرمودند. (ابناعثم، 1372، ص880) نهرها و کانالهای آبرسانی متعددی در این ناحیه از فرات وجود داشته است. نویسنده حدود العالم در قرن چهارم، از نهری با نام «سورا» نام میبرد که از فرات منشعب شده و تا کربلا میرفته و سپس به بطیحه واسط میریخته است. (1361، ص49) او همچنین از نهر صرصر (نهرالملک) در حواشی کربلا نام میبرد که بزرگ و پرآب بوده و در آن کشتیرانی انجام میشده است. (همان، ص48) از واژگانی که در این زمینه زیاد به آن اشاره میشود کلمه «شریعه» یا «مشرعه» است. عرب این واژگان را درباره نقطهای به کار میبرد که در آن ورود به آب یا خروج از آن آسان یا برای این کار آماده شده باشد. (بلاذری، 1367، ص413) یعنی کانالهای آبرسانی که آبش چندان نبود که نشود از آنها به راحتی گذشت و نسبت به رود اصلی آب کمتری دارد. علقمه را برخی با نام شریعه یاد کردهاند.
معمولاً در اطراف رودها تا شعاع چند کیلومتری با حفر چاه میتوان به آب رسید. پرآبی فرات و پهنای آن و رودهای انشعاب یافته، باعث شده تا در این ناحیه با حفر چاه دسترسی به آب مهیا گردد. (سنگری، 1388، ص143) برخی از چشمههای آب در کربلا مانند صید، قطقطانیه، رهیمه و عینالجبل، در قدیم دایر بوده و به احتمال زیاد این چشمهها در روزگار ساسانیان حفر شده تا به توان جنگی آنان در مقابل دشمنانشان بیفزاید. به همین دلیل، سؤالی که شاید در این جا پیش آید آن است که امام به چه دلیل به حفر چاه اقدام نکردند تا رفع بیآبی یارانش گردد؟ زیرا با جلوگیری از رسیدن به نهر این امر اجتنابناپذیر مینمود. برپایه برخی از گزارشها، در ایام بیتوته امام و یارانش در این ناحیه، حضرت به کندن چاه اقدام فرمود. به روایتی، امام به فاصله نوزده قدم در جلوی خیمه چاهی حفر کردند. آن گاه عبید الله بن زیاد در نامهای به عمر سعد نوشت:
اما بعد به من چنین خبر رساندهاند که حسین و یاران او چاهها فروبردهاند و آب برمیدارند لهذا ایشان را هیچ فروماندگی نیست! چون بر مضمون نامه وقوف یابی، باید که حسین بن علی و یاران او را از کندن چاه منع کنی و نگذاری که پیرامن آب بگردند.» (ابناعثم کوفی، 1372، ص893)
سؤالی که مطرح میگردد این است که چرا امام از روز هفتم محرم اقدام به حفر چاه میکنند؟ امام که فرماندهی تیزبین و بادرایت بودند، چرا خندقی را حفر کردند که عرض و طول آن هم کم نبود ولی به فکر حفر چاه برای دسترسی به آب نبودند؟ در جواب به این پرسشها باید گفت: محل واقعه خیلی از آب دور نبود و در ابتدا نیز امام و یارانش به آب دسترسی داشتند لذا این نیاز برای حفر چاه احساس نمیشد. همچنین اقدام غیراخلاقی سپاه کوفه در بستن آب بر روی امام، امری بس زشت و شنیع تلقی میشد و در مورد زنان و کودکان کمتر در وقایع رخ میداد. اما امویان که از هیچ عمل پست و حقیری برای مقابله با دشمنانشان ابا نداشتند، به راحتی به چنین اعمالی اقدام کردند و فرمانده رشید اسلام و امام شیعیان قطعاً قبل از همه اینها به فکر تأمین آب بودند. به گزارش تاریخ، هجوم و محاصره سپاه امام در عرض چند روز به سرعت انجام پذیرفت و دیگر زمانی برای تجهیز آب به میزان کافی و طولانیتر برای سپاه و زنان و کودکان میسر نشد. به گزارش طبری، منع امام و یارانش از آب سه روز قبل از عاشورا بود. (1362، ج7، ص3006) در روز عاشورا تشنگی بر امام و یارانش بسیار سخت شده بود. (همان، ج7، ص3056)
نهری که اکنون در کربلا و نزدیک به عتبات مقدسه شهر روان است به نام نهر حسینی به طول 29 کیلومتر را ساکنان کنونی ساختهاند و از آن برای مشروب ساختن زمینها و نخلستان بهره برده میشد، هر چند برخی آن را با فرات یا علقمه اشتباه میگیرند. رودخانه اصلی فرات از شهر کربلا حدود 35 کیلومتر فاصله دارد و از کنار شهری به نام مسیب در شمال شرقی کربلا میگذرد که مرقد دو طفلان مسلم است. در قرن اول هجری همچنان که پیش از اسلام نیز بود، نهرهای بسیاری از نهر اصلی فرات منشعب میشد و به روستاها و زمینهای اطراف میرفت مانند نهر نینوا، نهر غازانی، نهر سلیمانی (حسینیه)، نهر رشیدیه (هندیه)، نهر شاهی و نهر مکری. همان گونه که گفته شد، واقعه کربلا در نزدیکی روستایی به نام العین رخ داد که باید پذیرفت از فرات انشعابات و کانالهای آبرسانی بسیاری به آن سو نیز جریان داشته است. نهر علقمه که اکنون وجود ندارد، یکی از این انشعابات بود. برخی فاصله این نهر را تا کربلا حدود ششصد متر دانستهاند. (سنگری، 1388، ص143) این نهر به نام ابنعلقمی مشهور بود. نقل است ابنعلقمی وزیر (591ـ656ق) حدیثی از امام صادق7 مبنی بر نکوهش این نهر شنیده بود که در نتیجه به خشکاندن آن دستور داد. (بحرالعلوم، 1433، ج2، ص193) بنیعلقمه از قبیله تمیم عرب بودند. مسعودی در قرن چهارم از نهر علقمه یاد کرده و به گفته وی این نهر از شهرهای هیت و انبار میگذشته و به کوفه میرسیده است. (مسعودی، بیتا، ص47) به گفته برخی، رود فرات پس از عبور از شهر انبار به دو بخش تقسیم میشود؛ بخشی سوی جنوب میرود که به علقم (درخت تلخ) معروف است بدان سبب که گیاهانی چون حنظل در دو سوی آن زیاد بوده است. (کلیدار، 1368، ج2، ص4)
پس از واقعه عاشورا، تقدس فرات در فرهنگ تشیع باقی ماند. فرات در عرصههای نمایشی و تعزیهخوانیها نیز نمودار است. در بخشی از صحنههای تعزیه، حضرت عباس7 به کمک تابلویی در کنار فرات نشان داده میشود در حالی که از دو دست ایشان خون فوران میزند و تعزیهخوان ابیاتی خاص را میخواند و بدین وسیله خاطره فرات و نام این نهر در خاطره و فکر تماشا گر تداعی میگردد. در این جا حضور مردانه و رشادتهای حضرت عباس7 در کنار آب نمود مییابد. در تعزیههای عصر ناصری (1227ـ1275ق) در تکیه دولت، به نقل از توصیفات یکی از شرقشناسان (در روز نهم محرم پرده شهادت عباس) چنین آمده:
یک لگن آب، نشانه رود فرات و یک شاخه درخت، نشانگر نخلستان و سکویی که هیچ چیز در آن نباشد، یادآور صحرای بیآب و علف و بیکران کربلاست. (چلکوسکی، 1370، ص216)
به طور کلی عنصر آب در صحنههای نمایشی و تعزیهخوانیها جایگاه بزرگی داشته است. البته گاه در این بین و نزد عوام، آن قدر که قضیه بیآبی مهم جلوه داده میشد، اصل و هدف غایی قیام چندان مطرح نمیگردید. این امر به خصوص پس از دوره تیموری و صفویه بیشتر نمود دارد و به ویژه با تأثیری که کتاب روضه الشهداء واعظ کاشفی بر جامعه تشیع داشت. شرقشناسان نیز در بازخوانی واقعه عاشورا، این حادثه را در صحرایی خشک و تفتیده به نام کربلا نوشتهاند. (چلکوسکی، 1370، ص212) معمولاً این گروه از خاورشناسان که درباره واقعه عاشورا به تحقیق پرداختهاند، جریان حضور حضرت عباس7 را با آوردن آب از فرات برای خیمهگاه امام حسین7 گره زدهاند و ماجرا را با توصیفاتی معمولاً از روضۀالشهدا نقل کردهاند. در بیشتر آثار جهانگردان و نویسندگان اروپایی از ایران، معمولاً به سقاخانه به عنوان مکانی مقدس اشاره شده است. سقاخانهها بیشتر وقفی و یادآور مسأله آب در واقعه عاشورا و رود فرات و حضرت عباس7 بودند. سقاخانهها به اشکال و هنرنماییهای مختلف در همه مناطق شیعهنشین جهان اسلام وجود داشتند. به هر حال حضور افرادی با نام سقا در حالی که ظرفی از آب (کوزه یا مشک یا دلو) در دست دارند و به حاضران در مراسم تعزیه قدحی آب میدهند و آنها نیز به تبرک از این آب مینوشند، در متون پیشتر و حال حاضر دیده میشود. از جهانگردانی که در قرن یازده هجری به مراسم فوق اشاره کردهاند، میتوان از اولیاء چلبی نام برد که از طرف دربار عثمانی سفارت دیپلماتیک داشت و شرح مشاهدات خود را از این مراسم در آذربایجان ایران در شهر تبریز نگاشته است. وی پس از شرحی درباره مراسم عاشورایی مینگارد:
سقاها در جامهای بلورین به مردم آب میدهند و بعضی اعیان و کبار و اشخاص نیز در راه حضرت امام حسین7 قرابهها در گردن آویخته، به مردم آب میدهند. (نخجوانی، 1338، ص283)
وی همچنین از وجود 1040 عدد سقاخانه با بنای عالی و مزین در تبریز یاد کرده، سقاخانه شاهاسماعیل، رستمخان، خدابنده، خواجهشاه و یارعلی. (همان، ص278) این گزارشها، دال بر آن است که شیعیان در مراسم عاشورایی، تقدس آب و توجه به فرات را در نظر داشتند. برخی از این سقاخانهها چون اسماعیلطلا در حرم رضوی و شیخ هادی نجمآبادی و خدابندهلو و نوروزخان در تهران همیشگی بودند. نوشیدن آب از سقاخانهها دارای تقدس و دارای اجر و مزد به شمار میرفت:
هر که آبی ز جام ما نوشد خلعت از شاه کربلا پوشد
فرات در مسیر راههای ارتباطی
یکی از ویژگیهای عمده فرات، قرار گرفتن این رود در کنار مسیر راههای اصلی و مهم آن روزگار است. رود فرات بر سر راه مناطق بااهمیتی چون: ایران، خلیجفارس و راههای جنوبی در نواحی جزیرۀالعرب، آسیای صغیر، حواشی دریای مدیترانه و دریای سیاه و نواحی شامات قرار داشت. جاده بزرگ ابریشم به روایت جغرافیدانان فرات را درمینوردیدند. این جاده مهم، از چین شروع میشد و سپس با گذر از آسیای مرکزی و خراسان بزرگ و فلات ایران به جلگه عراق میرسید و بعد از آن با عبور از مداین (بعدها بغداد) به سوی شامات و سواحل دریای مدیترانه امتداد مییافت. فرات در این مسیر واقع بود و تاجران میبایست از آن عبور میکردند. در طول قرنهای متمادی، حاکمان مسلط بر این نواحی سعی داشتند تا به راههای ارتباطی توجه بیشتری نشان دهند. دولت پالمیر در قرنهای دوم و سوم میلادی، از آن جا که قدرت و قوامش بر امر بازرگانی و تجارت مبتنی بود، با واحدهای نظامی در حفظ مسیرها میکوشید. رومیها نیز در تحکیم این راهها در جهت مقابله با امپراتوری ایران تلاش میکردند. از پالمیر جادهای تا فرات وجود داشت که از سمت غرب نیز به سوی دمشق و سپس بصره امتداد مییافت. (پیگولوسکایا، 1372، ص491) شهر بزرگ ماری (تل حریری) در کنار فرات ساخته شد و در مسیر راههای کاروانرو قرار داشت که پس از عبور از کادش (دمشق) به فرات منتهی میشد. شهر باستانی حلب نیز در حدود دویست کیلومتری فرات و دویست کیلومتری دریای مدیترانه همواره مکانی برای رفت و آمد تجار بود. (بهمنش، 1374، ص8) مسیر غرب فرات عمدتاً خشک بود. در گزارشهای جهانگردان قرن هشتم میخوانیم که در صورت نبود آبانبارهای بینراهی، مسافران دچار بیآبی و مشقت بودند. (ابنبطوطه، 1370، ج1، ص217) هر چند به عنوان بحث چندان ارتباطی نمییابد، با این حال گذرا به مسیر انتقال اسرای کربلا به سوی دمشق مقر خلافت بنیامیه با تأکید بر فرات اشارهای میگردد. به طور کلی سه مسیر میان شام و بینالنهرین متصور بود، هر چند دلایل متقنی درباره مسیر واقعی اسرای کربلا به شام در دست نیست:
1. برخی اعتقاد دارند کاروان اسرا را از نواحی بادیه عبور دادند که شهر و آبادی کمتر داشته و حضور مردمی نداشته باشد. (محمدی ریشهری، 1388، ج1، ص37) طول این مسیر حدود نهصد کیلومتر بود. این نظر به چند دلیل چندان پذیرفتنی نمینماید:
الف) اگر بنیامیه میخواستند مردم کمتری به این واقعه پی ببرند و شهر بر سر راه کمتر باشد، پس به چه دلیلی سرها را بر سر نیزه زدند و با افتخار از این حادثه یاد کردند و مجلسی بزرگ در مسجد اموی و کاخ یزید برپا نمودند؟ «یزید امر کرده بود سرهای شهدا را شهر به شهر و دیه به دیه بگردانند تا شیعیان علیبنابیطالب پند گیرند و از خاندان علی مأیوس گردند و دل در طاعت یزید بندند«. (سپهر، بیتا، ج3، ص101)
ب) در گذشته راه از اصلیترین وسایل ارتباطی به شمار میآمد و معمولاً شناخت آنها مهم بود و کاروانسالاران در انتخاب مسیر خبره بودند. از آن جا که بادیة الشام مسیر بسیار خطرناک و بیآب و علفی بود، برای طی مسافت استفادهای نداشت. در عوض مسیرهایی که آب و آبادانی داشت، مورد بهره مسافران قرار میگرفت. یزید بر آوردن این تعداد زن و بچه به دربارش اصرار داشت و کاروانسالار میبایست بهترین و امنترین مسیر را انتخاب میکرد، هر چند طول مسیر و مصائب آورده بر خاندان امام در هر مورد بسیار بوده است. از طرف دیگر یزید بر اعلام پیروزی خود برای ساکنان شهرهای مسیر اصرار داشت که امویان بر عدهای از دشمنان خدا ! پیروز شدهاند و در مسیر سمت فرات از طرف شمال دمشق شهرهای بسیاری قرار داشت. عبداللهبنعباس در نامهای به یزید وی را چنین سرزنش میکند:
هان عجبتر از همه عجبها، و تا زنده باشی روزگار تو را شگفت آورده! آن است که دختران عبدالمطلب و پسران صغیری از نسل او را چون اسیران جلبشده نزد خود به شام بردی تا به مردم شام نشان دهی که ما را مغلوب ساخته و بر ما فرمانروا گشتهای؟ (یعقوبی، 1371، ج2، ص189)
حضرت زینب3 از قرار گرفتن در معرض دید مردمان شهرهای مسیر کاروان شکایت دارد. (طبرسی، 1413، ج2، ص125) در نتیجه راه بادیه منتفی است. پر مخاطره بودن این مسیر به نحوی بود که هدایت سپاهیان اسلام از عراق برای فتح شام در زمان ابوبکر به دست خالدبنولید از شگفتیهای روزگار خوانده شد. (ابنحبیب، 1942، ج1، ص190) میدانیم که خالد از فرماندهان زبردست و قوی بود، ولی تمام منابع این گذر را امری بس پر مخاطره دانستهاند.
2. راه معمول و عمدهای که جغرافیانویسان از آن یاد کردهاند، در امتداد فرات به سمت شامات بوده است. در نتیجه، عدهای دیگر بر گذراندن اسرا از طریق حاشیه فرات به سمت شمال و سپس دمشق تاکید دارند. این مسافت حدود 1260 کیلومتر بوده است. طول این مسیر از مسیر بادیه بیشتر و دارای آبادیها، شهرها و روستاهای بسیار بوده است. دلیل دیگری که مهمتر از تمام اینهاست، آن که در طی مسیر جادههای حاشیه فرات، آثار و یادبودهایی از گذشتن اسرای کربلا به جای مانده، در حالی که این امر درباره مسیر بادیه به چشم میخورد. در شهر بعلبک کنونی (در کشور لبنان)، مزار دختری از امام حسین7 به نام «خوله بنت الحسین» وجود دارد که نقل است این دختر از یکی از زنان حضرت در این جا سقط گردید و امام سجاد7 بر مزارش درختی کاشتند. اکنون به فرموده رهبر انقلاب، مزاری باشکوه ساخته شده و زائران بسیار دارد و درخت نیز از شکل و شمایلی متفاوت از سایر درختان برخوردار است که نویسنده این سطور شاهد آن بوده است. هر چند در منابع سندی دال بر وجود این دختر توسط نگارنده یافت نشد. با این حال مسجد رأسالحسین در شام هنوز مورد احترام است. مسیرهای اصلی معمولاً ثابت بودند و تنها گاهی دچار تغییرات جزئی میشدند. ابنخردادبه نیز راه اصلی را از مسیر بغداد تا حوالی دمشق و شامات در حوالی فرات دانسته که به سمت رقه و بعد از عبور از حلب و حمص به دمشق ختم میگردید. (1988، ص71 و 85) این مسیر متعارفی بود که امام علی7 نیز در واقعه صفین از انبار، هیت، قرقیسیا و رقه عبور کردند. این راه خشکی و مشقت صحرا را نداشت. این مسیر غربی فرات از قدیم مورد استفاده مسافران، جهان گردان و بازرگانان بود. نگارنده، این مسیر را با روایتهای تاریخی و جغرافیایی بیشتر منطبق میداند.
3. مسیر دیگر معروف به سلطانی بود که حدود 1627 کیلومتر تخمین زده میشد. این مسیر، بسیار طولانیتر از دو مسیر قبل بود و از شهرهای تکریت، موصل، تل عفر، نصبین و عینالورد میگذشت. ولی با همه اینها مورد تأیید بسیاری نیز هست. (قاضی طباطبایی، 1383، ص33 و 151) این مسیر بسیار طولانی بود و قطعاً یزید خواهان آن بود تا تمامی اسرا آورده شوند؛ زیرا بیشک زنان داغدیده و کودکان تحمل چنین مسیری را نداشتند.
بافت جمعیتی حاشیه فرات
همان گونه که درباره بستر جغرافیایی فرات و ناحیه میانرودان علیا و سفلی، تفاوتهای آب و هوایی و زمینشناسی وجود دارد، در مورد بافت جمعیتی این نواحی نیز این تفاوتها به شدت مشهود است. این نواحی به گونهای بود که هم کشاورزان و هم عشایر، برای بهرهبرداری میتوانستند در آن سکنی گزینند. بنابراین میانرودان از هر دو بافت کشاورزی و عشایری برخوردار بود. از سویی دیگر، اقوام مهاجر از نواحی مختلف ایران مانند جنگجویان دیلم که به حمراء دیلم نیز شهرت داشتند و در کنار اعراب در فتوحات جنگیده بودند (بلاذری، 1367، ص275)، اعراب بادیههای جزیرةالعرب، آسیای صغیر، ساکنان نواحی مدیترانه، دریای خزر، دریای سیاه و حتی مصر و شمال افریقا و از سویی دیگر آن دسته از گروههای قومی که به دلیل تجارت دائم در رفتوآمد بودند، گاه بر ساکنان فوق افزوده میشدند. از آن جا که جادههای تجاری از دورترین نواحی از چین و آسیای مرکزی و هندوستان و استپنشینان شرقی خراسان و دریاچه خوارزم به سمت میانرودان (مداین یا ایرانشهر در گذشته و بغداد پس از اسلام) سرازیر میشد، گاه از این دسته اقوام نیز در میانرودان ساکن میشدند. دادوستدهای بینالمللی در این نواحی چه از طریق خشکی و چه دریایی سابقه حدود چهار هزار ساله دارد. (بهمنش، 1374، ص87) به طور کلی ثروت بینالنهرین در جذب گروههای مختلف بیتاثیر نبوده و افرادی با روحیه تاجرمآبی در این نواحی به خوبی مشهود است. (صالح احمد العلی، 1969، ص245) روحیه غالب بر این ناحیه در تصمیم گیریهای خرد و کلان آنها تأثیر داشته است.
دولتهای روم و ایران همواره برای حراست از مرزها و راههای خویش، به اعراب جنگجوی بادیه نیاز داشتند و به همین دلیل، گروههای اعراب رزمجو اجازه یافتند تا در مناطقی از دجله و فرات به صورت پراکنده استقرار یابند. برخی از شهرها مانند «قباقب» در قرن چهارم در حاشیه فرات، به حضور جنگجویانش مشهور و معروف بود. (ابنفقیه، 1988، ص109) قباقب نام نهری نیز بود که به فرات میریخت و منطقه ثغور و جنگی محسوب میشد. (بلاذری، 1367، ص270) به گزارش ابنحوقل، ساکنان بسیاری از نواحی حاشیه فرات برای خود سورها و قلعهها داشتند و از دولتها تبعیت میکردند. (ابنحوقل، 1992، ص191) از طرف دیگر، اعراب به خوبی راههای این مناطق را میشناختند و ایرانیان و رومیان سخت به آنها نیاز داشتند. این وضعیت درباره دولت ایران در نواحی شرق فرات نیز صدق میکرد. (پیگولوسکایا، 1372، ص292) نکته دیگر آن که زمینهای حاصلخیز اطراف فرات، به شکل تیول و اقطاع به فرماندهان و نظامیان و گاه سران قبایل واگذار شده بود (بلاذری، 1367، ص390) و در نتیجه این گروه، خود طبقهای مرفه را به وجود آورده بودند و این مسأله در وقایع تاریخ اسلام در قرن اول هجری به خوبی نمایان است، مانند قتل مختار به دست اشراف کوفه. (طبری، 1362، ج8، ص3395) با توضیحات یاد شده، پاسخ به این سؤال که آیا بافت جمعیتی میانرودان یک پارچه بوده؟ روشن میگردد. میانرودان هم پیش و هم پس از اسلام، جایگاه و موقعیت مهمی را به خود اختصاص داده بود. ولی هیچگاه از یک بافت جمعیتی با گرایشی استوار برخوردار نبوده که حتی این وضعیت اکنون نیز ادامه دارد. مهاجرپذیری میانرودان در قبل و بعد اسلام قابل مشاهده است. در زمان حضور امام علی7 در شهر انبار، کدخدایان ایرانی با ایشان ملاقات کردند. (نهجالبلاغه، ص1104، حکمت 36) مقارن قیام عاشورا در نیمه قرن اول هجری، حضور دستهای به نام «موالی» مشهود است. موالی نامی بود که بر گروههای غیر اعراب اطلاق میشد و معمولاً به آنان ظلم روا میگشت. در عراق موالی عمدتاً ایرانی بودند. به گزارش طبری، در میان شهدای شیعه واقعه عاشورا از اهالی بصره، هشت تن نام شاه داشتند و آگاهیم که در ادبیات عرب واژه شاه کاربردی نداشت و این لفظ را ایرانیان به کار میبردند. (طبری، 1362، ج4، ص263)
در زمان فتح اسلامی این نواحی در دوره عمربنخطاب (13-23ق)، دستههای هزار نفری از مناطق مختلف به این نواحی مهاجرت کردند و شهرهایی نیز تأسیس شد. (بلاذری، 1367، ص37-41) حضور مسیحیان و نصارا و وجود دیرهای آنها در حواشی فرات، معمولاً در گزارشهای متقدمان آمده است. (همان، ص263) ابنحوقل جهانگرد و جغرافینویس قرن چهارم، از حدود سیصد دیر و صومعه و راهبانی یاد کرده که به اموری چون تجارت مشغول بودند. (1992، ص191) تعداد دیرها گاه به حدی بود که شابستی کتاب الدیارات را در این باره نگاشت. دیر الجماجم بر حاشیه فرات و نزدیک به کوفه، از نمونه شهرهای نصاراست. (حمیری، 1984، ص254) تعداد زیاد نصارا در حاشیه فرات، مورد تأکید و گزارش جغرافیدانان مسلمان بوده و قطعاً در زمان واقعه عاشورا نیز گروهی از ساکنان فرات را نصارا تشکیل میدادند که البته این گروه نیز در عدمتجانس بیشتر این نواحی دخیل بودند.
یک پارچه نبودن بافت قومی، میتواند ما را در درک نبود ثبات در تصمیمگیریهای ساکنان این نواحی در حوادث و رویدادهای تاریخی، یاری رساند. بارها در طی بررسیهای وقایع میانرودان، مشاهده شده که در رأی و اظهار عقیده مردمان این نواحی، سستی به چشم میخورد و بنابراین کمتر قابلیت اعتماد داشتند. در حرکت توابین به سال 65 هجری به رهبری سلیمانبنصرد خزاعی، نقل است که در ابتدا شانزده هزار تن با وی بیعت کردند؛ در حالی که در انتها تنها سی نفر با او ماندند. (طبری، 1362، ج7، ص3219 و 3226) حتی در زمانی که امامان عباسی مخفیانه فعالیتهای ضدبنیامیه را طراحی میکنند خراسان و ایران را، به داعیانشان پیشنهاد میدهند. (طبری، 1362، ج9، ص4087) آنها به خوبی از خصایص مردم این ناحیه آگاهی داشتند. عباسیان دیده بودند که پیش از آن در قرن اول هجری، آنان نه در همراهی با امیرالمؤمنین علی7 و نه با امام حسن7 و نه با امام حسین7 استواری رأی نداشتند. در سخنان امام علی7 بارها نکوهش و مذمت اهالی عراق و سسترأیی ایشان، دیده میشود. (نهجالبلاغه، خطبه 70، ص166) مقدسی در توصیف ساکنان نواحیای از فرات در سمت کوفه و تا بخشهایی از فرات، آنان را افراد متغیرالحال و نااستوار دانسته است. وی آنان را سخیفالعقل، نامنسجم و بیارزش خوانده است. (مقدسی، 1987، ص106)
نتیجه
از بررسی و کاوش درباره جغرافیای تاریخی رود فرات و با تأکید بر واقعه عاشورای سال 61 هجری، نکاتی چند مستفاد میگردد:
1. فرات از گذشته از جمله رودهای مهم بوده که سه کشور ترکیه، سوریه و عراق را مشروب میکند. تأثیرات فرات بر تجارت و کشاورزی و تصمیمگیریهای سیاسی ـ تاریخی این منطقه از دیرباز مشهود است.
2. پرآبی و کشتیرانی بر روی فرات و آبادیهای بسیار، از جمله ممیزات این رود بر دجله بوده است.
3. نواحی حاشیه فرات همواره مورد تقاضای دو امپراتوری ایران و روم بود و امرای محلی در دورههای پیش و بعد از اسلام نیز به این امر واقف بودند.
4. تقدس فرات در هر دو دوره پیش و پس از اسلام نزد ساکنان دیده میشود.
5. در زمان وقوع حادثه عاشورا، نهرهای بسیاری از فرات اصلی منشعب میشده و حادثه در نزدیکی این کانالهای آبرسانی بوده است.
6. سسترأیی و عدم ثبات سیاسی و استواری اعتقادی، به شدت در میان ساکنان نواحی فرات مشهود بوده است. این مسأله در حوادث حاشیه فرات از جمله عاشورا به چشم میخورد.
7. راه اصلی کاروانرو در گذشته در مسیر فرات به سوی دمشق بوده و گمان آن که اسرای کربلا از مسیر فرات به دمشق برده شدند بسیار است.
8 . شناخت و آگاهی از موقعیت فرات، ما را در درک بهتر وقایعی چون حادثه جانگداز عاشورا یاری میرساند.
56. www.iranjewish.com.